رسانه سینمای خانگی

رسانه سینمای خانگی
نویسنده: احمد امانی


    رضا بابک هنرمندی تحصیلکرده و از نسل دوران طلایی دانشکده هنر تهران است، دوره یی که دانشکده چون کارگاهی کامل بود و یادگیری، خوانش و اتود زدن عملی، گفتمان هنری بی رقیبی را در تاریخ هنر کشور رقم زد. با آنکه رضا بابک را اغلب مخاطبان تلویزیونی با سریال «آرایشگاه زیبا» به یاد می آورند، این هنرمند، جزء اولین گروه تئاتر کودک ایران در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده و برای اولین بار در ایران به سرپرستی وی گروه تله تئاتر تلویزیونی کودک رقم خورد: اولین تله تئاتر کودک برای عصر سیاه و سفید تلویزیون ملی...بابک فعالیت سینمایی اش را با فیلم چریکه تارا بهرام بیضایی شروع کرد. رضا بابک در مجموعه های تلویزیونی متعددی بازی کرده و چهره یی آشنا با مخاطب تلویزیونی است. بازی بابک در مجموعه تلویزیونی یک وجب خاک گرمای خاصی به آن بخشیده است.
    
    
    
    از قدیم و نحوه ورودتان به عرصه بازیگری بگویید؟
    
    به هرحال عشق و علاقه به حرفه بازیگری از همان بچگی بود و از دوره مدرسه کار می کردیم و یادم می آید با اسماعیل خلج و صادق هاتفی کار می کردیم. بعد از سربازی هنر را به کلی رها کرده بودم و روزی از جلوی دانشکده هنرهای زیبا رد می شدم که یکی از دوستان گفت چرا در رشته تئاتر شرکت نمی کنی؟ گفتم پول ندارم، چقدر پول می خواهد؟ گفت 50 تومان...(آرام می خندد) شرکت کردم و دانشکده هنرهای زیبا رشته بازیگری را طی کردم. خوشبختانه دوره ما به دوران طلایی دانشکده هنرهای زیبا معروف است و هنوز بسیاری روی این دوره و استادان و مباحث آن در حال تحقیق اند، واقعاً هم دوره طلایی بود چون هم عملی و هم تئوری درست و جاندار کار می کردیم. همان زمان یکی دو استودیو ساختند تا اتود کارهایمان را به صورت عملی انجام دهیم. در بخش تئوری حقیقتاً درس های روز را می خواندیم و استادان عالی داشتیم مثل بهرام بیضایی که همان زمان تئاتر ایران و شرق را تدریس می کرد، تئاتر یونان باستان و کلاسیک و غرب را هم پا به پای آن می آموختیم.
    
    به نوعی می توان گفت دانشکده کارگاهی زنده و سرشار از گفتمان و کار بود...
    
    بله در این چهار سال در تمام زمینه ها پخته شدیم و آموختیم. ما حتی گریم را هم یاد گرفتیم و لازم هم بود کارگردان و بازیگر هم گریم بلد باشند، قرار نبود ما گریمور شویم ولی باید بر جزء جزء حرفه خویش مسلط می شدیم و یادم می آید نصرت کریمی گریم را یاد می داد. در زمینه طراحی صحنه زنده یاد مرتضی ممیز کار می کرد. حمید سمندریان بیان و بازیگری تدریس می کردند. در همان دوران تالار مولوی را هم ساختند که کاری نو و جالب بود چون هم می شد کار ایرانی در آن اجرا کرد هم تئاتر یونانی و مدرن... در این تالار برای اولین بار می شد صحنه را در هر جایی که دوست داشته باشی قرار بدهی... الان هم هنوز همین کیفیت را دارد و یکی از بهترین تالارهای ماست. دانشکده های دیگر هم تالار داشتند که ما استفاده می کردیم و در همان دوره دانشجویی کارهایی در حد تئاترهای حرفه یی به روی صحنه بردیم. حقیقتاً دستمان تنگ نبود و در هر زمینه یی دستمان باز بود.
    
    پس چرا بعد از تمام کردن دانشکده به تله تئاتر روی آوردید؟
    
    راستش را بخواهید همان زمان هم وقتی حتی با گروه های حرفه یی و مشهور هم کار می کردیم درآمدی نداشتیم و بیشتر عشق خودمان به تئاتر بود و هنوز هم همان عشق است. تئاتر نمی تواند نیاز مالی آدمی را برطرف کند مگر تئاترهایی که بیشتر به درآمد فکر می کنند حتی آنها نیز بسیار محدود است. مثل اجرا در هتل ها و شهر بازی ها که باز اینجا سطح کار خواه ناخواه پایین می آید. تئاتر هنری است که نیازمند کمک ارگان هاست، بخصوص شهرداری ها و این نیاز مالی خلاقیت را در آدمی می خشکاند. نکته اینجاست که تئاتر برای جا افتادن در مردم و یافتن مخاطب ویژه، نیازمند دستگیری است. بعد از رشد و شکل گیری چنین جریانی، می توان به استقلال مالی تئاتر هم دل خوش کرد اما در چنین شرایطی که تئاتر هنوز هم در میان مردم، هنری ناشناخته است نمی توان هم خلاقیت هنری داشت و هم مخاطب تخصصی چون هنوز مخاطب خاص تئاتر - به شکلی عام مد نظر است- در کشور ما شکل نگرفته است.
    
    پس به این دلیل به تلویزیون رفتید؟
    
    به هر حال تلویزیون هم جذابیت خاص خویش را دارد، تصویر و مخاطب عام را در چنگ دارد. به خانه همه سرک می کشد، یادم می آید هیاتی تئاتری در تلویزیون با نام «گروه اجرایی تلویزیون» بودند که متخصص کار تله تئاتر بودند. تا جایی که یادم می آید شورایی داشتند از استادان فن که کارها را انتخاب می کردند یا اجراها می دیدند تا ببینند اصلاً مناسب کار ضبط تلویزیونی هست یا نه؟ در این شورا اسماعیل شنگله و حمید سمندریان و دیگر متخصصان حضور داشتند. دوره ما با قبل فرق داشت و کار ضبط می شد اما پیشکسوتان ما دقیقاً اجرا می کردند و همان لحظه، زنده روی آنتن تلویزیون پخش می شد. حدود سال 52 چندین کار ضبط کردیم و پخش شد. یک کار «اسماعیل داورفر» کارگردانی کرد و خانم سوسن فرخ نیا که بازیگری عالی بود هم در این کار حضور داشتند. چند تا کار با دکتر کوثر مثل «هنری چهارم» و «جادوگران شهر سیلم» از میلر در همان تالار مولوی کار کردیم و همان جا هم ضبط و در تلویزیون پخش شد.
    
    کارهایی که نه برای تلویزیون بلکه خود گروه ها کار می کردند چطور؟
    
    این نکته مهمی است. آن زمان خود همین شورا تمامی تئاترها را می دید و بعد از انتخاب نهایی پیشنهاد خرید آن را به گروه می داد و بعد از موافقت، ضبط و در تلویزیون پخش می شد. فکر می کنم امروزه هم نیازمند چنین شورایی در تلویزیون هستیم تا هم کار تله تئاتر تلویزیونی تخصصی انجام شود و هم اجرای گروه های تئاتر که مناسب ضبط تلویزیونی هم هستند خریداری شوند چون خود تله تئاتر قدرت تصویری و جذابیت خاصی دارد و فکر می کنم در کنار سریال غنای خوبی به تلویزیون خواهد بخشید. چون همیشه تلویزیون به سطحی بودن معروف بوده و خرید و پخش تئاتر از تلویزیون که مدت ها روی آنها اندیشیده شده، این خلا را به خوبی پïر خواهد کرد. تله تئاتر هم تماشاگر خاص خویش را دارد و همان زمان هم مردم به شدت علاقه داشتند. همین شاهنامه خودمان دارای قدرت عالی برای اجرای تله تئاتری دارد. من بارها این حرف را از مردم شنیدم که در مورد اجرای تله تئاتر به من گفتند: «کار خوبی بود و دیدنی... یه خرده سنگین بود ولی ما دوست داشتیم،» این آغاز اندیشیدن مخاطب و تماشاگر است. این به تفکر واداشتن مخاطب مهمترین عنصر هنر تئاتر است که وی را هنوز هم با وجود غول هایی چون سینما و تلویزیون زنده و پویا نگه داشته است. تفکر جاری در بطن تئاتر دارای ویژگی خاصی است که هرگز تلویزیون و سینما قادر به خلق آن نخواهند شد به همین دلیل تله تئاتر شیوه و سبکی عالی است تا بار فکری و غنای درونی تئاتر را به تلویزیون انتقال داد. از این راه می توان به افزایش هرروزه مخاطب حرفه یی تئاتر صحنه یی هم امید بست و فکر می کنم بده بستان و تعاملی کاملاً فرهنگی است.
    
    همین مخاطب تلویزیون تله تئاتر را مجبور نمی کند که با تئاتر صحنه تفاوت داشته باشد؟
    
    چرا دقیقاً، چون به هر حال نمی توان انکار کرد که مخاطب تلویزیون مخاطبی عام است. وی فوتبال و سریال و اخبار 21 و راز بقا و همه چیز دیگر را هم می بیند و چنین مخاطبان عامی دارای مذاقی بیشتر تصویری اند یعنی هرچه جذابیت تصویری تله تئاتر بیشتر باشد، بیشتر می تواند در چنین مخاطبانی نفوذ کند و آنان را به پای خویش بنشاند. باید میزانسن خاص خود را داشته باشد. زیاد وفادار به متن ماندن در تله تئاتر خوب نیست. باید بتوانیم تغییرات اساسی در تله تئاتر ایجاد کنیم تا جذاب تر شود.
    
    خب این وسط نمی ترسید که به همان سریال نزدیک شود؟
    
    نکته مهمی است و باید بگویم نه، تله تئاتر نه سریال است و نه تئاتر. چیزی در حد میانه... خلق بیان و گفتاری کاملاً تله تئاتری امری مهم است. باید عنصر تفکر و کیفیت را حفظ کرد ولی از تئاتر صحنه یی دور شویم با تغییر در نگاه تئاتر صحنه یی، مثلاً متنوع کردن صحنه ها یا کوتاه کردن سکانس ها و موارد ریز دیگر... شما ببینید یک نمایشنامه می تواند دو یا سه پرده باشد و هر پرده 50 دقیقه باشد. خب برای یک تماشاچی تلویزیون در یک دکور، 40 دقیقه بازی کردن بسیار سنگین است. حتی نوع بازی ما باید متفاوت باشد چون ما در صحنه تماشاگر دور و نزدیک داشتیم و در تئاتر همیشه کمی درشت تر بازی می کنیم و ما همیشه این نوع بازی را با خود به تلویزیون هم بردیم. باید حواسمان باشد بازی تصویری تر در تلویزیون انجام دهیم. به نظر من باید در تله تئاتر ساده تر و زیرپوستی تر بازی کرد. هم نوع بازی و هم نوع کلی اجرا...
    
    پرده خوانی و نقالی در فرهنگ خود ایران به نوعی شباهت اتفاقی جالبی با تله تئاتر دارد. فکر نمی کنید می توان از این دریچه هم به تله تئاتر نگریست؟
    
    یک زمانی پرده خوانی می کردند و قصه های مختلف را نقاشی شده اجرا می کردند مثل فجایع کربلا... در قدیم برای ما این نوعی تلویزیون و سینما بود و این کارهای تصویری فرهنگ ماست و اولین امر فراموش نکردن این شیوه های ایرانی است و بعد تحول پیدا کردن آنها... فکر می کنم با چنین نگاهی که در سوال مطرح شد هم از فراموشی این غنای فرهنگی خویش جلوگیری کردیم هم تحولی در آن ایجاد کردیم. در هر حال این هم می تواند نوعی نگاه و شیوه برداشتی نو به پرده خوانی باشد و اگر شباهت هایی هست باید هنرمندان به کشف آن پردازند و فضاهای نو تله تئاتری را از این کشف خلق کنند. ما متاسفانه فقط جوش می زنیم و دیگر انرژی برای کار کردن باقی نمی ماند...
    
    قبول دارید هرگز نتوانستیم چون ژاپنی ها فرهنگ خویش را حفظ کنیم و تحول در آن ایجاد کنیم؟
    
    ببینید نکته اساسی و مشکل در نبود تداوم است. چنین چیزی که شما مدنظرتان است بدون عامل مهم تداوم هرگز به سرمنزل مقصود نخواهد رسید. بله، خود هنرمندان و خلاقیت آنان دارای اهمیت است اما من خودم در مهمترین دوره تئاتر دانشگاهی کشور متولد شدم و می دانم که هنرمندان هر آنچه لازم بود تا اتفاقی چون ژاپن هم در ایران بیفتد فراهم کردند اما هیچ گاه تداومی نداشت. تغییر زود هنگام و بیش از حد مدیران فرهنگی، نبود مدیر فرهنگی متخصص در حوزه های مختلف هنر، خود بنیان مالی و اقتصادی ضعیف هنرمند و فرهنگ و هنر مملکت... اینها دیگر چیزی خارج از حوزه قدرت هنرمندان است. من شکی ندارم که اگر این نکات مهم و مشکلات پیش نمی آمد الان ما از ژاپنی ها هیچ کم نداشتیم. خودم به عنوان یک نویسنده و کارگردان آخرین کارم متعلق به سال 1360 بوده. الان 26 سال می گذرد و من هیچ کاری نکردم از بس برای گذران زندگی از این شاخه به آن شاخه پریدم. خب دیگر مگر من هنرمند چقدر عمر می کنم و وقت در زندگی ام دارم، من هرچه خواستم و پیشنهاد به تلویزیون در این چند ساله دادم نتوانستم یک کار برای کودکان بکنم که حرفه و تمام علاقه من بوده، یادم می آید چند سال پیش یک طرح را به تلویزیون دادم یک سال طول کشید تا بگویند نه، مگر من هنرمند چقدر وقت در زندگی دارم که یک سال منتظر جوابی از مدیری غیرمتخصص باشم که حالابگوید آری یا خیر؟ اینجاست که ما متوجه مشکلات بیرونی حوزه فرهنگ و هنر مملکت مان می شویم.
    
    شما قبل از انقلاب کار کودک هم زیاد داشتید؟
    
    تا دوره ما جریانی به اسم تئاتر کودک در کشور وجود نداشت تا اینکه فکر می کنم سال 1350 بود که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این اتفاق افتاد و ما گروهی بودیم که کلید این کار مبارک را زدیم. آن زمان اجرای سیار داشتیم و به قول معروف ما می رفتیم خدمت تماشاگر، چون هنوز شناخته نشده بود تا مردم، کودکان خویش را به دیدن تئاتر بیاورند. جاهایی که بچه ها جمع بودند حتی محلات شلوغ، تئاتر را مجانی اجرا می کردیم. چندین اجرای بسیار موفق با بچه های نابینا داشتیم که بسیار عالی بچه های نابینا ارتباط گرفتند و برای خودمان هم این اتفاق بسیار جالب بود. در روزنامه ها هم منتقدان بسیار استقبال کردند و حتی به شهرستان ها که برای اجرا می رفتیم منتقدان با ما می آمدند تا اجرای زنده و ارتباط ما را با بچه های شهرستان ها ببینند. به یاد دارم که خودم نمایشنامه «خورشید خانم آفتاب کن» را نوشتم و کار کردیم و کارگردانش کسی به نام «دان لافون» از فرنگ بود. برای این کار برای اولین بار نقش خورشید خانم را به خود بچه های تماشاچی سپردیم و کار بدین صورت بود که بازیگر کم داشتیم و به بچه ها می گفتیم که کدام شان حاضرند نقش خورشید خانم را بازی کنند، اتفاق بسیار زیبایی بود و متوجه ریزه کاری های بسیاری در ارتباط متقابل گروه نمایش و بچه ها شدیم. تئاتری تجربی... گاهی حتی بچه ها خودشان و با سلیقه خودشان ما را گریم می کردند. بعد از مدتی که ما نتوانستیم کار صحنه یی کودک بکنیم، تله تئاتر تلویزیونی برای کودکان کار کردیم. این اجرا نیز برای اولین بار در حوزه کارهای کودک بود که در کشور اتفاق می افتاد. متن ها را از افسانه های ایرانی می گرفتیم و بازآفرینی می کردیم. کار مورد استقبال بسیار خوبی از سوی کودکان ایرانی قرار گرفت. شورا هم البته به صورت تخصصی کار را نظارت می کرد و در بده بستان با آنان نیز تحولات خوبی اتفاق افتاد. یادم می آید هنوز تلویزیون رنگی نشده بود و کارهای اولیه را سیاه و سفید ضبط کردیم. کار کاملاً گروهی بود و در تئاتر شهر هم کارها را روی صحنه بردیم و بازخورد خوبی داشت.
    
    آن زمان برنامه های کودک تلویزیونی در چه سطحی بود؟
    
    چیز زیادی نبود. یادم می آید قصه خوانی می کردند و نقاشی های بچه ها را نشان می دادند، چندان متنوع و گرم نبود و برنامه های خشکی بود. دلیلش هم نوپا بودن آثار تصویری کودکان در کشور بود. کارتون نشان می دادند ولی برنامه ایرانی نداشتیم، در همین حد، برای اولین بار تئاتر کودک تلویزیونی را در کشور ما انجام دادیم و چون گروه و تیم حرفه یی بود یعنی تئاتر و دیگر هنرها را به خوبی می شناخت، کلید و آغازی موفق بود. حتی یکی از روزنامه ها در نقد و تحلیلی نوشت که ما در کار تلویزیونی کودکان جهشی 40-30 ساله را رقم زدیم یعنی یک پرش و با جرات می توانم بگویم که بعضی از آن کارها هنوز از بعضی کارهای امروزمان قوی تر است.
    
    این شتابزدگی حال حاضر در کارهای تلویزیونی را چگونه می بینید؟
    
    این شتابزدگی سال هاست که گفتیم به کار فرهنگ لطمه می زند. برای مثال ما که از همین الان می دانیم برای سال آینده و ماه رمضان باید سریال ویژه کار کرد، پس چرا از همین الان برای سال آینده برنامه ریزی نمی کنیم، دقیقاً یک ماه مانده به ماه رمضان همه می افتند به کار کردن. خب معلوم است که کار سطحی می شود یا برنامه های عید... کار خلاقه کردن فرصت می خواهد و متاسفانه این شتابزدگی در تلویزیون خیلی زیاد شده است. فکر می کنم دلیل این امر هم ریشه در ذهن خود مدیریت ما دارد که ذهنیتی روزمره دارد یعنی همیشه درگیر امروز و فرداست نه چند ماه و سال آینده، درگیر بودن به واجبات روزمره امری منکرنشدنی است ولی دلیل نمی شود که مدیریت به کلی گرفتار آن شود و آینده رسانه و حوزه مسوولیت اش را فراموش کند چون سطحی کار کردن به حیثیت حرفه یی و مدیریت وی هم لطمه می زند. یا همین روزمرگی شدن همه چیز و همه کس، باعث شده همیشه ما تنها بازیگری جلوی چشم مان باشد که روی پرده است و اگر کسی دو سال از این حوزه دور شده باشد دیگر هیچ سراغی برای کار کردن از او نمی گیرند. در کل باید گفت فضای روزمره زیادی بر ذهن همه ما غالب شده که بی شک این درگیری از تعمق در هر کاری خواهد کاست و کم کم سطحی شدن همه چیزها غالب می شود.
    
    به نظر شما آیا درست است که ما فلان مجری کودک تلویزیون را به حدی بزرگ کنیم و نزد بچه ها دوست داشتنی بکنیم که بچه ها به شدت وابسته وی شوند، خب آمدیم یک اتفاق ناگوار شخصی برای مجری افتاد، آنگاه آیا شوک روانی مخربی را به تمامی کودکان ایرانی ناخواسته وارد نکردیم؟
    
    چرا دقیقاً این وابستگی خود باعث بروز مشکلات دیگری هم می شود. از دیگر سو رسانه ملی یعنی متعلق به تمام مردم و هنرمندان ایرانی... نباید چنین انباشت قدرت و چهره یی در یک جا و برای تنها یک نفر اتفاق افتد. باید امکانات و ساعات اجرای برنامه در طول روز و هفته و ماه بسیار عادلانه مابین همه تقسیم شود. همان طور که باید برنامه ها به گونه یی ساخته شود که همه مردم ایران احساس سهیم بودن در آن بکنند. ما در همین زمینه عروسکی و انیمیشن واقعاً هنرمندان جوان خوبی داریم که بهترین کارها را برای بخش کودک تولید خواهند کرد فقط امکانات می خواهند. به نظر من اگر در عرض یک سال چندین کار عروسکی عالی در برنامه کودک تلویزیون تولید نشد، باید مدیریت بالااز مدیران خویش توضیح بخواهد که چرا هیچ کار ایرانی تولید نشده و مدام کارتون درجه 3 ژاپنی و اروپایی پخش کردند. چرا؟ چون هم بودجه و هزینه داده شده و هم همه شاهدیم در کشور بهترین نیروی متخصص در حوزه عروسک و انیمیشن تربیت شدند. جوانانی که فضا و امکانات می خواهند. این نیروی جوان را همین دانشکده های خودمان تربیت کرده نه فرنگ و کشوری دیگر... پس کار در جای دیگر لنگ می زند.
    
    در مورد این چند کتاب در دست چاپ بگویید.
    
    در گذشته چندین نمایشنامه برای بچه ها نوشتم که دارم بازنویسی می کنم تا به چاپ بسپارم. در حال حاضر در یکی از سریال های ماه رمضان حضور دارم. خود گروه هم گروه حرفه یی است و با اینکه وقت کمی داشتیم ولی سعی بسیاری شده که کار سطحی از آب درنیاید. من از قصه و خط روایی آن خوشم آمد و با وجود این تیم قوی و الحق بده بستان خوب کارگردان با عوامل سریال کاملاً مجاب به حضوری حرفه یی در سریال شدم. شخصاً از تیتراژ اصلاً راضی نیستم. موسیقی متن بسیار خوب انتخاب شده ولی شعر و موسیقی تیتراژ آن عمق لازم را ندارد البته من صحبتی با کارگردان کردم و نظراتم را گفتم، در هر حال تلاشی این گونه بر این سریال غالب بود. هعتماد ۱/۸/۸۶
    

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی