چه کسی از تفرقه سود میبرد؟!
یادم نمیرود در کودکی قصهای را برایم گفتهاند که گرگی میخواست سه گوسفندی را که با هم زندگی میکردند بدرد، اما قدرت او کفاف جنگیدن با آن سه گوسفند را نمیکرد. گرگ فکر کرد و فکر کرد تا ببیند چه حیلهای میتواند بهکار ببندد تا به هدف خود دست یابد. یک چیز نظر او را جلب کرد: یکی از گوسفندها زرد بود یکی از گوسفندها قرمز و دیگری سیاه. او به این نتیجه رسید که باید از اختلاف رنگهای آنها استفاده کند و میان آنها تفرقه ایجاد کند. گرگ زرنگ بود. میدانست اگر بی مقدمه دست روی این اختلاف بگذارد، استراتژیاش لو میرود. بنابراین از در دوستی با دو تا از گوسفندها برآمد و به تعریف و تمجید رنگ آنها (از جمله اصالت رنگشان پرداخت و آنها را متقاعد کرد که آن رنگ دیگر لایق گوسفند بودن نیست. دو گوسفند مغرورشدة که برایشان حرفهای گرگ منطقی به نظر میرسید، به او کمک کردند تا گرگ، گوسفند سوم بیچاره را بدراند. گرگ حالا که گوسفندها دو تا شدهاند همین روش را برای گوسفند دوم نیز عمل کرد و او را هم از پای درآورد. وقتی گوسفند سوم تنها شد، گرگ تصمیم به دریدن او گرفت. گوسفند سوم که خود را تنها و در چنگ گرگ درندة سیّاسِ بیمروت دید شروع به گریه کرد. گرگ از او علت گریهاش را پرسید که آیا از دریده شدن میترسد یا از مردن؟ گوسفند پاسخ میدهد که من از آن گریه میکنم که بسیار پیش از این مردهام یعنی همان وقتی که گوسفند اول دریده شد.
قصه ما هم همین است. اگر یادمان باشد امام خمینی (ره) ارتباط آمریکا را با ما به ارتباط گرگ و گوسفند تشبیه کرد. آیا گرگ جز دریدن گوسفند اندیشه میکند؟! یقیناً نه. بلاتشبیه، کشور ما با توجه به اقوام و نژادهای گوناگون و زبانها و لهجههای متعدد میتواند آمادگی بسیار زیادی برای تفرقه و از هم گسستن داشته باشد. تفاوتهای نژادی، لهجهای، رنگپوستی، خصوصیات جغرافیایی، دوری و نزدیکی به مرکز کشور، اختلاف اقتصادی، اختلاف فرهنگی، گوناگونی پوشش،… و همه و همه میتوانند عواملی باشند که دشمن از آنها استفاده کرده و به تفرقه میان این پارههای تن کشور اقدام کند.
در اوایل سالهای انقلاب اسلامی، دشمن (البته به سردمداری آمریکا) در تمام کشور به این تفرقه دامنزده بود. بلوای آذربایجان، ماجرای گنبد، غائله آمل، قضیه سیستان و بلوچستان، وضعیت خوزستان، شرایط کردستان، اتفاقات سمیرم؛ آنچنان فضای متشنجی را در کشور ایجاد کرده بود که با فعالیتهای تروریستی سازمان مزدور منافقین در مرکز کشور، داشت میرفت که کامل شود و دشمن را به سر منزل مقصود نزدیک کند اما هوشیاری مردم و انگشت راهنمای روح خدا (که بالاترین درودهای خداوندی نثار روح پرفتوح او باد) فضا را دگرگون کرد و اقدام صحیح و به موقع ملت ایران هدف دشمن را از میان برداشت. ملت فارغ از هرگونه اختلاف با یکپارچگی کامل سفارش رهبر خردمند خویش را به جان و دل نیوشیدند و جامة وحدت را بر اندام خویش آراستند و دشمن را ناکام گذاشتند.
بزرگی فرموده است که، هیچگاه از مکر دشمن خود را در امان ندانید. چرا که ممکن است، همانند حرکت موری سیاه بر روی سنگی سیاه و در دل تاریک شب دشمن نقشههای خود را پیش ببرد. حرکت او اگر چه دیده نمیشود اما، در حال انجام است و زمانی مورچه به انتهای مسیر خود خواهد رسید. تنها یک چیز است که ما را از این حرکت مرموزانه با خبر میکند و آن چراغ روشنگر "هوشیاری و آگاهی" است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.