رسانه سینمای خانگی

رسانه سینمای خانگی

گفت و گو با سعید راد
الان در سریال ها به همدیگر فحش می دهند، چرا اینها را به خانواده ایرانی یاد می دهند که مردم را بخندانند، این چه خنده یی است؟ من در عرصه ورزش ادعایی ندار م اما به عنوان یک شهروند می گویم که مردم بعد از فوتبال شیشه های اتوبوس را می شکنند چون فکر می کنند به آنها اجحاف شده است. حالانمی دانند کجا و چطور ولی این را می دانند.
   
    فروتن: این روزنامه زردی که شما می گویید در این مملکت شاید 300 تا فروش برود. عین همین روزنامه در آلمان است به نام «بیل سایت» که 8 میلیون فروش می رود.
    
    شما نقش دولت را چقدر می بینید، مثلاً فیلم هامون داریوش مهرجویی که از بهترین فیلم های ما است از نظر من. یا مثلاً خیلی دور، خیلی نزدیک می آید با سانسور پخش می شود یا مثلاً کارهای آقایان شجریان با سانسور مواجه می شود، آیا دولت خودش را مختار در دخل و تصرف می داند؟
    
    راد: من هر برنامه یی را راجع به ورزش نگاه می کنم. سینما هم که کارم است. حالانگاه می کنم می بینم شما یک چیزهایی می گویید که خیلی درست است ولی وقتی دقیق می شوم، می بینم که هیچ دوره یی سینمای ما دستش برای ساخت هر نوع فیلمی باز نبوده. دوستان بدشان نیاید اما اگر فیلم خوب بسازیم تماشاگر خودش می آید. ما با دیدن اخراجی ها می خندیم ولی دلیل بر صنعت سینما نمی شود. ما فیلم خوب ندیدیم.یک فیلم که خیلی استقبال شد آتش بس بود و من رفتم دیدم. دو تا کاراکتر بسیار درست انتخاب شده بودند و فیلم خوش ساخت بود.
    
    ارتباطی که آن زمان بین بازیگران و اهالی ورزش پیش آمده چگونه بود که آنقدر شما با بازیکنان فوتبال آشنایی دارید؟ الان بازیگران، ستاره فوتبال را خیلی هم سطح و در کلاس خودشان نمی دانند. در آن زمان شما این ارتباط را داشتید مثل رضا خواه وطن.
    
    راد: من آن زمان در تمرینات پرسپولیس با بچه ها توپ می زدم. الان هم این ارتباط را با بچه ها دارم، آقای دایی را هم دوست دارم. او به عنوان بازیکن در تیم منتخب جهان انتخاب شد. الان ببینید برزیل دارد برای پله چه می کند، ما اما اصلاً حاضر نیستیم دایی را ببینیم و کیف می کنیم تحقیر شود. معذرت می خواهم از آقایی دایی اما انگار خودش هم نمی تواند از خودش دفاع کند، انگار همیشه عصبی است، این خیلی بد است، او یک جایگاهی دارد، آقای گل دنیاست. من اگر نقد می کنم کسی را که استاد من است، من از ایشان یاد گرفتم نباید اینقدر ما کم بیاوریم.
    
    حرف این است که آن موقع ارتباط بیشتر بود و الان نیست.
    
    راد: از نظر کلی قبول دارم اما من با همه بچه های پرسپولیس آشنا هستم و رابطه ام ادامه دارد.
    
    شما اینجور هستید ولی تصور نمی کنم بهرام رادان این طور باشد.
    
    راد: من اینجوری نگاه نمی کنم. می گویم ما یک مقدار تحقیرهای تاریخی داشتیم، عیب ندارد تماشاگر را شما بنشانید آنجا که طرف برایش دست بزند،
    
    آقای فروتن، ما 43 هزار کارگردان داریم و 51 هزار هم بازیگر، بعد برای فیلم های مان صد هزار نفر نمی روند. خیلی بامزه است. من حالافوتبال را مثال می زنم، من فکر می کنم در شمال یا در جنوب اگر تیمی دست من باشد، تیمی تشکیل می دهم که همه کشورهای خلیج فارس را درب و داغان کند. این در حالی است که ما به دعوا عادت کرده ایم و به هیچ جا نمی رسیم. اصلاً من دوشنبه شب ها خوابم نمی برد چون باید ببینم کی با کی در نود دعوا می کند.
    
    سینما هم یک چنین برنامه نودی دارد اما با هم دعوا نمی کنند، در «سینما یک» می نشینند و نقدهایی هم می کنند.
    
    راد: من یک برنامه نقد تلویزیونی دیدم که خیلی جالب بود. یکی داشت از خود دست اندرکاران برنامه انتقاد می کرد. اصلاً خودشان مانده بودند، یعنی تو داری جدی حرف می زنی؟، برای اینکه ما ساختارهای باوری مان برای گفت وگوی رودررو، «دوستی» و «تعارف» است و این خیلی بد است.
    
    من یک بار اعتراض کردم که آقای مجری، آقای گزارشگر، «زحمتکش» یعنی چی؟، مگر بازیکن بیل می زند؟، پول گرفته و یک تخصصی دارد. این چارچوب یک تعریف هایی دارد و باید کارش را انجام بدهد.ما یک برنامه ساز داریم به نام آقای عادل فردوسی پور، از اون دست آدم هایی است که در طیف جوانان ما محبوب است. وقتی به جشن خانه سینما دعوتش کردند من خودم دوست داشتم بایستم و برایش دست بزنم. این آدم باید خیلی خوشحال باشد که 5 ، 6 تا منتقد داشته باشد.حالااینکه برنامه اش دارد خراب می شود، نمی خواهم به آن مقوله بپردازم. من همیشه به برنامه اش انتقاد داشتم ولی اینکه شما برایت برنامه بگذارند و تمام ورزش این مملکت جمع شوند و کیلو کیلو حرف بزنند، اینها غلط است که تازه درخواست کنند و استدعا کنند از رئیس شبکه 3 که این برنامه را بگذارید جلوتر.در این جامعه همه می خواهند فوتبالیست شوند، پولدار شوند، اینجا شده مثل برزیل. جوان با آن رویا دارد. حالاخوشبختانه در سینما کسی نمی گوید می خواهم آرتیست شوم. در هیچ انشایی هم کسی نمی نویسد که می خواهم آرتیست شوم.
    
    می خواهیم برگردیم عقب که گفتید خانواده تان همه شاهینی بودند. یک مقدار از آنجا برایمان بگویید.
    
    راد: من بچه سنگلج هستم. تا پنج سالگی آنجا بودم. پدرم آدم سیاسی بود. اولین خلبان ایران بود. به هر حال ما کوچ کردیم شمیران. یک باغی بود ته کوچه فردوسی که ته آن یک قبرستان بود، تاسوعا و عاشورا همه می آمدند آنجا.
    
    بغل آن قبرستان نیما یوشیج بود و جلال آل احمد که خب من آن موقع زیاد نمی دانستم اما می گفتند که آنها آدم های معتبری بودند. یک باغی بود که همه باغ های آنجا را آب می داد. الان یک کوچه مانده به تجریش.
    
    حسین کلانی هم پشت خانه ما بود. عموهای من شاهینی شدند و من را هم با خودشان می بردند ورزشگاه.
    
    به خاطر جو سیاسی شاهینی شدند؟
    
    نه، عموهای من در رده های بالایی درس می خواندند. من بعد از اینکه جذب بولینگ شدم معیارهایم عوض شد. از یک محیط بسته شبانه روزی آمدم به یک محیط باز، آنجا هم فرم خاص خودش را داشت من هم ته تغاری بودم. همه اینها باعث شد نوع نگاهم و شکلم با کاراکترهایی که بازی می کردم جور در نیاید.من فیلم خاکستری را با آقای الوند که اولین فیلمش بود کار کردم. این امتیاز را من به خاطر حسن اقبال به دست آوردم. من اصلاً فکر نمی کردم که یک روز بازیگر شوم.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی