رسانه سینمای خانگی

رسانه سینمای خانگی

برفک پریم
..........باز هم به قلم توانای(!) شیرین بانو
    وقتی حاج یونس عاشق می شود !
    بنا به درخواست پری و فخری و بربچ منطقه شونزده و بچه های با صفای دبیرستان عصمت در ایلام، امروز می خوام سورتونو پریز کنم و بگم که داستان این سریال های ماه مبارک به کجاها می کشه! به قول میرزا ـ که درد و بلاش بخوره تو سر هرچی آدم زبون نفهمه! ـ این سریال ها بعضیاشون یه قرونی هم نیستن چه برسه به سه ریال!!! ولی به هر حال این رسالت افطار و تلویزیون دست ما رو بسته که هیچ، کلی هم خرج میوه و تخمه و تنقلات گذاشته رو دستمون که بروبچ جمع
    می شن با هم تیلی ببینیم و تحلیل کنیم، اونم چی، آن لاین!
    از سریال شبکه یک که کلابگذریم! از بس که فوق تصور ساخته شده، اصلابه قول گزارشگر محبوب میرزا؛ بهرام شفیع(!) این سریال همچین یه سرو گردن بالاتر از باقی سریال های ماه مبارکه!! واسه همین فقط همینو بگم که این پسره جوونه که توی خونه آقای خوش تیپ (همون دکتر پنجه طلا، مخ تعطیل!) در حال سیر و سلوک است؛ وجود خارجی نداره، نشینی تا آخر سریال این بره دختر دکترو بگیره و لی لی لی...نه دیگه از این خبرا نیست! این پسره خود خود فرشته اس! از اون دنیا اومده تا دکترو نجات بده؛ بعدشم غیب می شه، یه چند قسمت دیگه صبر کنید...البته اگه تا اون موقع علاوه بر سازمان نظام پرستاری، وزارت بهداشت و درمان و بیمارستان، نیروی انتظامی و ارتقای اجتماعی، ستاد مبارزه با خوش تیپی، انجمن حمایت از مردگان، تشکل دکترهای بدون مو، سازمان حفاظت از مخ به صورت آک بند، و ده ها سازمان دیگر از جمله هالیوود(!) از این سریال شکایت نکنند...
    اما سریال گل سیمای ماه رمضان جمهوری اسلامی یعنی میوه ممنوعه. اگه از عجله برای ساخت و ساز سریال ـ حواستون بود که پارسال بعد از ماه مبارک کلی نشست و نقد و بررسی که آقا به جون خودمون واسه سال بعد از همین الان رفتیم تو کارش! ...آره به جون خودتون...این سریال ها هنوز که 12 روز از ماه مبارک گذشته دارن فیلمبرداری می شن! توجه کردین که برنامه ریزی منسجم و بدون فشار آنتن یعنی چی؟! همین میوه ممنوعه اوایل تیرماه تازه کلید خورده... ـ و ضعف اساسی بعضی دیالوگ ها و دکوپاژ (ناز قلم خودم صلوات بفرست!) بگذریم می رسیم به خود قصه که...شاه لیر که هست خدمت خاطرتون؟ نیست؟! خب اون که تو خاطرتون نباشه، 300درصد(!) شیخ صنعان و دختر ترسا اصلابه گوشتون نخورده! بی خیال فقط همینو داشته باشین که اگر فیلم «دیوانه ای از قفس پرید» احمدرضا معتمدی رو دیده باشین می فهمین که این حاج یونس فتوحی بدجوری تو زرد از آب در می آد و... البته از قدیم گفتن تقصیر آدمیزاد نیس که همه اش تقصیر دل بی صاحابه!! (این جمله رو میرزا گفت!) خلاصه که برای افتادن دوزاری برخی خوانندگان خیلی تابلو توجه تان را به شعر تیتراژ پایانی سریال جلب می کنم و برای حاج یونس و حاج یونس های اطرافمون و البته درون خودمون هم دعا می کنم که هدایت بشن و...این دل وقتی بلرزه دیگه هفتاد سال عبادت و قضا نشدن یک رکعت نماز، حالیش نیس، حالامراقب باش...
    این عشق عمر آدم.بی اعتقاد می ره.هفتاد سال عبادت.یک شب به باد می ره.یک شب به باد می ره.وقتی که عشق آخر.تصمیمشو بگیره.کاری نداره زوده.یا حتی خیلی دیره...
    گرفتی یا نه؟ عشق و عاشقی طبق معمول تو سریال هست، اما کی عاشق می شه و کی معشوق مهمه...تازه اینو هم داشته باش که فرزاد ـ حسابدار جوان و عاشق هستی شایگان ـ دستش تو کاسه آقای شایگان مثلافراریه! در اصل اصلافراری در کار نیست، پدر پنهان شده تا...بقیه شو ببینین، نمی شه که همشو من بگم! لال از دنیا نری واسه این استعداد ذاتی صلوات دوم رو بلندتر و سریع بفرست!
    و اما سریال شبکه سوم؛ از آنجا که این سریال ادامه چهارخونه(!) محسوب می شه و هیچ نکته خاصی جز دور هم جمع شدن یک عده بازیگر برای سرگرمی مخاطب روزه دار ندارد، من هم قلم حرومش نمی کنم!

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی