رسانه سینمای خانگی

رسانه سینمای خانگی

نگاهی شتابزده به ادبیات جنگ: خودی و غیرخودی نداریم
نویسنده: محمدرضا مرزوقی

سال ها باید می گذشت تا به ادبیات جنگ از منظری نگاه شود که حق ادبیات و به خصوص این ژانر ادبی است. ژانری که با انسان و عواطف و احساسات زشت و زیبای آن از نزدیک در ارتباط است و قرار است شخصیت ها را در حساس ترین وضعیت بشری قرار دهد. چون در شرایط خاص و به اصطلاح آنرمال است که آدم ها می توانند منش واقعی خود را رو کنند و ترس ها و شجاعت ها و عقده ها و گشاده نظری های خود را از نزدیک و بی واسطه به نمایش بگذارند. کافی است در یک میهمانی شام که همه آرام در جای خود نشسته اند، ناگهان زمین لرزه یی اتفاق بیفتد و شاهد باشیم هر کدام از افراد حاضر در میهمانی به فراخور منش شخصی و تربیتی که از آن برخوردار است چه واکنشی از خود نشان می دهد. یکی ممکن است به تنهایی پا به فرار بگذارد و یکی دیگر ممکن است در هنگامه فرار دست کودکی را هم گرفته با خود از مجلس بیرون بکشد و دیگری ممکن است میخکوب برجا بماند. ولی حتی این واکنش هم نمی تواند دلیل بر نترس بودن آن فرد باشد، شاید صرفاً از روی ترس باشد، یا این که اصلاً طرف نمی داند در مقابل چنین حادثه یی باید چه بکند و به اصطلاح شاخک هایش دیر بگیرند و... می بینیم که می توان با همین مثال ساده به چه پیچیدگی در شخصیت پردازی رسید.
    
    با این اوصاف باید بسیار تاسف خورد بر ادبیات سفارشی و تک بïعدی که در ارتباط با جنگ شکل گرفت. البته این آفتی است که نه تنها در ایران که در همه جای دنیا بوده و هست و صرفاً مختص ما نیست. اما کم کم باید در فکر بود که ریشه اش را برچید. زیرا اینگونه به ادبیات پرداختن بخش زیادی از واقعیات تاثیرگذار و ماندگار را فدای شعائر زودگذری می کند که نه با ادبیات ارتباط دارد و نه دردی از انسان بیان می کند. لاجرم رفتنی است و خیلی زود از صفحه ادبیات و به طور کل تاریخ پاک می شود و در نهایت آثاری به جا می مانند که در رفتار و ارتباط خود با روح هستی و ذات بشر صمیمی تر و راستگوترند. پس باید خوشحال باشیم روزی که محک تجربه به میان می آید. هرچند هزینه های از دست رفته دیگر جبران نمی شود.
    
    ادبیات جنگ در ایران از دهه هفتاد تکانی به خود داد و توانست آثار تامل برانگیز تری به ظهور برساند. البته این آثار بیشتر توسط نویسندگانی نوشته می شد که جزء اقلیتی محسوب می شدند که در مقابل اکثریت سفارشی نویس یا ایده آل نویس به عنوان اپوزیسیون از آنها نام برده می شد. بعدها تعدادی از ایده آل گراها نیز تغییر رویکرد دادند وسعی کردند با نظرگاهی جهان شمول تر به مقوله جنگ نگاه کنند: نگاهی که جنگ را یک معضل ساخته دست بشر می داند و به آثار ویرانگر آن واقف است. اتفاقی که همزمان در سینما هم پیش آمد. اما در این چند سال اخیر شاهد ظهور آثاری در زمینه جنگ هستیم که توانستند توجه نه تنها مردم خودمان که در اقلیتی توجه جهانیان را هم به خود جلب کنند و اینها همه پادافره اتفاقات فکری و فرهنگی بعد از دوم خرداد بود. هرچند که اگر دوم خردادی هم در کار نبود باز باید این اتفاقات در ایران می افتاد و اصولاً این لازمه جامعه یی است که یک انقلاب بزرگ را پشت سر گذاشته و یک جنگ را هم لاجرم تجربه کرده است. و یادمان باشد که جامعه به هر حال می اندیشد.
    
    البته این آثار هم به طور اخص به جنگ از منظر جبهه و سرباز و کشت و کشتاری صرفاً مردانه می پرداختند و کمتر پیش می آمد شاهد آثاری باشیم که درونمایه و تم اصلی آنها جنگ باشد و در عین حال پشت جبهه و در شهرهایی که با مرز جنگی کلی فاصله دارند بگذرد و به طور کل در میان مردم و در ارتباط با زندگی روزمره آنها باشد. از «زمین سوخته» محمود و آثاری در رده آن می گذریم چون این آثار نیز در بحبوحه جنگ و شهر هایی که خود به نوعی تبدیل به جبهه شده بودند می گذرند و شرایط در این آثار نزدیک به شرایط جبهه است. مراد در این جا مردمی است که در عین زندگی با جنگ ارتباطی ناخواسته پیدا می کنند. یعنی در عین حال که دغدغه زندگی و مسائل روزمره را دارند و یکی باید به سر کار برود و یکی باید از خانه و بچه ها نگهداری کند و ترتیب خورد و خوراک را بدهد، جنگ نیز در کنار باقی این مسائل حضوری فعال و مانوس داشته باشد و همچون یکی از مسائل زندگی به آن نگاه شود. و باز هم مثل خود زندگی حدت و قلت داشته و در نوسان سیر کند.
    
    وقتی به آثار ماندگاری که در زمینه ادبیات جنگ همچون «جنگ و صلح»،«وداع با اسلحه» یا «بربادرفته» که البته برخورد جدی و منصفانه یی با آن نشده، نگاهی بیندازیم و ارتباط تنگاتنگ شخصیت ها را، که اتفاقاً بسیار انسانی و پر از خطا و لغزش و با خصوصیات بارز انسانی ساخته و پرداخته شده اند، با مساله جنگ در نظر بگیریم متوجه می شویم در زمینه این ژانر ادبی چقدر کوتاهی کرده ایم. شاید بیشترین ضربه یی که ادبیات ما خصوصاً در این زمینه خورد، نگاه گزینه یی و کاملاً ایدئولوژیک به آن بود. نگاهی یکسونگر که همه ارزش ها را به دو دسته نیک و بد و آدم ها را به دو گروه خودی و غیرخودی تقسیم می کند. درحالی که جنگ خودی و غیرخودی نمی شناسد و شان ادبیات نیز اجل این دسته بندی های تنگ نظرانه است. روزگاری جنگی درگرفته و ما چه بخواهیم چه نخواهیم در این جنگ شاهد مسائل و افکاری بوده ایم که لزوماً نه خوب بوده اند و نه بد، فقط انسانی بوده اند. پس به حرمت خودمان هم اگر شده بیاییم به آن نگاهی انسانی بیندازیم و جا برای افکار و آرا و نظریات تازه باز بگذاریم. همه ما مردم به یک اندازه از جنگ سهم برده ایم. به خوشی و ناخوشی. جنگ انحصاری نبود، منصفانه نیست ادبیات و سینمایش را انحصاری کنیم.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی