امسال تا دلتان بخواهد فیلم درباره زنان بود، اما اگر از بخشهای فیلم کوتاه و مستند بگذریم، زنان کارگردان در هیچ بخشی حضور نداشتند.
● غیبت کارگردانان زن
کارگردانان زن امسال در جشنواره غایب بودند، با این که فیلم داشتند. تهمینه میلانی تسویه حساب را ساخته بود که امکان نمایش نداشت. این اتفاق برای منیژه حکمت هم افتاد. او نتوانست برای مجوز نمایش بگیرد. این دو کارگردان که فیلمهایشان هم زنانه بود، فیلمهایشان را به جشنواره ارائه نکردند. البته حکمت که همزمان در جشنواره برلین نیز پذیرفته شده بود، یک نمایش در بازار فیلم امسال داشت.
در این دو فیلم شخصیتهای اصلی زن هستند. تسویه حساب ماجرای چهار زن آزاد شده از زندان است که تصمیم به انتقام از مردان میگیرند و در این راه البته به سزای اعمال خود میرسند و کشته میشوند. در اما دغدغه ایران و حفظ رسوم و فرهنگ است که این همه در فرش تبلور مییابد و به تصویر کشیده میشود.
اما تنها کارگردان زن امسال بود که با فیلم در بخش مسابقه اول و دوم حضور داشت. این فیلم پس از این که با انجام اصلاحیههایی مجوز نمایش در جشنواره را گرفت و یک بار نیز به نمایش در آمد، اصلاحیههایی تازه بر آن تحمیل شد که سازندگان فیلم آنها را نپذیرفتند و فیلم خود را از جشنواره خارج کردند. این فیلم در یک آپارتمان میگذرد و دختری همراه یک نصاب ماهواره وارد این آپارتمان میشود و به زندگی و خانههای اهالی آپارتمان راه مییابد. بختآور ماهواره را دستمایه اولین فیلم سینمایی خود قرار داده است تا با بهانه قرار دادن آن به درون زندگی واقعی مردم راه یابد.
● مردانی که درباره زنان فیلم ساختند
مروری ساده نشان میدهد که موضوع بسیاری از فیلمهای جشنواره زن است و مردان سینماگر حاضر در جشنواره موضوعات زنانه را برای فیلمهای خود برگزیدهاند.
فیلم ساخته مانی حقیقی درباره چهار نفر است، اما زنان فیلم محور اصلی هستند. مینا زنی است که قصد جدا شدن دارد. تمام کارهایش را هم انجام داده و پذیرش از دانشگاهی در کانادا هم گرفته است، اما او باردار است و این را به همسرش نمیگوید و قصد دارد فرزندش را از بین ببرد. اما خواهرش هم میآید با کولهباری از مشکلات. هر دو مدتها است از هم بیخبرند. هم دلخوری دارند و هم جز یکدیگر کسی را ندارند. داستان فیلم کاملا در بخشهایی که شخصیت مینا و خواهرش را بیان میکند موفق است، با این که هر دو نویسنده فیلمنامه مرد هستند. آنان به خوبی تنهایی و خواستهها و دلنگرانی این زنان را بیان کردهاند. حتی غم از دست دادن و شادی به دست آوردن را به سادگی، اما کامل تصویر کردهاند. ولی در زمینه کارگردانی این موفقیت کامل نیست. اگر افسانه بایگان به خوبی در نقش خواهر خسته از روزگار جا افتاده است، در نقش علی آزاد و رها که عشق قبلی و کنونی مینا است نتوانسته همراهی مخاطب را جلب کند. اگر محمدرضا فروتن در نقش مرد میانسال توانسته نقشی متفاوت با شب یلدا به یادگار بگذارد، باور ترانه با آن غبغب، مانتوی گشاد و راه رفتن با کفشهای پاشنه بلند که انگاری پابه سن گذاشته است، کمی سخت است.
شاید نقطه قوت دیگر کارگردان بازی گرفتن از فروتن مسن باشد. این بار نهتنها موهایش جوگندمی است، بلکه راه رفتن و حرکاتش همه مسن شده، با این ویژگی مثبت که شما را به یاد فیلم نمیاندازد. اما آنقدر ریتم این فیلم کند بود که بعضی وقتها زمان میایستاد. حیف شد که این فیلم برای فیلمنامه نامزد نشد.
اما ساخته با سادگی تمام، جزئیات کامل زندگی یک روز مهم از زندگی یک زن را بیان میکند؛ روز سالگرد ازدواج. مرد خیلی دیر میآید و حتی به یاد نمیآورد آن روز چه روزی است. فیلم پر از جزئیاتی که تنها زن شوهردار که مسوولیت اداره خانه را برعهده دارد، آن را در مییابد. دو مرد مسوول نوشتن این فیلمنامه بودهاند؛ شادمهر راستین و رضا میرکریمی. جالب اینکه میرکریمی برای نوشتن فیلمنامه به سراغ تعدادی از زنان نویسنده رفته، اما سرانجام خودش و راستین این اثر را نوشتهاند. هر چند طرح این فیلم در حوزه ادبیات داستانی و به قلم نویسندگان زن سالهاست نوشته شده و حتی به گونهای تاریخ مصرف آن در ادبیات داستانی ایران گذشته است. در آثار نویسندگان بسیاری از زویا پیرزاد گرفته تا ناتاشا امیری و سپیده شاملو به چنین موضوعهایی بر خورد میکنیم. به هرحال همیشه همین طور بوده؛ مدیوم سینما همیشه از ادبیات عقبتر است. در هرحال این فیلم ساده و زنانه با وجود کندی اما با تکیه بر جزئیات میتواند تماشاگر را همچنان بر صندلی نگه دارد. بسیاری از زنان با دیدن آن میگویند به همین سادگی زندگی ما است؛ هر روز ما است.
بر اساس روایتهای هفتگانه از تاریخ گذشته ما است؛ با محوریت زنان و همان داستان آشنای که البته کمی امروزی شده است. همان خانم و خدمتکار که در لحظه آخر جایشان عوض میشود. عجیب آن است که نه پگاه آهنگرانی و نه مهتاب کرامتی با اینکه هر دو در دو فیلم حضور داشتند ولی هیچ کدام حتی کاندیدای بازیگری هم نشدند.
اما زنان دیگری هم امسال در فیلمها بودند. ساخته محمدعلی طالبی درباره دختری موتورسوار بر دیواره مرگ است که پس از مرگ پدر کار او را دنبال میکند و مسوولیت خانواده بر عهده او قرار میگیرد.
زنان در فیلم دو گونه هستند؛ یا مانند ستاره، هیبتی مردانه و حرف زدن و رفتاری همچون آنان دارند تا بتوانند فقط اندکی از مشکلاتی را که به واسطه زن بودن برسر راهشان پدید میآید از بین ببرند یا مانند مادر ستاره و دوست او باید ازدواج کنند و منتظر نانآوری همسرشان باشند. اگر هم دست آخر مانند برادر ستاره مردی دست و پاچلفتی نصیبشان شود حسابشان با کرامالکاتبین است.
اما از دیگر فیلمهای امسال ساخته کمال تبریزی هر چند قرار است بخنداند و بالاترین رای در نظرسنجی مردمی در جشنواره را نیز دریافت کرده است، اما اصلا قابل مقایسه با کارهای قبلی و طنز همین کارگردان نیست؛ نه مارمولک و نه لیلی با من است. قرار است بخندیم به مردی که ضد زن است و برای آمده است؛ یعنی مهران مدیری. ولی حقا که گریم خوبی داشت اما مشکل همان سیگاری بود که بر کنج لبش قرار گرفته بود و گاه کلمات را گنگ میکرد. اما بالاخره او هم با یک نگاه عاشق میشود. ما هم میفهمیم که زنان اکسیژن هستند و اگر نباشند مردان دچار خفگی میشوند. زنان هیچ کدام شخصیت نیستند، همه تیپند که البته در یک فیلم طنز قابل قبول است. همه میخواهند به مردان زور بگویند و در عین حال منتظر گوشهچشمی هستند. مردان هم همین طورند؛ منتظر سوءاستفاده از زنان هستند، چه در تجارت و چه در عشق. البته این فیلم برخی از مشکلات سر راه زنان را به طور آشکار به تصویر کشیده است. حبیب رضایی و گلشیفته قرار است در این فیلم متفاوت باشند که هستند چون در همان اول کار از هم جدا میشوند. به هر حال قطعا این فیلم در زمانه کمبود انواع فیلمهای طنز فروش خوبی خواهد کرد.
فیلم هم فیلمی است با نقش محوری زن. زنی برای جستوجوی جنازه شوهرش پای در راهی خطرناک میگذارد و در طول سفرش با زنهای دیگر ورنجهای آنان آشنا میشود. بازی خوب مهتاب نصیرپور و ارائه شخصیتی کاملا تازه در فضایی تازه باعث ساخته شدن فیلمی متفاوت شده است. زنان این فیلم در سینما کمتر دیده شدهاند.
توجه به زنان در فیلمهای دیگری هم وجود دارد؛ البته کمرنگتر و به شکلی دیگر. درباره عشق یک دختر فقیر است و که براساس عشق پسری به یک دختر شکل میگیرد. حتی در فیلم مردی برای طلب آمرزش به سراغ همسر سابقش آمده است، زنی که هیچ وقت دیده نمیشود اما همیشه صحبت از او است. جمشید هاشمپور در این فیلم بهخوبی بازی میکند و متفاوت است. سایت آفتاب ۲۷/۱۱/۸۶
● غیبت کارگردانان زن
کارگردانان زن امسال در جشنواره غایب بودند، با این که فیلم داشتند. تهمینه میلانی تسویه حساب را ساخته بود که امکان نمایش نداشت. این اتفاق برای منیژه حکمت هم افتاد. او نتوانست برای مجوز نمایش بگیرد. این دو کارگردان که فیلمهایشان هم زنانه بود، فیلمهایشان را به جشنواره ارائه نکردند. البته حکمت که همزمان در جشنواره برلین نیز پذیرفته شده بود، یک نمایش در بازار فیلم امسال داشت.
در این دو فیلم شخصیتهای اصلی زن هستند. تسویه حساب ماجرای چهار زن آزاد شده از زندان است که تصمیم به انتقام از مردان میگیرند و در این راه البته به سزای اعمال خود میرسند و کشته میشوند. در اما دغدغه ایران و حفظ رسوم و فرهنگ است که این همه در فرش تبلور مییابد و به تصویر کشیده میشود.
اما تنها کارگردان زن امسال بود که با فیلم در بخش مسابقه اول و دوم حضور داشت. این فیلم پس از این که با انجام اصلاحیههایی مجوز نمایش در جشنواره را گرفت و یک بار نیز به نمایش در آمد، اصلاحیههایی تازه بر آن تحمیل شد که سازندگان فیلم آنها را نپذیرفتند و فیلم خود را از جشنواره خارج کردند. این فیلم در یک آپارتمان میگذرد و دختری همراه یک نصاب ماهواره وارد این آپارتمان میشود و به زندگی و خانههای اهالی آپارتمان راه مییابد. بختآور ماهواره را دستمایه اولین فیلم سینمایی خود قرار داده است تا با بهانه قرار دادن آن به درون زندگی واقعی مردم راه یابد.
● مردانی که درباره زنان فیلم ساختند
مروری ساده نشان میدهد که موضوع بسیاری از فیلمهای جشنواره زن است و مردان سینماگر حاضر در جشنواره موضوعات زنانه را برای فیلمهای خود برگزیدهاند.
فیلم ساخته مانی حقیقی درباره چهار نفر است، اما زنان فیلم محور اصلی هستند. مینا زنی است که قصد جدا شدن دارد. تمام کارهایش را هم انجام داده و پذیرش از دانشگاهی در کانادا هم گرفته است، اما او باردار است و این را به همسرش نمیگوید و قصد دارد فرزندش را از بین ببرد. اما خواهرش هم میآید با کولهباری از مشکلات. هر دو مدتها است از هم بیخبرند. هم دلخوری دارند و هم جز یکدیگر کسی را ندارند. داستان فیلم کاملا در بخشهایی که شخصیت مینا و خواهرش را بیان میکند موفق است، با این که هر دو نویسنده فیلمنامه مرد هستند. آنان به خوبی تنهایی و خواستهها و دلنگرانی این زنان را بیان کردهاند. حتی غم از دست دادن و شادی به دست آوردن را به سادگی، اما کامل تصویر کردهاند. ولی در زمینه کارگردانی این موفقیت کامل نیست. اگر افسانه بایگان به خوبی در نقش خواهر خسته از روزگار جا افتاده است، در نقش علی آزاد و رها که عشق قبلی و کنونی مینا است نتوانسته همراهی مخاطب را جلب کند. اگر محمدرضا فروتن در نقش مرد میانسال توانسته نقشی متفاوت با شب یلدا به یادگار بگذارد، باور ترانه با آن غبغب، مانتوی گشاد و راه رفتن با کفشهای پاشنه بلند که انگاری پابه سن گذاشته است، کمی سخت است.
شاید نقطه قوت دیگر کارگردان بازی گرفتن از فروتن مسن باشد. این بار نهتنها موهایش جوگندمی است، بلکه راه رفتن و حرکاتش همه مسن شده، با این ویژگی مثبت که شما را به یاد فیلم نمیاندازد. اما آنقدر ریتم این فیلم کند بود که بعضی وقتها زمان میایستاد. حیف شد که این فیلم برای فیلمنامه نامزد نشد.
اما ساخته با سادگی تمام، جزئیات کامل زندگی یک روز مهم از زندگی یک زن را بیان میکند؛ روز سالگرد ازدواج. مرد خیلی دیر میآید و حتی به یاد نمیآورد آن روز چه روزی است. فیلم پر از جزئیاتی که تنها زن شوهردار که مسوولیت اداره خانه را برعهده دارد، آن را در مییابد. دو مرد مسوول نوشتن این فیلمنامه بودهاند؛ شادمهر راستین و رضا میرکریمی. جالب اینکه میرکریمی برای نوشتن فیلمنامه به سراغ تعدادی از زنان نویسنده رفته، اما سرانجام خودش و راستین این اثر را نوشتهاند. هر چند طرح این فیلم در حوزه ادبیات داستانی و به قلم نویسندگان زن سالهاست نوشته شده و حتی به گونهای تاریخ مصرف آن در ادبیات داستانی ایران گذشته است. در آثار نویسندگان بسیاری از زویا پیرزاد گرفته تا ناتاشا امیری و سپیده شاملو به چنین موضوعهایی بر خورد میکنیم. به هرحال همیشه همین طور بوده؛ مدیوم سینما همیشه از ادبیات عقبتر است. در هرحال این فیلم ساده و زنانه با وجود کندی اما با تکیه بر جزئیات میتواند تماشاگر را همچنان بر صندلی نگه دارد. بسیاری از زنان با دیدن آن میگویند به همین سادگی زندگی ما است؛ هر روز ما است.
بر اساس روایتهای هفتگانه از تاریخ گذشته ما است؛ با محوریت زنان و همان داستان آشنای که البته کمی امروزی شده است. همان خانم و خدمتکار که در لحظه آخر جایشان عوض میشود. عجیب آن است که نه پگاه آهنگرانی و نه مهتاب کرامتی با اینکه هر دو در دو فیلم حضور داشتند ولی هیچ کدام حتی کاندیدای بازیگری هم نشدند.
اما زنان دیگری هم امسال در فیلمها بودند. ساخته محمدعلی طالبی درباره دختری موتورسوار بر دیواره مرگ است که پس از مرگ پدر کار او را دنبال میکند و مسوولیت خانواده بر عهده او قرار میگیرد.
زنان در فیلم دو گونه هستند؛ یا مانند ستاره، هیبتی مردانه و حرف زدن و رفتاری همچون آنان دارند تا بتوانند فقط اندکی از مشکلاتی را که به واسطه زن بودن برسر راهشان پدید میآید از بین ببرند یا مانند مادر ستاره و دوست او باید ازدواج کنند و منتظر نانآوری همسرشان باشند. اگر هم دست آخر مانند برادر ستاره مردی دست و پاچلفتی نصیبشان شود حسابشان با کرامالکاتبین است.
اما از دیگر فیلمهای امسال ساخته کمال تبریزی هر چند قرار است بخنداند و بالاترین رای در نظرسنجی مردمی در جشنواره را نیز دریافت کرده است، اما اصلا قابل مقایسه با کارهای قبلی و طنز همین کارگردان نیست؛ نه مارمولک و نه لیلی با من است. قرار است بخندیم به مردی که ضد زن است و برای آمده است؛ یعنی مهران مدیری. ولی حقا که گریم خوبی داشت اما مشکل همان سیگاری بود که بر کنج لبش قرار گرفته بود و گاه کلمات را گنگ میکرد. اما بالاخره او هم با یک نگاه عاشق میشود. ما هم میفهمیم که زنان اکسیژن هستند و اگر نباشند مردان دچار خفگی میشوند. زنان هیچ کدام شخصیت نیستند، همه تیپند که البته در یک فیلم طنز قابل قبول است. همه میخواهند به مردان زور بگویند و در عین حال منتظر گوشهچشمی هستند. مردان هم همین طورند؛ منتظر سوءاستفاده از زنان هستند، چه در تجارت و چه در عشق. البته این فیلم برخی از مشکلات سر راه زنان را به طور آشکار به تصویر کشیده است. حبیب رضایی و گلشیفته قرار است در این فیلم متفاوت باشند که هستند چون در همان اول کار از هم جدا میشوند. به هر حال قطعا این فیلم در زمانه کمبود انواع فیلمهای طنز فروش خوبی خواهد کرد.
فیلم هم فیلمی است با نقش محوری زن. زنی برای جستوجوی جنازه شوهرش پای در راهی خطرناک میگذارد و در طول سفرش با زنهای دیگر ورنجهای آنان آشنا میشود. بازی خوب مهتاب نصیرپور و ارائه شخصیتی کاملا تازه در فضایی تازه باعث ساخته شدن فیلمی متفاوت شده است. زنان این فیلم در سینما کمتر دیده شدهاند.
توجه به زنان در فیلمهای دیگری هم وجود دارد؛ البته کمرنگتر و به شکلی دیگر. درباره عشق یک دختر فقیر است و که براساس عشق پسری به یک دختر شکل میگیرد. حتی در فیلم مردی برای طلب آمرزش به سراغ همسر سابقش آمده است، زنی که هیچ وقت دیده نمیشود اما همیشه صحبت از او است. جمشید هاشمپور در این فیلم بهخوبی بازی میکند و متفاوت است. سایت آفتاب ۲۷/۱۱/۸۶
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.