رسانه سینمای خانگی

رسانه سینمای خانگی

تحلیلی از ستاره سازی در سینما

حضورمحمدرضا گلزار در نقش واقعی خود در فیلم توفیق اجباری و به تصویر کشیدن بخشی از زیست- جهان یک بازیگر معروف سینما (که بنا بر منطق مخاطب شناسی ایرانی مورد توجه تماشاگران نیز قرار گرفته است) بهانه و فرصتی شد تا به مساله ستاره ها در سینما بپردازم. موفقیت این فیلم در گیشه چه به بهانه موضوع آن و چه به دلیل قهرمان اصلی فیلم گواه صادقی بر اهمیت ستاره سازی در سینما است.
اتفاقاً انتخاب گلزار به عنوان نماد ستاره سالاری در سینمای بعد از انقلاب برای طرح مناقشات موجود درباره نظام ستاره یی در سینمای ایران تناسب دارد و به تبیین انضمامی موضوع کمک می کند چرا که او یکی از پولسازترین و محبوب ترین بازیگران دهه اخیر و چه بسا پس از انقلاب است که اکثر فیلم هایش با استقبال فراوانی از سوی تماشاگران مواجه شده و برخی جایگاه و موقعیت وی را با فردین در سینمای قبل از انقلاب مقایسه می کنند.
به هر حال آنچه در پس صحت و سقم این حرف و حدیث ها مهم است و واقعیت دارد نقش ستاره ها در سرنوشت سینمای ملی است. اساساً دو رویکرد عمده و متضاد درباره ستاره سازی در سینما مطرح می شود. عده یی وجود آن را برای گردش چرخ های اقتصادی صنعت سینما و رونق بخشیدن به بازار سینمایی ضروری می دانند و برخی نیز نظام ستاره یی را برای رشد و اعتلای سینمای فرهیخته و هنری و حرفه یی مضر دانسته و آن را به بهانه تعمیق سینمای عامه پسند و سطحی و مبتذل طرد می کنند.
این دیدگاه ها و نظرات متضاد خود از وضعیت پارادوکسیکال سینما نشات می گیرد به این معنی که این صنعت هنر- رسانه همانطور که از وضعش پیداست موجودی چندساحتی است که هویتی چندگانه دارد و لذا هر یک از لایه های آن به کارویژه های خاصی تعلق می گیرد و از تعامل همین کارکردهای مختلف به هویت حرفه یی خود اعتبار می بخشد.
به ویژه اینکه در جامعه اطلاعاتی امروز، سینما با حضور در زیست- جهان آدمیان با لایه های عمیق تری از هستی اجتماعی ارتباط دارد و از آن قوام می گیرد.
در واقع نظام ستاره یی به کارکردهای تجاری و مصرفی آن برمی گردد که به واسطه صنعت فرهنگ سازی و اتوریته تصویر در دهکده جهانی شکل گرفته و بر ساخته فرافکنانه مخاطب عام نسبت به اتوپیای روماتیک و آرزوهای سرکوب شده است.
ستاره بودن ابژه یی است که میل نهادی سوژه بر شهرت و ثروت و محبوبیت را در صورتی نمادین و مجازی معنا می کند و تشفی می دهد. لذا موقعیت ستاره بنا بر ایده آلیسم اجتماعی و روانکاوی فرهنگ عامه متغیر و البته متزلزل است و بنا بر پارادایم تاریخی معنی می شود.
بر همین اساس مثلاً در دوره یی تیپ جاهلی و لوطی گری بهانه ستاره شدن قرار می گیرد و در زمانی دیگر مثلاً روشنفکر و مبارز بودن. این نشان می دهد که موقعیت ستاره ها سخت وابسته به تاویل های اجتماعی و فرهنگی و گفتمان فرهنگ توده است.
در واقع محتوا و عناصر هویتی ستاره های سینما به الگوهای اجتماعی و تجربه های برساخته آن وابسته است و صورت بندی و روش شناسی آن به وجوه رسانه یی بودن صنعت سینما، به عبارت دیگر ستاره شدن محصول رسانه یی بودن هنر هفتم است چنانچه به واسطه بسط تاریخی تصویر و هژمونی آن بر زیست- جهان انسان معاصر، واقعیتی فرامتنی و اغراق شده از موقعیت انسانی- اجتماعی بازیگران ترسیم می شود که حادتر و باشکوه تر از خود واقعیت است.
بنابراین می بینیم که ستاره ها به عالم سینما تعلق دارند نه مثلاً تئاتر،روزنامه ها، عکس، تبلیغات و تلویزیون نیز به عنوان رسانه های مکمل به ستاره سازی کمک می کنند. گلد هیل معتقد است ستاره به عنوان یک ساخت، شامل سه جزء متشکله است. نخست شخص واقعی، دوم شخص روی حلقه فیلم /کاراکتری که ستاره نقش او را بازی می کند و سوم سیماچه (پرسونا)ی ستاره که مستقل از دو چیز دیگر اما ترکیبی از آن است.
در واقع ستاره بودن صرفاً دلیلی بر توانایی و مهارت های حرفه یی یک بازیگر نیست. محبوبیت و موقعیت کاریزماتیکی است که بر اثر ترکیبی از عوامل مختلف هنری، اجتماعی و تیپولوژیک برای یک بازیگر خلق می شود و وابستگی اقتصادی سینما به وی نیز به حیات این ستارگی تداوم می بخشد.
گویی سینما و ستاره های آن امکانی نمادین و تکنولوژیک از فرافکنی نیازها و آرزوهای سرکوب شده و برنیامده مخاطب است که ضمیر ناخودآگاه وی را حیات صوری و بصری بخشیده است.
شکاف طبقاتی و بی عدالتی های اجتماعی نیز زمینه های بیرونی ظهور ستاره ها را فراهم کرده و در شکل گیری آن تاثیر مضاعف گذاشته است. بر همین اساس ستاره ها به سینمایی داستانی و رویاپرداز تعلق دارند که عناصر و نشانه های فکری و فلسفی در آن دیده نمی شود، در نگاهی رادیکال تر و انتقادی نیز ستاره ها محصول سرمایه داری متاخر است که با خلق نشانه ها و ایماژهای مجازی در صنعت فرهنگ سازی به تداوم سلطه ایدئولوژیک خود کمک می کند اما این مساله در ایران، کارکردی وارونه یافته است. به این معنی که ستاره ها در اینجا همچون نگرشی گادامری نه تنها به بازنمایی زبان قدرت که به ادبیات مقاومت هرچند در سطوح نازل خود دست می زند که به جای گفتمان سلطه، پارادایمی دیگرگونه خلق کرده و زمان افول خویش را به واسطه پایگاه اجتماعی قدرتمند به تاخیر می اندازد.
نگارنده گرچه معتقد است استواری و اعتلای سینمای کشور به ستاره سازی وابسته نیست و شاید نقش فیلمنامه را در حیات پویای سینمای خودی بیشتر بداند اما باید پذیرفت که سینما یک هنر صنعتی - رسانه یی است که برای چرخاندن نظام معیشتی خود به وجود ستاره ها نیازمند است. ستاره هایی که مخاطب را به سینما بکشاند.
سینما بر مخاطب استوار است و مخاطب نیز به ستاره ها. اما سینمایی که تنها به ستاره هایش دل خوش کند به افول خویش تسریع می بخشد و هویتی تک ساحته و کاریکاتوری می یابد. در واقع نظام ستاره یی بیش از آنکه برآمده از مناسبات سینمایی باشد برساخته نظام اجتماعی و فرهنگی است. تا زمانی که امکان واقعی ایده های انسانی فراهم نباشد ظهور ستاره های سینمایی و تجربه همذات پنداری مخاطب با آنها از کالبد سینما زایش می کند. ستاره هایی که بود یا نبودشان به تقدیر سینما شکل می دهد،

سیدرضاصائمی

سایت آفتاب ۲۳/۱۰/۸۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی