رسانه سینمای خانگی

رسانه سینمای خانگی

نویسنده: آرزو شهبازی
سینمای حقیقت این روزها آدم های بسیاری را دور خود جمع کرده است. حلقه یی از متولیان دلسوز و صاحبان جدا مانده از دایره توجه که سال هاست لب گزیده اند و مشت بر دیوار چه کنم های بسیار کوفته اند تا مگر دستی از غیب بر آید و گره از راز بسته این سینمای مهجور بگشاید. در این سال ها فیلمسازان سینمای مستند از معضلات بسیاری سخن گفته اند. از در نیمه باز بسیار وعده ها و وعیدها سرک کشیده اند اما پس از دهه های بسیار مساله هنوز همان بودن است یا نبودن، نه حتی چگونه بودن.
    
    جشنواره سینما حقیقت شاید بر آن بود که به نوعی محفلی رسمی برای بودن و آسیب شناسی چگونه بودن باشد. اما در تمام این ریشه یابی ها و انگشت اتهام دراز کردن ها به سوی بحث نبود تهیه کننده، مساله رواج دوربین های دیجیتال و کم شدن ارزش های تصویری، مشکلات توزیع و پخش، اکران عمومی و هزاران زخم دیگر، آنچه همواره به دید نمی آید یا از دیدمان به سادگی می گذرد همان بحث حقیقت است. یادمان می رود که سینمای مستند به واسطه استنادش به حقیقت همواره همان مهر باطلی را داشته است که امروز مطبوعات ما نیز دچار آن هستند: مطبوعاتی که گاه آنها را از ابزاری برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به ابزار کودتا و انقلاب رنگین متهم کردند.
    
    جشنواره سینمای حقیقت اتفاق مبارکی است، چرا که فیلمسازان ما می توانند در کنار بخش های مختلف داخلی و خارجی آن، در بخش نمایش ویژه بار دیگر اثر تازه یی از مایکل مور را به تماشا بنشینند که آثارش همواره متکی بر حقایق موجود جامعه او و نیازهای اجتماعی مردم اوست. اما این رویکرد به واقعیت های موجود کجا می تواند در جامعه ما برای فیلمساز اتفاق بیفتد؟ فیلمسازانی که امروز بر پله های بلندی از نوآوری و تکنیک ایستاده اند، اما دایره مضامین شان را فضای بسته یی که گفتمان انتقادی را برنمی تابد آنقدر کوچک کرده است که مجالی برای تاخت و تاز نیست. سینمای مستند پیش از انقلاب هم اگرچه توسط نهاد های دولتی رونق گرفت اما همان نهادهای دولتی پس از آنکه این سینما زبان انتقاد پیدا کرد، تعطیلش کردند. امروز سینمای مستند گویا بیش از هرچیز گرفتار این مساله است که نقد اجتماعی اغلب با سلیقه مدیران سیاسی و دولتی همراه و همساز نمی شود. حتی در مواردی مثل سینمای مستند جنگ هم سینماگران ما کمتر به واقعیت آن فضای خاص نزدیک شده اند تا جایی که امروزه مستند های شهید آوینی را از بهترین های آن دوره به شمار می آورند: مستندهایی که از دریچه نگاه فیلمساز ما را به نظاره جنگ می برد. اما به راستی واقعیت عریان جنگ، واقعیت عریان جامعه ما کجاست؟ و اکثریت مستندهای ما چرا از معضلات ساده شهری و حیات وحش و فیلم های قوم نگارانه و میراث فرهنگی پا فراتر نمی گذارند؟ و در همین آثار هم اگر باور داشته باشیم که ضبط یک واقعه اجتماعی در زمینه مردم نگاری و به مثابه منبعی برای رجوع کارشناسان به شمار می رود، آیا مستندسازان ما قادر به بیان همه حقایق بوده اند؟    
    واقعیت این است که سینمای مستند ما امروز گره محکم تری دارد که تنها به مدد فضای باز انتقادی و تحقق دموکراسی باز می شود: گره یی که معلوم نیست در جامعه یی که نویسنده را به واسطه شخصیت های خیالی اش محاکمه و راهی زندان می کنند، چگونه و در کجای این طول و عرض نامشخص باز خواهد شد؟ شاید گرایش مدیران به آثار داستانی هم راهی برای فرار از واقعیت موجود و ساختن دنیایی خیالی است که در آن همه چیز رو به رشد است و آبادانی. با همین خیال ساده انگارانه است که هر شباهتی میان شخصیت های داستانی فیلم ها و سریال ها را هم بر نمی تابند و به هر قصه یی، گروهی لب به اعتراض می گشایند. سینما حقیقت این روزها آدم های بسیاری را دور خود جمع کرده است: آدم هایی که قرار بود درباره هر چیزی از گیشه، تلویزیون، تهیه کننده، بازارهای جهانی و... حرف بزنند تا یادشان برود که پی مستندهای توقیف شده را بگیرند. یادشان برود که سینمای حقیقت امروز یک متهم اصلی است و آن خود حقیقت است: متهمی که سال هاست متواری شده است. اعتماد ۲۹/۷/۸۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی