رسانه سینمای خانگی

رسانه سینمای خانگی

نویسنده: جواد ماه زاده
روزی مدیر یک کتابفروشی به مزاح گفت: "می خواهم کتابفروشی ام را تبدیل به جگرکی کنم." باید گفت دهها و صدها کتابفروشی، کتابخانه و سالن سینما در ایران مدتهاست که در حال تغییر کاربری اجباری و در آستانه تعطیلی هستند. خیلی زمان باید می گذشت و خیلی اتفاقات باید رخ می داد تا اهالی سینما برای دفع آفت از اقتصاد فرهنگ و به قصد مقابله با قاچاقچیان، گرد آیند و دولتمردان و ماموران قضایی، انتظامی و امنیتی را نیز همراه خود سازند. همچنین خیلی گذشت تا تعطیلی قریب الوقوع یک کتابفروشی به اجماع ناشران و کتابفروشان منتهی شود و بار دیگر یک اتحادیه غیردولتی به پشتیبانی از یک جزء کوچک از صنف خود اقدام کند. هیچ معلوم نیست که همین الان و در کدام نقطه از ایران، کدام کتابفروشی، سینما، سالن تئاتر، کتابخانه یا هر مکان فرهنگی دیگر درحال تخریب، فروش، تغییر کاربری و یا تعطیلی و پلمب و... هستند. نگارنده حدود پنج سال پیش در سفری به یکی از شهرها با احداث یک سالن سینما در کنار مجتمعی فرهنگی، تفریحی - به عنوان اولین سالن سینمای شهر موسوم به گلها - مواجه شد و قریب دو سال بعد از آن در سفری دیگر، دید به جای همان سینما یک تالار پذیرایی روییده است. آن شهر همچنان بدون سینماست. پاره ای از این تغییرات - رو به افول- ! به دلیل حضور چهره های هنری و خبرنگاران درآن نقاط با بازتاب های خبری و آه و افسوس های مطبوعاتی توام می شود اما هیچ کس نمی داند در شهرهای کویری مرکز ایران، نقاط خشک اما همواره صاحب هنر هر روز چند خانه فرهنگ، آمفی تئاتر، کتابخانه و کتابفروشی به دلیل عدم بازدهی مالی، نبود مخاطب کافی و فقدان سامانه ای تعریف شده برای حمایت ویژه از بخش فرهنگ و آموزش و تربیت به تعطیلی و تغییر کاربری کشیده می شوند. جامعه ایران با گذر از مراحل دشوار و تحمل مصائب داخلی و خارجی، روزگاری نو را تجربه می کند، روزگاری که اگر چه هیچگاه خالی از تهدیدات سیاسی، اقتصادی، رفاهی و... نبوده اما به هرشکل با قرارگیری در جاده نسبتا صاف و هموار، به رفاه نسبی، تاسیس طبقه متوسط و تجربه مصرف گرایی مدرن دست یافته است. در جامعه ای که این اتفاق به شکل سیستماتیک و از پیش تعیین شده در آن رخ می دهد، بخشهای دیگر هم اعم از صنعت، فرهنگ و هنر، سیاست و... نقش خود را می دانند و نقش آفرینی، حضور و زیست در محیط سرمایه سالار را نیز آگاهانه از سر می گذرانند. جـامعـه "نیـم شکل یافته" و معلق با اقتصادی دولتی صورت سرمایه دارانه اش ریختی دگر و سویه های پنهان و غیرقابل پیش بینی وسیعی دارد. در چنین شاکله ای، پیدایی سرمایه داران صاحب نفوذ و متصل به رانتها و انحصارگرایانی که به حذف و نبود رقبا می اندیشند از یکسو سرمایه را محور قرار می دهند و از سوی دیگر اربابان و فئودالهایی پدید می آورد که اگرچه در ظاهر، عمل غیرقانونی و نامشروعی برای ثروت اندوزی انجام نداده و اقدامی عملی برای تضعیف ساختار فرهنگی جامعه صورت نداده اند اما به جهت فراگیرسازی و وسعت بخشیدن به رویه نامطلوب و غیر مدرن و رانتی، خواه ناخواه سایه کامل خود را بر سر اقتصاد، فرهنگ و حتی سیاست نیز درخواهند افکند. مدیر نشر ویستار- مدتها پیش به مزاح - و چقدر تلخ - می گفت : آن قدر مشتری نداریم و اجاره بهای مکانمان آنقدر بالاست که به زودی کتابفروشی ویستار را به جگرکی تبدیل خواهیم کرد. هرکه این حرف را شنید خندید: "جگرکی ویستار." اما این چرخش ناگزیر، سرنوشت فرهنگ، هنر و جامعه فرهنگی ما در فضایی بی برنامه و ناکارآمد و ناهمگون به لحاظ اقتصادی و مدرن شدن است. اصلاشاید مشکل ویستار در چارچوب قانون و حقوق، قابل رفع باشد و اینطور حاد و رو به مرگ نیز جلوه نکند اما این واقعه، یک نماد و تنها گوشه ای از تعطیلی های عینی و معنوی مکرر و تحولات رو به پائین ماست. آفتاب یزد ۲۵/۷/۸۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی