رسانه سینمای خانگی

رسانه سینمای خانگی

۲۱۷ مطلب در مهر ۱۳۸۶ ثبت شده است

رفتار بسیاری از سیاستمداران ایرانی در سال های اخیر، حکیمانه بودن این سخن را اثبات کرد که در این سالها آحاد ملت از گروهی شنیدند که اما شاهد توصیه عده ای از میان همین گروه بودند که در نقطه مقابل نیز، ... آفتاب یزد ۲/۷/۸۶

سه نوجوان 16 ، 17 و 18 ساله، نوزاد 18 ماهه ای را از فاصله 2 یا 3 متری پرتـاب کردند و از این صحنه فیلم برداری کردند. 
      به گزارش باشگاه خبرنگاران، پلیس شهر "سنت دنیز" فرانسه پس از اطلاع از این موضوع و با مشاهده فیلمی که در اینترنت توسط این سه نوجوان گرفته شده بود، اقدام به جست وجو و بازداشت آنها کرد. 
      گفتنی است، در این حادثه کودک آسیبی ندید اما در پی شکایت مادر کودک با مشاهده این فیلم، نوجوان بزرگتر در دادگاه عادی و دو نوجوان کوچکتر نیز در دادگاه ویژه اطفال به جرم خشونت عمومی علیه یک کودک محاکمه خواهند شد. آفتاب یزد ۲/۷/۸۶


        گروه فرهنگ وهنر- در حالی که بینندگان تلویزیون هر شب داستان ۴ سریال ویژه ماه مبارک رمضان را دنبال می کنند، ۳ سریال در مرحله تصویربرداری قرار دارند.
    به گزارش خبرنگار «ایران» سریال «شکرانه» به کارگردانی سعید سلطانی تنها سریالی است که با پایان تصویربرداری این روزها در مرحله تدوین قرار دارد... ایران ۲/۷/۸۶

به گزارش دبیرخانه شورای اطلاع رسانی دولت، فعالیت های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان با ابلاغ قانون موافقتنامه فرهنگی، علمی و آموزشی میان ۲ دولت از سوی رئیس جمهور، گسترش می یابد. به این منظور اقداماتی از قبیل مبادله کتب، نشریات، عکس، فیلم، مردم شناسی، معماری، هنرهای سنتی و... از سوی طرفین صورت خواهد گرفت. .. ایران ۲/۷/۸۶


* ما می توانیم
    
    در روزهای اول جنگ، یک نفر نظامی پیش من آمد و فهرستی آورد که انواع و اقسام هواپیماهای ما - جنگی و ترابری - در آن فهرست ذکر شده بود و مشخص گردیده بود که چند روز دیگر همه فروندهای این نوع هواپیماها زمینگیر خواهند شد؛ ... ایران ۲/۷/۸۶

عضو کمیسیون بهداشت مجلس : سریال تلویزیونی اغماء خرافه پرستی را ترویج می کند

عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس گفت: سریال تلویزیونی اغماء خرافه پرستی را در جامعه ترویج می کند و وهن جامعه پزشکی است که حتما باید متوقف شود. عوض حیدرپور در گفتگو با فارس افزود: سریال تلویزیونی اغما که از تلویزیون پخش می شود ترویج خرافه پرستی می کند و موجب قضاوت نادرست مردم از خدمات علمی و سطح بالای پزشکی در ایران است و ادامه آن به ضرر جامعه پزشکی و مردم است. وی اضافه کرد: این سریال از نظر مشاوره پزشکی نیز بسیار ضعیف است و اطلاعاتی که بین پزشکان آن رد و بدل می شود و نوع مباحث آن غیر کارشناسی و به گونه ای است که مایه وهن جامعه پزشکی است. وی گفت: ما در جامعه پزشکی و بخصوص در عمل های جراحی با حالت های غیب گویی سر و کار نداریم، عمل جراحی یک کار علمی و دقیق است حیدر پور افزود: ادبیاتی که در این سریال به پزشکان منتسب می شود به هیچ وجه در شأن و جایگاه جامعه پزشکی ایران نیست و نه تنها به جامعه پزشکی در این فیلم توهین شده است بلکه خطرناک تر از آن ترویج فضای خرافه پرستی و ابهام درباره خدمات پزشکی است که تاثیر آن در بین مردم و جامعه انکار ناپذیر است. حیدرپور گفت: کمیسیون بهداشت و درمان مجلس حتما به این موضوع رسیدگی می کند و تذکرات لازم به صدا و سیما در این باره داده می شود. رسالت 1/7/86

 

به بهانه چهل و شش سالگی کارگردان.نگاهی به زندگی هنـری حاتمی کیا

گروه فرهنگی: ابراهیم حاتمی کیا متولد 1340در تهران و دارای مدرک کارشناسی هنر( رشته فیلمنامه نویسی ) از دانشگاه هنر است. او فعالیت هنری خود را با ساخت فیلمهای کوتاه و مستند در رابطه با سینمای جنگ آغاز کرد. فیلم های کوتاهی همچون : کوردلان ، عاقبت مغرور ، موعود ، تربت ، صراط ، طوق سرخ و عطر پنهان که همگی به موضوعات انقلاب و دفاع مقدس می پرداختند، اما نخستین فیلم بلند و جدی او در عرصه سینمای دفاع مقدس، هویت بود که در سال 1365 تولید و اکران شد. دیگر فیلم های او در این ژانر عبارتند از :
    
    دیده بان (1367) ، مهاجر (1368) ، وصل نیکان (1370)، از کرخه تا راین (1371)، خاکستر سبز (1372)، بوی پیراهن یوسف (74/1373) ، برج مینو (1374)، آژانس شیشه ای (1376)، روبان قرمز (1377) ، مــوج مـرده (79/1378)، خـاک سـرخ (80/1379) ، ارتفاع پست (1380)، به رنگ ارغوان (1383) و به نام پدر (1384)
    
    به اعتقاد منتقدین سینما فیلمهای جنگی او از بهترینها و خودش یکی از بهترین کارگردانان دهه هفتاد سینمای ایران به حساب می آید. هر فیلم او واکنشهای اغلب مثبت را در پی دارد. او برای ساخت فیلم آژانس شیشه ای، جایزه بهترین فیلمنامه و کارگردانی را از شانزدهمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. در ضمن در دوره های برگزاری جشنواره فیلم فجر به فیلمهای او (خـاکستـر سبـز، روبـان قـرمز و ارتفاع پست) بی احترامی هم شده است. ابراهیم حاتمی کیا کارگردان نام آشنای سینمای دفاع مقدس و خالق لحظه های ناب و شخصیت های ماندگار این حیطه دوم مهرماه، 46 ساله می شود؛ فیلمسازی که به دفاع مقدس وفادار مانده و امروز یکی از فیلمسازان برجسته این عرصه است. حاتمی کیا فیلمسازی را سال 1364 با فیلم "هویت" آغاز کرد که فیلمی اجتماعی - جنگی بود. او سه سال بعد "دیده بان" را ساخت و سال بعد از آن "مهاجر" را که هر دو از شاخص ترین فیلم های تاریخ سینمای دفاع مقدس به شمار می روند. "وصل نیکان" هم سال 1369 با موضوعی حاشیه ای درباره جنگ (موشکباران شهرها) ساخته شد که هم، نام فیلم و هم موضوع آن باعث شد برخی "وصل نیکان" را پـاسخ حاتمی کیا به "عروسی خوبان" محسن مخملباف بدانند. "از کرخه تا راین" اولین فیلم حاتمی کیا در دوره پس از دفاع مقدس است. سعید، رزمنده جانبازی است که برای درمان آثار شیمیایی راهی آلمان می شود و پس از سال ها دیداری با خواهرش لیلادارد که با خانواده قطع رابطه کرده است. مسیری که سعید برای معالجه در کشور غریب طی می کند به نوعی موازی با شکل گیری رابطه عاطفی او با خواهرش پیش می رود. هر چه درمان و بهبود سعید به وخامت می انجامد، او و لیلابه بازشناسایی جدیدی از هم می رسند. سعید رزمنده ای است که مصداق واقعی همان روایت زمان پیامبر (ص) است: هنگامی که عایشه کفش های آن حضرت را به نشانه غفلت از سنت و سیره پیامبر بالابرد. سعید هم نشانه محض پایمال شدن حقوق بشر در سرزمینی است که خبرنگاران حرف از حقوق و آزادی می زنند و سردمدارانشان داعیه حقوق بشر دارند. سعید علاوه بر اینکه شاهد زنده این مفهوم زیـــرســاخـتــی اســت کــه پـیــامــی جـهــانــی دارد، آرمانگرایی است که تاب کمرنگ شدن آنچه را به خاطرش مخاطره کرده ندارد. حرکت نمادین او هنگامی که در سرزمین غریب هنگام اولین دیدار با لیلا، روسری او را مرتب می کند فقط یک واکنش سنتی تلقی نمی شود. "آژانس شیشه ای" به حاج کاظم می پردازد، فرمانده سابقی که تضادش با پیرامون، در جامعه کوچک آژانس هواپیمایی نمـادیـن مـی شود. جامعه ای که حاج کاظم مطالباتش را از آنها می خواهد و تبدیل به صحنه این رویارویی می شود. گروگانگیری او هر چند عملی خشونت بار تلقی می شود اما کمی بعد رنگی از سرکوب شدن می گیرد. سرکوب شدن فـردی کـه فـقـط شـاهـدی برای حرف هایش می خواهد ... شاهدی می خواهد که حتی اجباری به حرف هایش گوش دهد و قضاوت کند. در سرزمینی که مردان مردش برای شنیدن واگویه هایشان باید گوش شنوا را به زور اسلحه پیدا کنند، چطور می توان از پایمال شدن حقوق انسانی سخنی به میان آورد؟ "روبان قرمز" حکایت داوود است. حکایت محبوبه است و کمی هم جمعه. شخصیت داوود از آن جهت برجسته تر می شود که سیر تحول را با حضور محبوبه و در همجواری با او طی می کند. قهرمان یک بعدی که تنها چاره برای غلبه بر تضاد با همه چیز و همه کس را در تنهایی و انزوا دیده است. تنهایی برای وفادار ماندن به آرمان ها یا به گفته دیگر، فرار از واقعیت هایی که در دوران گذار، سازش با آنها سخت است. خنثی کردن مـیـن و محصور کردن منطقه پاکسازی شده با روبان های قرمز، بی شباهت نیست به کند و کاوی که داوود درون خودش می کند تا به بینشی جدید برسد و بر تردیدهایش غلبه کند. "موج مرده" به امواجی گفته می شود که هنگام رسیدن به ساحل، پتانسیل و انرژی خود را از دست داده و در واقع تاثیرگذاری ندارند. سردار راشد، نمونه محض قهرمانان حاتمی کیا و مصداق بارز موج مرده است. دیگر فاطمه هم آرامش نمی دهد و معترض است هم به شرایط و از همه مهمتر به او. نماینده نسل آینده تبدیل به سوال بزرگ همگان از او شده حتی فاطمه. اما سوالی که راشد مطرح می کند، بی جوابتر از همه پرسش هاست: "قرار بود ما برویم جبهه و شما مراقب بچه هامون باشین ... کدوممون کم فروشی کردیم؟" "ارتفاع پست" قهرمانی را معرفی می کند که برای اولین بار در فیلم های حاتمی کیا، برخاسته از مردان دفاع مقدس نیست. اما پیامدهای آن دامنگیرش شده اسـت. قـاسـم، مـرد جـنـوبـی کـه وادار بـه یـک هواپیماربایی خانوادگی می شود تا آن طرف مرزها بتواند به روی زن و بچه اش نگاه کند و جوابگوی آنها باشد. باز هم جامعه کوچک داخل هواپیما تبدیل به برشی از اجتماع روز می شود تا قاسم مطالباتش را عنوان کند: یک جای امن، یک کار آبرومند و یک دنیا خوشبختی. "به نام پدر" اثر متاخر حاتمی کیاست که به نوعی بازگشتی دوباره به قهرمانان دفاع مقدس دارد. رزمنده سابق و مهندس معدن فعلی که به نوعی از دفاع مقدس و تبعاتش فاصله گرفته، در موقعیت خطیری قرار می گیرد: این بار شکاف میان نسل ها با سوالی بزرگ نمادین می شود. دختر او پایش را از دست می دهد، آن هم توسط مین ... مینی که روزی خود او در زمین کاشته است. این بار مطالبات نسل جوان فقط جنبه ذهنی و مجازی ندارد، بلکه عینیتی به اندازه یک ساق پا دارد. ساقی که زمانی پای رفتن بوده و حالاجایش خالی است. در این روزها همچنین از فعالیت های سینمایی این کارگردان خبر می رسد که او در تدارک ساخت فیلمی جدید است و برای این پروژه چیستا یثربی را دعوت به همکاری کرده است. فیلم سینمایی "دعــوت" بــه تـهیـه کننـدگـی محمـد پیـرهـادی و کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا به محض پایان بازنویسی فیلمنامه توسط این سینماگر جلوی دوربین خواهد رفت. "دعوت" 26 تیر ماه پروانه سـاخـت گـرفـتـه و بـه مـحض پایان بازنویسی فیلمنامه، وارد مرحله تولید می شود. فیلم "دعوت" از فضایی کاملاشهری برخوردار است و تمامی فیلمبرداری آن در ایران انجام خواهد شد. اما این روزها اخباری هم از رفع توقیف فیلم "به رنگ ارغـوان"بـه گـوش مـی رسـد . تـهیه کننده فیلم سینمایی "به رنگ ارغوان" اعلام کرده است : مجوز اکران این فیلم به تازگی از سوی ارشاد صادر شده و این مجوز به شکل مکتوب در اختیار ما قرار دارد، اما برای اکران عمومی این فیلم باید مسائل حاشیه ای آن را حل و فصل کنیم. آفتاب یزد 1/7/86

 

 

مینای شهرخاموش در بخش مسابقه میل والی

    گروه فرهنگ و هنر- فیلم «مینای شهر خاموش» آخرین ساخته امیر شهاب رضویان در بخش مسابقه جشنواره
    میل والی کالیفرنیا به نمایش درمی آید.

    مینای شهرخاموش که پیش از این در جشنواره فیلم فجر روی پرده رفت، در روز ۱۲ مهر (۴ اکتبر)، ۱۴ مهر (۱۶ اکتبر) و ۱۷ مهر (۱۹ اکتبر) به نمایش درمی آید.جشنواره فیلم «میل والی» که از سوی انجمن فیلم کالیفرنیا برگزارمی شود، امسال در بخش های سینمای جهان، چشم انداز، دره مستندها، سینمای آمریکا و جشنواره فیلم کودک، آثار منتخب را نمایش خواهدداد که ۱۱ فیلم از آمریکای شمالی، ۱۳ فیلم از آمریکا و ۱۴ فیلم از دیگر کشورهای جهان درآن حضور دارند.بنابراین گزارش در جشنواره میل والی جایزه افتخاری به آنگ لی اهدا می شود.همچنین خالد حسینی نویسنده رمان بادبادک باز که فیلمی براساس نوشته او ساخته شده میهمان جشنواره خواهدبود.گفتنی است، در فیلم «مینای شهر خاموش» عزت الله انتظامی، شهباز نوشیر، صابر ایر و مهران رجبی بازی می کنند. در این فیلم دکتر پارسا است که پس از سی سال از آلمان به ایران برمی گردد و با یکی از دوستان قدیمی پدرش به زادگاهش می روند. او در پی یافتن عشق گمشده اش در بم می گردد و رابطه اش تدریجاً با پیرمرد عمیق تر می شود. ایران 1/7/86

 

پیام های کوتاه،خیانت دوست خانوادگی رافاش کرد

گروه حوادث: مردی که با ارسال پیام های کوتاه برای زن جوانی مزاحمت ایجاد کرده بود، پس از ربوده شدن از سوی شوهر این زن تحت شکنجه قرار گرفت.

    شاکی که صبح دیروز به دادسرای امور جنایی تهران مراجعه کرده بود به توکلی بازپرس شعبه پنجم دادسرا گفت: چند روز قبل ۳ تن از دوستانم به سراغم آمده و مرا به زور از محل کارم بیرون کشیدند و با یک خودرو به باغی در شهریار بردند. در آنجا همراه مرد دیگری به سرم ریختند و بعد از این که حسابی کتکم زدند تمام لباس هایم را درآوردند و با وضعیت بسیار نامناسبی از من فیلمبرداری کردند. وقتی به رفتار آنها اعتراض کردم یکی از آنها گفت: تو مستحق مرگ هستی باید تو را بکشم چون تو برای همسرم مزاحمت ایجاد کرده ای. می خواهم این فیلم را در محل زندگی و کارت پخش کنم تا آبرویت برود. پس از اعلام این شکایت، بازپرس توکلی دستور احضار متهمان را صادر کرد. مرد جوان که همراه همسرش در دادگاه حضور داشت در دفاع از خود گفت: من با این مرد - شاکی - دوست بودم.

    سعید به خانه ما رفت و آمد داشت. یک روز که برای صرف ناهار میهمان ما بود متوجه شدم که همسرم با دیدن او دچار حالت عجیبی شد. رنگش پریده بود و سعی می کرد کمتر در اتاق بماند. ابتدا به این موضوع توجه زیادی نکردم تا این که طبق عادت همیشگی ام گوشی تلفن همراه سعید را گرفتم و مشغول خواندن پیام های کوتاهش شدم. اما با دیدن شماره تلفن همسرم روی یکی از پیام ها درجا خشکم زد. از سعید پرسیدم این پیام را برای کی فرستاده ای؟ گفت: برای همسرم. گفتم: اما این شماره همسر من است.

    بلافاصله گوشی همسرم را برداشتم و پیام های کوتاه او را هم نگاه کردم. ۴ پیام کوتاه مستهجن از تلفن همراه سعید برای همسرم ارسال شده بود. دیگر نفهمیدم چه کار کردم. سعید را زیر مشت و لگد خودم گرفتم. می خواستم او را بکشم. بیشتر از او، از دست همسرم ناراحت بودم که چرا درباره مزاحمت های سعید پنهان کاری کرده بود. آن شب سعید با کمک همسایه ها از خانه ما فرار کرد. اما چند روز بعد برای انتقام جویی با کمک ۲ تن از دوستانم او را به باغی بردیم تا ادبش کنیم.

    همسر این مرد هم به بازپرس پرونده گفت: سعید دوست صمیمی شوهرم بود. او یک روز به در خانه آمد و گفت که اطلاعاتی درباره شوهرم دارد که من حتماً باید در جریان باشم. بعد هم با این ترفند شماره تلفن همراهم را گرفت.

    اما ارسال پیام های مستهجن و نامناسب از طرف او آغاز شد. من از ترس این که بین شوهرم و سعید نزاع راه نیفتد در این باره به شوهرم حرفی نزدم اما سرانجام همسرم پی به موضوع برد. ایران 1/7/86

 

ادبیات دفاع مقدس در گفت وگو با مریم صباغ زاده ایرانی، نویسنده: داستان جنگ باید از سوی جامعه پذیرفته شود

نویسنده: یزدان سلحشور

 

    مریم صباغ زاده ایرانی متولد

۱۳۴۳ است و در کرمان. از وی تاکنون مجموعه داستان های زخمه ها، هجرانی، مجنون و شیدایی منتشر شده است که دو مجموعه مجنون و شیدایی در حوزه ادبیات جنگ است. همچنین نامه های باد [درباره مقاومت لبنان] و روایات هفتگانه [در مورد زندگی جلال آل احمد] از آثار اوست. خداوندگار بلوط ها [سفرنامه عراق] هم به زودی از وی توسط انتشارات علمی- فرهنگی منتشر می شود. علاوه بر این ها مرا ببوس بابا و اسیر کوچک هم حاصل همکاری وی با افشین علاء در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. صباغ زاده سال هاست که به عنوان کارشناس ادبی مرکز آفرینش های ادبی کانون مشغول به کار است و یکی ازاعضای مؤثر در شکل گیری «انجمن قلم ایران» نیز هست. صباغ زاده داستان نویسی را از اوایل دهه ۶۰ در کانون پرورش فکری آغاز کرد و به عنوان عضو مرکز آفرینش های ادبی و بعد به عنوان مربی به این مرکز پیوست. داستان های وی از معدود داستان های ادبیات دفاع مقدس است که زاویه دید زنانه در آنها لحاظ شده و از رویکردی «زن محورانه» برخوردار است.

    وی همچنین از معدود نویسندگان زن موفق این عرصه محسوب می شود که آثارش مورد توجه مخاطبان خاصی هم قرار دارد.

    
    
    * بگذارید از اینجا شروع کنیم که قصه «قصه جنگ» از کجا شروع شد؟
    قصه «قصه جنگ» به شکل عمومی اش از نخستین مخاصمات بشر شروع می شود و در ایران، به پیش از اسلام بر می گردد. بخشی از این قصه، در قصه های منظوم شکل می گیرد و بخشی دیگر در قصه های شفاهی که سینه به سینه نقل شده است. بخش منظوم اش بیشتر در شاهنامه ها مانندشاهنامه فردوسی و اسدی طوسی ظهور و نمود پیدا کرده است...

    * بگذارید از مباحث کلی خارج شویم. پیش از جنگ هشت ساله صدام علیه ایران، ما چیزی به نام قصه جنگ نداشتیم حتی در قضیه جنگ کوتاه مدت سالهای ۵۱ و ،۵۵ با این که شاهد «شعر جنگ» به شکل ناقص اش هستیم از قصه جنگ خبری نیست. چطور است از اینجا شروع کنیم!

    ما پیش از جنگ ایران و عراق سال ،۵۵ جنگ ظفار را داشتیم و حتی قبل از آن قضیه بحرین را. در جنگ جهانی دوم هم که ایران بی طرف بود، مادربزرگم تعریف می کرد که سیاهه نام ناپدیدشدگان جنگ می آمد در خانه ها. منتها این ها هیچ کدام مکتوب نشد و اگر هم اخباری به ما رسیده سینه به سینه بوده و نامکتوب. در جنگ سال ۵۵ هم، کوتاه مدتی آن جنگ و درگیری مرزداران در آن، باعث شد که وارد ادبیات نشود اما جنگ سال ۵۹ تا اواسط ،۶۷ به دلیل درگیری همه مردم با آن، وارد حیطه ادبیات شد. در مرزی حدود ۶۰۰ کیلومتر درگیر شدیم که از ارومیه شروع می شد و به خوزستان ختم می شد. عمومیت این جنگ باعث شد که ذهن ایرانی به تمامی درگیر آن شود و طبیعی است که جرقه نوعی ادبیات در آن خورده شد که مسبوق به سابقه نبود، چرا که ما تا آن زمان درگیر جنگی با این وسعت جغرافیایی و طول زمانی- زمانی که گسسته نبود و در هم پیوسته بود- نشده بودیم...

    * می گویند رمان جنگ با «نخل های بی سر» کلید خورد، داستان های کوتاه جنگ از چه زمانی شروع شد؟
    از
۵۹ تا ۶۰ هنوز ما درگیر سردرگمی بودیم. از سال ۶۰ آرام آرام شعر جنگ شروع می شود؛ آن هم توسط کسانی که خود در جبهه ها و مناطق جنگی حضور داشتند مانند قیصر امین پور، حسین اسرافیلی، مرحوم سید حسن حسینی، یوسفعلی میرشکاک. داستان جنگ هم از اواخر سال ۶۰ شروع می شود، باز هم توسط کسانی که خودشان درگیر جنگ بوده اند. مانند خود همین آقای فراست که «نخل های بی سر» را می نویسد...
    * پیش از فراست چه کسی یا کسانی وارد این حیطه شدند؟

    متأسفانه من حافظه چندان خوبی ندارم و همان طور که گفتم از ۵۹ تا ۶۰ هم ما دچار نوعی سر درگمی بودیم و تازه از سال ،۶۱ همه این ها شکل جمع و جوری به خود گرفت. آثاری که در این دوره تا قبول قطعنامه نوشته شد گرچه در آن زمان، بسیار کارا بود و گزارش وضعیت بود اما بانگاهی انتقادی، اکنون دیگر دارای بازده جدی هنری نیست. این را به قصد تخطئه نمی گویم بلکه با نگاهی از منظر نقد ادبی می گویم. نویسندگان و شاعران در آن دوره، نوشتن را هم بخشی از جنگیدن می دانستند و بنابراین وظیفه ادبیات تهییج علایق دینی و ملی مردم بود تا کشور از این دوره به سلامت بگذرد. البته داستان های خوبی من از نویسندگانی غیر از نویسندگان جنگ خواندم. مثلاً داستانی از هوشنگ گلشیری بود که درباره یک خانواده درگیر با جنگ شهرها بود...
    * پیش از آن اسماعیل فصیح هم بود اما به نظرم این حوزه، ارتباط تنگاتنگی با داستان جنگ ندارد چون به آدم های درگیر با جنگ در جبهه ها نمی پردازد بلکه قضایای این گونه داستان ها داخل شهرها می گذرد...
    اگر بخواهم به داستان های جدی تر جنگ اشاره کنم باید از مقطع قبول قطعنامه بگذرم و به بعد آن برسم که داستان هایی توسط بچه های حاضر و ناظر در جنگ نوشته شد که شگفت انگیز بود. به طور مثال می توان از رمان «گنجشک ها بهشت را می فهمند» حسن بنی عامری نام ببرم که به نوعی اشاره به زندگی شهید چمران است؛ یا بایرامی «پل معلق» را می نویسد یا احمددهقان «من قاتل پسرتان هستم» را می نویسد. بعدها شاهد کارهای احمدزاده هستیم که با تکنیک و نگاه فنی جدیدی به «شطرنج با ماشین قیامت» می رسد. در واقع داستان جنگ ما- مانندخیلی جاهای دیگر- بعد از جنگ است که قوت و قدرت می گیرد. پیش از پایان جنگ، این ادبیات بیشتر سرگذشت نامه است، بیشتر سفرنامه است، بیشتر نقل خاطره است...
    * فکر نمی کنید کمی وارد جاده بی انصافی شدید؟

    در کدام قسمت؟

    * من خودم داستان های خوبی پیش از قبول قطعنامه خوانده ام. برای مثال از سرشار، مهدی شجاعی و داریوش عابدی...

    سیروس سرشار آن موقع جوان ۲۱ و ۲۲ ساله بود که یک داستان درباره جنگ نوشت. مهدی شجاعی هم داستان های خوبی دارد و جزو آن کسانی است که حضور در جنگ داشته اند و در مورد داریوش عابدی هم حق با شماست داستان های بسیار قشنگی در حوزه جنگ دارد. ممنون که این اسامی را یادآوری کردید. البته اگر فرصت می دادید به این اسامی هم می رسیدیم! با این همه کارهای شاخص و سرآمد- به شکل غالب وکثیرش- بعد از جنگ اتفاق افتاده است. به این اسامی می شود «راضیه تجار» را هم اضافه کرد که چند کار خوب در آن دوره دارد...

    * یا حتی در حوزه ادبیات نوجوان به برخی آثار دیگر هم می شود اشاره کرد...

    بله! خود من هم در آن دوره، قصه هایی داشتم؛ اما فضای کلی، همان سرگذشت نامه و خاطره و غیره بود تا داستان. نمی شود گفت که در آن دوره اتفاقی نیفتاده اما کارهایی که دارای خلاقیت هنری بیشتری هستند بعداز جنگ نوشته شدند. طبیعی هم هست؛ برای این که نویسنده در آرامشی که حاصل پس از جنگ است- چون خود جنگ تا حدودی شانتاژ دارد- می نشیند و می نویسد و طبیعتاً کارها هم خلاقانه تر می شود چون فرصت دارد برای استفاده بهینه از ابزارهای داستانی، از عناصر داستانی.
    * خب! حالاکه یک دفعه وارد حیطه پس از قطعنامه شدید، چطور است کمی هم از داستان نویسان زن ادبیات جنگ در این دوره صحبت کنید. چه کسانی شاخص هستند و چه آثاری را عرضه کرده اند؟
    پیش از ورود به این حیطه، بگذارید اشاره ای هم کنم به به این که جمع شدن نیاز مالی نویسندگان با نیاز جامعه برای ثبت وقایع جنگ، باعث شد که لطمه بخورد به خیلی از متونی که در این دوره عرضه شد...

    * بگذارید بنده هم خاطرنشان کنم که آثار برجسته ای که نام بردید برخوردار از بودجه ای نوشته شدند که پس از جنگ به ادبیات جنگ اختصاص یافت...

    خب! این موضوع تزاحم ندارد با موضوعی که عرض کردم. می شود مبلغی پرداخت شود اما آثار خوبی هم عرضه شود. من اعتراضم به آثار خوب نیست، اعتراضم به کسانی است که مبالغ را گرفته اند و کار خوبی هم عرضه نکرده اند. البته این نیاز نویسنده است که او را به این عرصه می کشاند اما به هر حال، در بخش اعظم آثار ارائه شده در قبال مبالغ پرداختی، اتفاق خوشایندی برای داستان جنگ نیفتاد! عده زیادی نویسنده کم بنیه وارد این حوزه شدند که فاقد استعداد و تسلط کافی بر ابزارهای داستان بودند و فقط در کارنوشتن سرعت داشتند و اتفاقاً به دلیل همین سرعت، مبالغ بالایی هم دریافت کردند اما آثار خوبی عرضه نکردند، در حالی که نویسندگان خوب با مبالغ پائین، آثار درخشانی عرضه کردند...

    * یک واقعیتی وجود دارد، آن هم نیاز دائمی نویسنده به مسائل مالی است؛ نویسندگی در ایران شغل محسوب نمی شود، نویسنده باید هزار کار بکند که هزار و یکی بشود نویسندگی! جامعه هم که نیازمند آثار خوب داستانی است. چه بکنیم که حمایت مالی باشد و فراغت خاطر نویسنده باشد و کار خوب هم تحویل بگیریم؟
    به نظرم داستان جنگ به خودی خود باید توسط جامعه مورد اقبال قرار گیرد. در صورت چنین اتفاقی، ما نیازمند حمایت مالی دولت نیستیم. دولت باید زمینه های اطلاع رسانی در این زمینه را بیشتر کند. ما هنوز دارای یک دایرة المعارف مکتوب جامعه در زمینه جنگ نیستیم. جغرافیای عملیات ها، نوع سلاح های مورد استفاده، نقشه های جنگی و ... این ها نیازهای نویسنده است که نمی داند از کجا و چگونه باید تأمین شود. اگر هم بداند به هر حال رسیدن به این اطلاعات وقت گیر است و در نهایت هم، کفاف همان نویسنده را می کند و نویسنده بعدی باز باید همین راه را طی کند. من برای نوشتن دو مجموعه داستان جنگم، وقت بسیار صرف کردم. البته خوش شانس بودم که به اطلاعات مورد نیازم دسترسی پیدا کردم و در اینجا باید تشکر کنم از سرداران لشکر علی ابن ابی طالب(ع) که «کالک» های عملیاتی را در اختیارم گذاشتند و بعدتر فیلم های ویدئویی عملیات ها را برایم ارسال کردند که فکر نمی کنم این اطلاعات در دسترس همه نویسندگان باشد و از این نظر مدعی ام که این دو مجموعه، از واقع گرایانه ترین آثار ادبیات جنگ اند چون به طور مستقیم و بلاواسطه، من به اطلاعات مورد نیازم دسترسی پیدا کردم...

    * این کمک ها در مورد اطلاع رسانی که اساسی است و اگر نباشد که پای هر رمانی یا داستانی که می خواهد با شکل درست وارد این حوزه شود، لنگ می زند! اما مشکل جای دیگری است. نویسنده ای می خواهد یک سال و نیم، دو سال وقت بگذارد و یک رمان ۲۰۰ و ۲۵۰ صفحه ای بنویسد و در این میان باید به فکر نان زن و بچه هم باشد و...

    لطفاً نگاه مردسالارانه تان را تصحیح کنید! نویسنده ممکن است خانم باشد!

    * بله! ممکن است خانم باشد اما از آنجا که از نظر جامعه، تأمین مخارج به عهده آقایان است، من از این زاویه وارد قضیه شدم. بگذریم! این نویسنده پس از دو سال ، تازه برود دنبال ناشر بگردد و بگوید که بنده یک رمان جنگ نوشته ام و ناشر هم بگوید خیلی کار خوبی کرده اید! ۶ ماهی توی پروسه ارشاد بماند و بعد هم بخورد به قضایای کاغذ و چاپ و نوبت چاپخانه و در ۲ هزار نسخه منتشر شود که آیا پخش خوبی بشود یا نشود و تازه ته اش چه بماند برای نویسنده! کدام آدم عاقلی وارد چنین پروسه پرزحمتی می شود؟

    اگر بخواهیم از این زاویه نگاه کنیم هیچ کس وارد این قضیه نمی شود...

    * کل زاویه همین است!

    حمایت های دولت می تواند در زمینه خرید اثر پس از چاپ باشد...

    * تازه اگر کتاب، برنده کتاب سال شود، هزار نسخه از آن را ارشاد می خرد...

    ببینید! وقتی مستقیماً به نویسنده پول بدهند، نویسنده به دلیل این که می خواهد پول بیشتری دربیاورد، سمبل کاری می کند و کار خوبی بیرون نمی دهد. تولستوی ۱۰ بار جنگ و صلح را بازنویسی کرد.

    * تولستوی «کنت» بوده و توی قصر زندگی می کرده!

    به هر حال دغدغه اسم اش را داشته و برای نوشته ای که بیرون می داده آنقدر مایه می گذاشته که بعداً شرمنده خوانندگان نباشد. نویسنده ما دغدغه اسم اش را ندارد...

    * باید خواننده ای باشد که بپرسد چرا این طور نوشته ای یا آن طور نوشته ای؟ وقتی نویسنده صاحب نامش، ۶ سال قبل کتاب منتشر کرده و طرف می گوید: «نه! کارتازه منتشر کرده ای؟ کی؟» دیگر جایی برای این حرف ها نمی ماند!

    شما که قضیه را به این شکل می بینید دیگر چرا دغدغه تان قصه جنگ است؟ اگر این طور باشد که همه چیز از دست رفته!

    * این طور هست خانم صباغ زاده! اگر من سؤال می کنم برای این است که یک راه حلی پیدا شود...

    وقتی ما کتابخوان تربیت نمی کنیم اصلاً کتاب نوشتن معنی نمی دهد. وقتی در مدارس ما چنین اتفاقی نمی افتد؛ وقتی در سبد هدایای ادارات و نهادها کتاب جایی ندارد، نباید انتظار بیشتری داشت. به نظر من، نوع حمایت دولت باید عوض شود. مثلاً عرضه کتاب در مترو و اتوبوس های شهری کار جالبی بود و همین طور انتشار «کتاب هفته».

    * به عنوان آخرین سؤال برگردیم به یکی از سؤال های قبلی که بی پاسخ ماند؛ نویسندگان زن عرصه دفاع مقدس و کارهای شاخص شان.

    در این مورد تنها می توانم آنهایی را که در حافظه دارم نام ببرم. کار های «طاهره ایبد» کارهای خیلی قشنگی بود. چند داستان از راضیه تجار آنقدر تأثیرگذار بود که من تحت تأثیر آنها، خودم چند داستان نوشتم. من از منیژه آرمین، زهرا زواریان و سمیرا اصلان پور هم آثار خوبی خوانده ام. بعضی از این آثار، حتی شایسته ترجمه به زبان های دیگر هم بوده اند. همچنین باید از بلقیس سلیمانی هم در عرصه نقد نام ببرم که ذهن و زبان اش جلوه هایی از ادبیات درخشان جنگ را به مخاطبان خاص شناساند. ایران 1/7/86

 

ارائه ۴ ترجمه از هزاران خورشید تابان

گروه فرهنگ و هنر ـ ۴ ترجمه از کتاب هزاران خورشید تابان اثر تازه خالد حسینی به بازار نشر عرضه می شود.
    این نویسنده صاحب رمان معروف بادبادک باز است که توانست در ایران علاقه مندان بسیاری را برای خود
    دست و پا کند. حسینی افغانی الاصل است که در داستان هایش معمولاً زندگی مردم افغان را دستمایه قرار می دهد.مهدی غبرائی، زیبا گنجی و پریسا سلیمان زاده، بیتا کاظمی، منیژه شیخ جوادی مترجمانی هستند که همزمان اقدام به ترجمه اثر تازه حسینی کرده اند.هر دو اثر خالد حسینی توسط کمپانی های بزرگ سینمایی جهت تبدیل شدن به فیلم خریداری شده است. بادبادک باز نوامبر امسال روی پرده رفته و احتمال می رود در بسیاری از رشته ها نامزد اسکار شود.رمان هزاران خورشید تابان نیز مراحل تدارکات را پشت سر می گذارد و بزودی جلو دوربین می رود. ایران 1/7/86

 

انتظار تحول فرهنگی از دولت و تذکر 7 راهکار اساسی

نویسنده: دکتر مهدی ناظمی اردکانی

عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع)

    میثاقی که دولت دکترمحموداحمدی نژاد با مردم بسته است و مردم بر این میثاق خود سخت پابرجا هستند و همواره رعایت آن را از جانب دولت رصد کرده و در ارزیابی خود بدان عمل خواهند کرد، گوش به فرمان ولی فقیه بودن و هشدارها و توجه های ایشان را جدی گرفتن می باشد.
    مقام معظم رهبری خلف صالح حضرت امام(ره) در دیدار اعضای محترم هیئت دولت با ایشان در هفته دولت در ایام شهادت دو یار اصولگرای امام و امت که جان بر سر میثاق خویش گذاشتند، رهنمودها و توصیه هایی گرانقدر، هوشمندانه و دلسوزانه به دولت اصولگرا و رئیس جمهور محترم جناب دکتر احمدی نژاد ارائه فرمودند.
    انتظار مردم این است که فرمایشات ایشان همچون منشوری برای دولت نهم و شخص رئیس جمهور سرلوحه کارها قرار گیرد. تجربه و اعتقاد و ایمان مردم شهیدپرور ما نشان داده است که گزیده ترین و خوش سرانجام ترین راه، توجه کامل به توصیه ها و اوامر پیر و مراد حزب الله، ولی فقیه زمان مقام معظم رهبری است.
    تلاشهای فراوان، خدمات گسترده، سخت کوشی بی سابقه و دغدغه های دولت نهم بر همه آشکار بوده و مقام معظم رهبری نیز از آنها تقدیر نموده و مردم نیز همه این تلاشها را به دیده منت قدر می دانند و دعای خیر خویش را بدرقه راه دولت مردان نهم که شعارهای انقلاب را در وانفسای غلبه گفتمان لیبرال- دموکراسی و اعلام عجز و لابه به کلیدداران کعبه بت های رز و زور و تزویر، مطرح و زنده ساختند، کرده و می کنند.
    منتها شعار اصولی “می شود و می توانیم” بر پهنه اقیانوس مواج این امت حزب الله که دلی خدایی دارند به برکت بینش ومنش شیعی که هرلحظه و هرساعت انتظار فرج آقا امام زمان(عج) چشم و دل آنها را می سوزاند، چنان موجی ساخته است که تحول و اصلاح و مبارزه با کژی ها و برچیدن فساد و کم کردن دامنه فقر و فساد و تبعیض و ستیزی بی محابا با باندهای اشرافی تبهکار اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را هرچه بیشتر و گسترده تر طلب می کنند. 

    مسلما عرصه فرهنگ، اصلی ترین عرصه برای وصول به این مقصود بوده و در عین حال اصلی ترین عرصه برای دشمنان اسلام و انقلاب، برای مقابله با خواسته های مردم و رهبر معظم انقلاب اسلامی است. ایشان در فرمایشات خویش این هشدار را مطرح نمودند و از دولت خواستند که بیشتر و بهتر به این عرصه بپردازد. واگذاری این عرصه به دیگران به هر دلیل حتی به دلیل اینکه کم و کسری های عرصه های دیگر اعم از کارهای عمرانی و سیاسی و صنفی و اجتماعی که امان مردم را بریده است، اشتباهی غیرقابل جبران است.
    درست است که دولت نهم با تلاشهایی که خالصانه انجام می دهد و پایبندی هایی که به شعارهای اصولگرایی از خود نشان داده است و بینش و منشی که در عمل دارد با ساده زیستی و مردمی بودن و تدین خود تاثیرات فرهنگی زیادی برجای گذاشته است ولی این کفایت نمی کند. 

    عرصه فرهنگ با توجه به اینکه جمهوری اسلامی یک نظام فرهنگی و انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است مظلوم بوده است. تحول و نوسازی و بازسازی این عرصه که متاسفانه آگاهانه و ناآگاهانه حتی توسط خودی ها هم چه بسا هم ندا با دشمن، آلوده و تخریب شده است و مافیاهای خطرناکی در آن لانه گزیده اند، باید در اولویت ضرورت و اهمیت قرار گیرد. 

    توجه و سرمایه گذاری وتلاش کارشناسی و مدیریتی برای تحول و نوسازی این عرصه همچون عرصه های دیگر زودبازده نخواهد بود. نمی توان به سرعت، گزارش های پرآمار و ارقام از آن ارائه داد. ولی بایددانست که بدون سلامت و پاکی این عرصه دیگر تلاشها به بار نخواهد نشست. فرهنگ و ارزشهای انقلاب اسلامی ودلبستگی و عمل مردم شهیدپرور به آنها علت محدثه انقلاب اسلامی بوده و علت مبقیه هم می باشد.
    آنچه از دولت و شخص رئیس جمهور به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی در توجه بیشتر به عرصه فرهنگ می توان انتظار داشت، این نیست که صرفا منابع مالی بیشتری کنار گذاشته شود و تعداد کتابهای چاپی و نشریات رنگارنگ و فیلم های تولیدی و نظائر آن سیر صعودی بگیرد و چندین و چند سالن سینما، فرهنگسرا و کتابخانه ساخته شود، گرچه اینهاهمه لازمند، بلکه توجه و تلاش برای تحول در ساختار و نظام فرهنگی که عمدتا وارداتی و غربی و کهنه و متناسب با فرهنگهای دیگر است باید صورت پذیرد.

    آیا به همان اندازه که دولت محترم به فکر تحول در ساختار بانکها، ساختار بیمه، ساختار نظام تامین اجتماعی و نظائر آن باشد به تحول در ساختارهای نظام فرهنگی هم توجه کرده است؟

    آنچه از دولت اصولگرا انتظار است و هم ندایی اکثریت مردم با شعارهای اسلامی و انقلابی این دولت، بهترین انگیزه را برای تحول و انقلاب فرهنگی فراهم ساخته، این است که همان گونه که مردم با انتخاب احمدی نژاد انقلابی فرهنگی شکل دادند، دولت نیز در حوزه فرهنگ، انقلاب فرهنگی شکل دهد.
    مقام معظم رهبری با توصیه های خویش راه را به خوبی نشان داده اند. اگر رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی توصیه های ایشان را سرلوحه کار قرار دهد و صاحبنظران و اندیشمندان را نیز به کمک بطلبد، نصرت و یاری الهی را همراه خواهد داشت. 

    و اما انتظار این است:

    1- شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مرکز مهندسی کشور و کانون ایجاد تحول و نوسازی و بازسازی کشور و استمرار بخش انقلاب فرهنگی، جایگاه خود را که در دوره های گذشته با بی مهری و رکود روبه رو بوده، بازیابد. این شورا به تقویت نیازمند است تا بتواند ماموریتهایی که مقام معظم رهبری بر عهده آن گذاشته اند به انجام برساند.

    مقدم ترین وظیفه رئیس جمهور محترم تحول و تقویت این شورا برای انجام این ماموریت هاست.
    2- مهندسی فرهنگی کشور در دهه چهارم انقلاب، از ضرورت و اهمیت بالایی برخوردار است. مهندسی فرهنگی کشور، نقشه راه است. رسیدن به چشم انداز بدون اینکه راه رسیدن به آن به درستی مهندسی و مهیا شود، امکان پذیر نمی باشد. لازم است این دو موضوع به عنوان دستور کاری اصلی مدنظر قرار گیرد.
    3-هدفگذاری و سیاستگذاری ها و اجرای برنامه ها باید با رویکرد فرهنگی باشد و همواره تاثیرات فرهنگی آنها مورد توجه قرار گیرد. اهداف و سیاستهای فرهنگی کشور به صورتی صریح و روشن که قابل ارزیابی باشد، کدام است؟

    ارزیابی وضعیت فرهنگی کشور که می بایست در سال 1384 توسط دولت نهم انجام پذیرد، انجام نشده است.

اگر ارزیابی و رصد فرهنگی وجود نداشته باشد نمی توان تلاشهای فرهنگی را جهت داد.
    کژی ها و نارسایی ها و مظاهر زشت و مفاسد ضداسلامی و غیرفرهنگی در گوشه گوشه جامعه دل و جان مومنین را می سوزاند. بایدآسیب شناسی وفکر چاره کرد. 

    4- دستگاه های فرهنگی متعدد و متنوع، دارای تداخل وظایف و دوباره کاری و بعضا آشفته کاری اند.باید برای تحول و نوسازی و مهندسی مجدد آنها چاره اندیشی جدی نمود؛ مثلاطرح ساماندهی دستگاههای فرهنگی مجلسیان به خاطر عدم همنوایی و همراهی دولت به نتیجه ای نرسید.

    5- نظام آموزش و پرورش کشور به شدت به تحول و نوسازی نیازمند است. امروز دین و اعتقاد فرزندان این مردم در آموزش و پرورش شکل می گیرد و نابهنجاری های فکری و رفتاری در این نظام، ساخته و پرداخته می شود. اشکال هم از مدیران و معلمان نیست، اشکال از ساختار وارداتی و ضددینی این نظام است.
    برای تحول و مهندسی فرهنگی این نظام باید هرچه سریع تر اقدام نمود. 

    6- مساجد به عنوان کانون های آموزش دین وزندگی در غربت اند. همه کارها را از مساجد گرفته اند و در شبانه روز فقط چند ساعتی را برای اقامه نماز چراغی روشن کرده اند. انقلاب فرهنگی به این است که مساجد کانون زندگی شهرها شوند. این دولت که اکثریت رایش، جوشیده از مساجد است باید برای حیات مجدد آن که مورد بغض و جریان های فکری لیبرال غربی است، چاره ای بیندیشد و طرحی نو دراندازد.
    7- پاسداران فرهنگ و ارزشهای اسلامی، مردم و نهادهای مردمی همچون هیئت وانجمن ها و کانون های قرآن و عترتند، نه سازمان های اداری و بوروکراتیک و مجموعه ای از کارمندان و مدیران حقوق بگیر. باید برای تحول و مهندسی فرهنگی این سازمان ها که اکثرا وارداتی بوده و باخلق و خو و فرهنگ انقلابی سازگار نیستند، راهبرد و سیاستهای لازم اندیشیده شود. برای این کارها و نظائرآن، سهم وقت و تلاشی که دولت و رئیس محترم دولت به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی و به دنبال آنها صاحبنظران و اندیشمندان مشتاق و دلسوز باید بگذارند، خیلی بیش از آن خواهد بود که تاکنون بوده است. رسالت 1/7/86

 

جشنواره ابوظبی یک فیلم اسرائیلی را انتخاب کرد

جشنواره بین المللی فیلم خاورمیانه ابوظبی )MEIFF( در حرکتی بسیار دور از انتظار یک فیلم از رژیم صهیونیستی را برای نمایش در بخش مسابقه خود انتخاب کرد. به گزارش خبرنگار مهر، اسکرین دیلی اعلام کرد به دعوت نانسی کولت، برنامه ریز اصلی جشنواره ابوظبی، فیلم”بازدید گروه” ساخته اران کولیرین که ماه مه گذشته در جشنواره فیلم کن یکی از جوایز بخش “نوعی نگاه” را از آن خود کرد، در بخش مسابقه این جشنواره پخش می شود. این فیلم درباره سفر یک گروه نوازنده سازهای برنجی به اسرائیل است که اعضای آن از نیروهای پلیس مصر هستند. رسالت 1/7/86

 

حاتمی کیا و همکاری با چیستا یثربی در «دعوت»

«چیستا یثربی» با «ابراهیم حاتمی کیا» در نگارش فیلمنامه پانزدهمین فیلم این سینماگر با عنوان «دعوت» همکاری می کند. 

    به گزارش فارس،فیلم سینمایی «دعوت» به تهیه کنندگی محمد پیرهادی و کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا به محض پایان بازنویسی فیلمنامه توسط این سینماگر جلوی دوربین خواهد رفت. بر این اساس، چیستا یثربی نویسنده تئاتر، تلویزیون و سینما به عنوان مشاور در این پروژه خواهدبود. «دعوت26 » تیر پروانه ساخت گرفت اما به دلیل این که مراحل تحقیق و نگارش فیلمنامه به طول انجامید و در این بین «حاتمی کیا» نیز برای ساخت مستند «من همان شبان عاشقم» در مرکز حج و زیارت صداو سیما عازم عربستان شد، پیش تولید «دعوت» به تعویق افتاد. به گزارش فارس، در حالی که «محمد پیرهادی» پیشتر اواخر مهر را به عنوان زمان آغاز تولید «دعوت» اعلام کرده بود، در گفتگو با خبرنگار ما ابراز امیدواری کرد کرد به محض پایان بازنویسی فیلمنامه، این فیلم وارد مرحله تولید شود. رسالت 1/7/86

 

در راستای دغدغه های فرهنگی رهبر معظم انقلاب-2 سیما در اندیشه محتوا

نویسنده: علی آرمانی

رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر اعضای هیات دولت با ایشان، ضمن اشاره به دستاوردهای عظیم دولت نهم در عرصه های اقتصادی و سیاسی و همچنین توفیق دولت در احیای شعارهای اصیل انقلاب به کم توجهی مسئولان به موضوع فرهنگ به عنوان مظلومترین حوزه در دو دهه اخیر اشاره فرمودند.
    این نخستین بار نیست که رهبر معظم انقلاب از دغدغه های جدی خود راجع به فرهنگ سخن گفته اند. ایشان سال ها پیش نیز فرموده بودند: »اما در عرصه فرهنگ، بنده به معنای واقعی کلمه، احساس نگرانی می کنم و حقیقتا دغدغه دارم. این دغدغه از آن دغدغه هایی است که آدمی به خاطر آن، گاهی ممکن است نصف شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرع کند. من چنین دغدغه ای دارم. البته در سخنرانی ها، از این دغدغه با مردم نخواهم گفت اما نمی شود که به شما نگویم. شما خودتان دست اندرکاران مسائل فرهنگی هستید و باید از این دغدغه من خبر داشته باشید. خود من هم، آدم بی اطلاع از مسائل فرهنگی نیستم؛ همان طور که از مسائل کشور هم هیچ گاه بی خبر نبوده ام لذا حقیقتا در باب فرهنگ، احساس نگرانی عمیقی دارم.»
    رهبر کبیر انقلاب امام خمینی رضوان الله علیه نیز با توجه به حساسیت موضوع و در واقع اهمیت شناخت مبانی فرهنگی و به کارگیری صحیح آن در تعامل با مردم فرموده بودند:«فرهنگ مبداء همه خوشبختی ها و بدبختی های یک ملت است. نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزنده اسلامی، ملی و انقلاب فرهنگی درتمام زمینه ها درسطح کشور آنچنان محتاج تلاش وکوشش است که برای تحقق آن سالیان دراز باید زحمت کشید. راه اصلاح یک مملکت، فرهنگ آن مملکت است. اصلاح باید از فرهنگ شروع شود.» 

    همانگونه که اشاره شد رهبر معظم انقلاب تا کنون به مناسبت های مختلف بارها و بارها به این موضوع اشاره کرده اند لکن به نظر می رسد مطرح کردن آن در شرایط کنونی، حکایت از خواست ایشان در توجه ویژه دولت و سایر ارکان نظام به موضوع فرهنگ دارد.

    اما از آنجا که جهان امروز، جهان تصویر است و بی شک عمده ترین مصداق تصویر در عصر حاضر، فیلم و سینماست که امروزه در جهان کوچک شده عصر ارتباطات، به یکی از مهم ترین رسانه های شکل دهنده افکار عمومی بدل شده است و وسیله ای القاگر و ارتباطی است که با بهره گیری از جادوی تصاویر متحرک به همراه کلام و موسیقی به یک پدیده تاثیرگذار در زندگی بشر تبدیل شده است لذا هفته گذشته به بررسی عملکرد بخش سینمایی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی پرداخته شد و در ادامه تلاش می کنیم تامروری بر عملکرد سازمان صدا و سیما و همچنین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان اصلی ترین مراکز تصمیم گیری در این عرصه داشته باشیم. 

    صدا و سیما

    صدا و سیما به عنوان مهمترین عضو خانواده رسانه های جمعی به دلیل گستره فراگیرش در جامعه از چنان جایگاه ویژه ای برخوردار است که امام راحل (ره) آن را به دانشگاهی تشبیه کردند که در صورت مدیریت صحیح، قابلیت جذب، هدایت و آشنایی میلیون ها میلیون انسان با معانی متعالی دین و شریعت ناب محمدی (ص) را دارد. همین ویژگی ها باعث شده تا حساسیت نظام، مردم و دلسوزان فرهنگ و هنر این مرز و بوم نسبت به برنامه های آن در مقایسه با سایر رسانه های جمعی صد چندان شود.
    اشاره به شرح وظایف صدا و سیما به عنوان فراگیرترین رسانه ملی، اگر چه تکرار مکررات است، لکن از آنجاکه نخستین و مهمترین شرط انقلاب، گسترش و تعمیق فرهنگ دینی در تمامی سطوح و لایه های جامعه است، همانگونه که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره فرموده اند که بعضی از تکرارها مثل نماز صبح واجب است.
    رهبر معظم انقلاب با توجه به جایگاه ویژه رسانه ها در قرن حاضر و قدرت تاثیرگذاری آنها بر ذهن مخاطبان، همواره تلاش
کرده اند تا با بیان ویژگی های یک رسانه اسلامی، وظایف دست اندرکاران رسانه ای که میلیون ها انسان را در سطح کشور و منطقه مورد خطاب قرار می دهد گوشزد و یادآوری کند. ایشان در این باره می فرمایند:
    «بحث در این است که صدا و سیما باید حقیقتا به آن وسیله اعتلاتبدیل بشود و در خدمت تفکر انقلاب و اسلام و رسوخ این فکر - با همه ملحقاتش - در ذهن و فکر و روح و عمل مردم جامعه خودمان و نیز مردم دیگری که در شعاع تبلیغات صدا و سیما قرار دارند، باشد. این، باید بشود. از هر برنامه صدا و سیما، بایستی این استفاده بشود. البته کار سختی است. 

    محتواها باید آموزنده باشد؛ نه به معنای ساده آموزندگی، که فقط کسی درسی در آن جا بیان کند؛ بلکه آموزنده با همان معنای عمیقش، یعنی کیفیت دهنده و پرورش دهنده روح و فکر مخاطب خودش و جهت دهنده به تلاش و زندگی او. به این ترتیب می شود استنباط و استنتاج کرد که هر روز صدا و سیما، باید بهتر از روز قبل باشد. حقیقتا این روایت (من ساوی یوماه فهو مغبون)، در مورد صدا و سیما صدق می کند. یعنی اگر امروز صدا و سیما مثل دیروز بود، پیداست که ما به سمت کمال حرکت نمی کنیم و به عبارت دیگر، از مسوولیت دور افتاده ایم.»

    رهبر معظم انقلاب همچنین با توجه به تاثیرگذاری شگرف سریال ها و فیلم های صدا و سیما بر ذهن مخاطبان می فرمایند: 

    «فیلم خنثای بی اثر بی محتوای بدون پیام، مطلقا پخش نکنید. برنامه بی فایده
    بی محتوایی که فقط یک وقت و یک فاصله زمانی را پر می کند، مطلقا پخش نکنید. بعضی از برنامه ها این گونه است. بعضی از فیلم ها ساخته و نشان داده می شود که 

    بی محتواست. البته من چون اهل فن نیستم، متأسفانه نمی توانم در باب ساخت و پرداخت و کارهای هنری آن نظری بدهم - ای کاش می توانستم در آن زمینه ها هم نظر بدهم - اما به عنوان بیننده ای که پای تلویزیون می نشیند و خیلی هم از معارف زمان بیگانه نیست، می توانم نظر بدهم. برخی انصافا بی جاذبه و بی محتوا بود.
    می ترسم به آن فیلمی که مورد نظر است، اشاره کنم و کارگردان و هنرمندش بی خود مورد طعن قرار بگیرند؛ اما واقعا الان مواردی که بتوانم اشاره کنم و اسم فیلم ها را بگویم جلوی چشم من است. اینها را پخش نکنید؛ حتی تولید نکنید.»

    پیش از ورود به بحث، ذکر این نکته ضروری می نماید از آنجا که به فرموده رهبر کبیر انقلاب و مقام معظم رهبری و همچنین قوانین مصرح در قانون اساسی، وظیفه ذاتی صدا و سیما آگاهی بخشی، رشد و پرورش مکارم اخلاقی در جامعه، بالابردن سطح بینش سیاسی، فرهنگی، دینی و... در مردم می باشد لذا در این مقوله به نقاط قوت این سازمان که بسیار بوده و تا کنون بارها به انحاء مختلف به آنها اشاره شده است، پرداخته نخواهد شد، بلکه تلاش شده تا با بیان ضعف ها و کاستی ها، مسئولان آن سازمان را نسبت به انحرافات و نارسایی های موجود آگاه سازیم.

    فیلم ها و سریال ها

    فیلم های ایرانی سهم اندکی در پخش تلویزیونی دارند. آمارها نشان می دهد که
    به طور متوسط حدود 20 درصد فیلم های پخش شده توسط سیما و به تعبیری یک پنجم از فیلم ها را آثار ایرانی به خود اختصاص داده است. علی دارابی، معاون پارلمانی و امور استان های سازمان صدا و سیما معتقد است که به دلیل رعایت ضوابط و حفظ حریم خانواده، فیلم های سینمایی ساخته شده در داخل کشور برای پخش از رسانه ملی نیازمند حذف برخی جملات و صحنه هاست و این سازمان برای اجرای ضوابط تعیین شده، از 70 فیلم سینمایی داخلی، تنها 10 فیلم را می تواند بدون ممیزی و یا با حداقل ممیزی برای مردم نمایش دهد. وی همچنین بیان داشته است که سازمان صدا و سیما سالانه برای شبکه های خود به 700 فیلم سینمایی نیاز دارد و این نشان دهنده نابرابر بودن میزان تولید و تقاضا در کشور است. دارابی با اشاره به اجبار صدا و سیما برای خرید 

    فیلم های خارجی گفته است که مهندسان فنی این سازمان می توانند صحنه های نامناسب و متن های فیلم را با مهارت خاصی ویرایش کنند. اظهارات معاون پارلمانی سیما در حالی بیان شده است که چندی پیش وی علت اصلی خرید فیلم های خارجی را در عدم تمایل کارگردانان ایرانی به همکاری با سیما معرفی کرده بود که با واکنش شدید برخی سینماگران و منتقدان روبه رو شد. 

    این اظهارات از زوایای مختلفی قابل بررسی و تامل است. نخست آنکه آیا این حساسیت ها تنها به فیلم های ایرانی محدود می شود و فیلم های خارجی از این قاعده مستثنا هستند؟ 

    فیلم های خارجی

    شکی نیست که مردم به کرات شاهد روی آنتن رفتن فیلم های بسیار نازلی (خارجی) بوده اند که کوچکترین جایی برای دفاع باقی نگذاشته است. اما مشکل کار از آنجایی شروع می شود که برخی با تکیه بر آمار تماشاگران یک فیلم، تلاش می کنند تا قلب واقعیت کرده و بر حقیقت سرپوش بگذارند. به عنوان مثال در یکی از نظر سنجی های سیما، فیلم سینمایی (شعله) پرمخاطب ترین فیلم سینمایی فصل شناخته شد و لذا مورد تایید کامل مسئولان پخش سیما بود.

    در این میان از بی توجهی سیما نسبت به پخش فیلم های به اصطلاح معناگرایانه که از حجم بالایی نیز برخوردار شده اند نیز نباید غافل بود که به نوبه خود در تخریب زیرساخت های فکری و اعتقادی مخاطبان نقش به سزایی را ایفا می کنند. 

    سینما و ماوراء

    رنسانس آبستن تحولات عمیقی در بینش ها و گرایش های مردم اروپا بود. نوگرایی زاده شده در مهد غرب با اصل و فرعی همچون انسان محوری و دنیاگرایی، تمام توجه انسان غربی را به تلاش در جهت ساختن و
    بهره مند شدن بیشتر از دنیا واداشت که این خود به رشد علوم و پیدایش صنایع گوناگون وتکنولوژی مرتبط با آنها انجامید. بذل توجه به بعد بیرونی و غفلت از بعد درونی انسان، او را در دراز مدت با بحران های سخت و خرد کننده روحی:روانی روبه رو کرد. شدت گرفتن این بحران ها، ارباب فضل و صاحبان اندیشه را به چاره جویی واداشت تا آنجا که بر آن شدند پا از مجال مدرنیته بیرون گذارده و به عرصه پسامدرنیته وارد شوند. با گذر از دوره مدرنیسم و ورود به دوره پست مدرنیسم، طلیعه تحولی چشمگیر در گرایش های بشر به چشم می خورد که بی شک معنویت گرایی را می توان از جمله این تحولات نامید. 

    نیاز شدیدی که غرب با ورود به دوران پست مدرن و مواجهه با سیل عظیم پرسش های بی پاسخ مردم در باب امور معنوی و دنیای متافیزیک که در طول قرن های گذشته از آنها منع شده بودند پیدا کرد، اندیشمندان و سیاستمداران را برآن داشت که به منظور حفظ بقاء خود، افکار عمومی جامعه را به سویی سوق دهد که از یکسو پاسخگوی نیاز های روحی مردم بوده و از سوی دیگر کمترین اصطکاک را با پایه های تفکرات امانیستی که فلسفه وجودی آنان را تشکیل می دهد، بوجود آورد. گسترش روزافزون و فراگیر عرفان های بودایی و سرخپوستی در غرب، در قالب کتاب، مقاله، فیلم و... در راستای همین تفکر شکل گرفته است. 

    درون گرایی و انزوا طلبی مورد تاکید بودا، دو شاخصه مهم و قانع کننده برای گرایش و توجه سیاستمداران و اندیشمندانی محسوب می شد که تلاش بسیاری در کانالیزه کردن و مدیریت بر افکار عمومی جامعه غرب دارند. این دو شاخصه مهم از آن رو که مردم را نسبت به وقایع و حوادثی که هر لحظه در دور و اطرافشان در حال وقوع است بی توجه می سازد، برای سیاستمداران غربی بسیار گرانبها و پرارزش می باشد و درست به همین جهت است که سینمای هالیوود در دو دهه اخیر تلاش

    مجدانه ای برای معرفی و تبلیغ باورهایی از این دست کرده است که متاسفانه صدا و سیما نیز بی توجه به این واقعیت در بسط و گسترش این باور در ایران با پخش آثار مؤید این تفکر کمک شایانی کرده است.
    براساس باورهای هندوان که سرمنشا ایجاد مذاهب جینیزم و بودا محسوب می شود، روح آدمی در هنگام مرگ در تمامی حالات به غیر از یک حالت خاص که روح در مقامی جاویدان وحدت حاصل 
می کند و به اصطلاح به نیروانا می پیوندد، یک سلسله توالد و تجدید حیات را طی کرده و دائما در یک سلسله بی انتها از عالمی به عالم دیگر منتقل می شود. بر این اساس انتقال ارواح از پیکری به پیکر دیگر لزوما ضرورتی ندارد که در عرض یک سطح واحد صورت گیرد به این معنا که روح می تواند در عوالم گوناگون و اجساد متفاوتی اعم از انسان، حیوان و یا نباتات ظهور یافته و پس از طی یک دوره مجددا در قالب دیگری در دنیای مادی حضور یابد. بر اساس قانون کرمه اعمال هر فرد در طول زندگی سرنوشت حیات بعدی او را معین می کند. به تعبیری دیگر در قانون تناسخ یا سمساره، رفتارها و گفتارهای انسان اثرات ثابتی را ایجاد می کند که انسان را مستعد اختیار کردن جسدی مناسب در عالم دیگر می سازد به همین جهت برای اعمال انسان هیچ گونه قضاوت و داوری، توبه و شفاعت و غفرانی متصور نیست.
    فیلم سینمایی «دیگران» ساخته آلخاندرو آمنابار کارگردان اسپانیایی الاصل که بارها بر صفحه کوچک تلویزیون به تصویر کشیده شد از جمله آثار مطرح هالیوود است که بحث تناسخ و توالد را مورد تایید قرار داده است. در این فیلم زندگی زنی به نام گریس با بازی هنرمند سرشناس سینمای هالیوود، نیکول کیدمن به تصویر درآمده که به همراه دو فرزند خردسال خود، آن و نیکلاس در خانه مجللی زندگی می کنند. گریس بی آنکه خود بداند، سال ها پیش، پس از آنکه دو کودک خود را به قتل رسانده بود، اقدام به خودکشی کرده و هم اکنون در قالب ارواح در عالمی دیگر به زندگی مشغول است. حضور مجدد خدمتکارانی که سال ها پیش از دنیا رفته بودند در حقیقت تلاشی برای آگاه ساختن گریس از وضعیتی است که حاضر به پذیرش آن نیست. در پایان فیلم، گریس هنگام مواجه شدن با خانواده ای که برای سکونت پا به منزل وی گذاشته بودند در کمال ناباوری به حقیقت مرگ خود و کودکانش پی می برد.

    آمنابار با تکیه بر این اصل که بر اساس تعلیمات بودا انتقال ارواح از پیکری به پیکر دیگر لزوما ضرورتی ندارد که در عرض یک سطح واحد صورت گیرد، زندگی گریس، خدمتکاران و دو کودکش را در عالمی دیگر اما با همان خواستگاها و نیازمندی های انسان مادی به تصویر درآورده است. تفاوت میان زندگی برزخی و آخرتی که در ادیان الهی مطرح می شود با موضوعی که مذهب بودا آن را مطرح ساخته و آمنابار در فیلم خود به آن توجه کرده در آن است که انسان متوفا در ادیان الهی هرگز به حیات مادی باز نخواهد گشت اما در باور بودا انسان در حالیکه می تواند زندگی در عالم ارواح را تجربه کند امکان بازگشتش به دنیای مادی و در قالب جسمانی در پروسه تناسخ منتفی نیست. این موضوع در سکانس غریب بازگشت شوهر گریس به منزل و ترک مجدد خانه در حالی که پیش از این خبر مرگ او در صحنه کارزار با دشمنان اعلام شده بود به نحوی دیگر مورد تاکید قرار می گیرد. در این فیلم همچنان شاهد آن هستیم که تعالیم دین مسیحیت به عنوان یک مذهب الهی، ناتوان در پاسخگویی به پرسش هایی است که توسط کودکان مطرح می شود و گریس که در قالب یک انسان به اصطلاح مذهبی به تصویر درآمده است به باورهای غیر منطقی و غیر قابل قبولی اعتقاد دارد. 

    نیک هام در فیلم «موهبت الهی» با بازی رابرت دنیرو، بحث تناسخ را از زاویه ای دیگر به تصویر درآورده است. بحث کلونینگ یا همان شبیه سازی که یکی از اعجاب آور ترین رویدادهای علمی عصر حاضر محسوب
    می شود، دستاویزی مناسب برای هام شده تا اصل سمساره را برای مخاطبان خود باور پذیرتر سازد. پس از آنکه پاول و جسی پسر خود را در یک سانحه دلخراش از دست می دهند، دکتر ریچارد ولز متخصص ژنتیک آنان را متقاعد می سازد که می توانند با استفاده از
DNA آدام، فرزند تازه متوفایشان، فرزند دیگری درست با همان خصوصیات آدام را بوجود آورند. سال ها بعد، هنگامی که فرزند جدید خانواده دونکن با همان خصوصیات ظاهری آدام به سن 8 سالگی می رسد، حوادث عجیبی روی می دهد که پاول و جسی را به این باور می رساند که بازگرداندن روح فرزند متوفایشان در کالبدی جدید، خشم خدا را برانگیخته است. اما حوادث و رویدادهای ناگوار بعدی مشخص می سازد که در کالبد فرزند جدیدشان در حقیقت روح شرور فرزند دکتر ولز که سال ها پیش در گذشته بود، حلول یافته است. 

    «چه آرزوهایی که می آیند« ساخته وینست وارد یکی از صریح ترین آثار تولید شده سینمای هالیوود در القای اصل تناسخ و بازگشت ارواح است. دکتر کریستوفر پس از تلاش قابل تحسینش در نجات روح همسرش کریس از باقی ماندن در جهان برزخ و محکوم شدن به عذاب الهی، در حالیکه به همراه کریس و فرزندش در بهشت به زندگی مشغولند، به کریس می گوید که همواره و در هر دوران و زندگی جدیدی او را خواهد یافت و عشقش را به او به اثبات خواهد رسانید. سکانس پایانی فیلم نیز کریس و کریستوفر را در قالب دو کودک به تصویر در می آورد که هنگام روبرو شدن با یکدیگر، در حالیکه شناختی از یکدیگر ندارند، عشق غریبی را نسبت به هم در دل احساس می کنند. 

    از جمله مهمترین تحریفاتی که ارتباط مستقیمی با پیدایش و شکل گیری نخستین باورهای امانیستی در اروپا دارد، نزدیکی بسیار زیاد میان الهیات مسیحی با باورهای یونانیان باستان در باب خلقت آدم و علت هبوط او از بهشت است. بر اساس الهیات مسیحی که کلیسا قرون وسطی به شدت بر آن پافشاری می کرد آدم و همسرش از خوردن محصول درختی منع شدند که به گفته شیطان میوه آن خرد و آگاهی الهی بود. پروردگار از آن جهت که مایل نبود موجودی در خرد با او برابری کند، آدم را از خوردن میوه آن درخت که در اقوال مختلف از سیب، انگور و یا دانه گندم یاد شده، منع کرده بود. اما آدم با راهنمایی شیطان به موضوع پی برده و از میوه درخت تناول می کند. وارد شدن انسان به حیطه خرد الهی، خشم پروردگار را برانگیخته و او را از بهشت بیرون می کند. در الهیات یونان باستان نیز با داستانی مشابه این روبرو هستیم.

    زئوس، خدای خدایان کوه المپ پس از آنکه پرومته، آتش (نمادعلم) را از بارگاه او دزدیده و به فرزند انسان می سپارد، فرمان اسارت او را صادر می کند. پرومته سال های سال در کوه های قفقاز به زنجیر کشیده شده تا هر شامگاه جگر او توسط عقابی از سینه بیرون آورده شود و روز بعد سلامتی خود را باز یابد. این شکنجه تا روزی که پرومته به گناه خود اعتراف کند به فرمان زئوس ادامه می یابد. نگرانی زئوس از آن جهت بود که می دانست انسان با تجهیز شدن به قدرت علم دیگر فرمان او نخواهد برد و در برابر او خواهد ایستاد.
    گسترش باور توانمندی انسان در ساخت تمامی سرنوشت خود و مخالفتهایش با کلیسای قرون وسطی سرمنشاء ایجاد و شکل گیری باور تفکر محوریت انسان یا همان فلسفه امانیسم شد. بر اساس این باور، انسان به جای خدا محور اصلی عالم وجود انگاشته شده که می تواند با قطع کردن رشته های زمین و آسمان همچنان بر زندگی و سرنوشت خود تسلط و احاطه کامل داشته باشد. این موضوع را می توان در آثار سینمای هالیوود به وضوح ملاحظه کرد. 

    در فیلم «چه آرزوهایی که می آیند» که پیش از این به یکی از محورهای انحرافی آن اشاره شد، کریس پس از آنکه شوهر و فرزندان خود را از دست می دهد، در یک بحران روانی دست به خودکشی می زند. بر اساس سنت الهی که در فیلم به آن اشاره می شود، تمامی افرادی که اقدام به خودکشی می کنند در عالمی همچون برزخ که سیاهی و ناامیدی بر آن سایه افکنده است برای ابد باقی می مانند. دکتر کریستوفر که پس از مرگ به دلیل اعمال و کردار نیکش در بهشت جایگزین شده است، به محض آگاهی یافتن از مرگ همسرش و انتقال او به جایگاه مورد نظر، با استفاده از قدرت تعقل و نیروی اراده اش برخلاف سنت الهی برای نجات همسرش پا به راهی ناشناخته می گذارد. تلاش های پیگیرانه دکتر سرانجام باعث نجات همسرش و انتقال او به بهشت می شود. وینست وارد کارگردان فیلم با تکیه بر اصل توانمندی انسان در تعیین سرنوشت خود، رویدادهای آن دنیا را نیز در تسخیر قدرت تعقل و شعور انسان به نمایش درمی آورد. 

    پیتر وید در فیلم «نمایش ترومن» مقابله انسان و خدا را از دریچه ای دیگر به تصویر در می آورد. ترومن در این فیلم نماد انسانی است که تمامی اعمال و کردارش به صورت تمام وقت تحت نظر و کنترل پروردگار قرار دارد. وید با به نمایش درآوردن یک شبکه تلویزیونی عظیم که رفتار ترومن را حتی پیش از به دنیا آمدن توسط بیش از 5 هزار دوربین کنترل و ضبط می کند و همچنین بر ماه، خورشید، باد و باران فرمان می راند بر نماد پروردگار بودن رئیس این شبکه تلویزیونی تاکید می کند. تا زمانی که ترومن از وضعیت موجود بی اطلاع است همه چیز سیر طبیعی خود را طی می کند اما از لحظه ای که ترومن پی می برد که تحت کنترل نیرویی مافوق تصورش قرار دارد، عصیان کرده و تمامی معادلات را بر هم می زند. تضاد میان ترومن و رئیس شبکه تلویزیونی که استعاره ای آشکار از همان تقابل آدم و پروردگار و زئوس و فرزند انسان است، هنگامی شکل می گیرد که ترومن به حقایق چشم می گشاید،
    لحظه ای که دیگر حاضر به تسلیم شدن در برابر سرنوشتی که پروردگار برای او رقم زده نیست و به وادی و دنیایی پا می گذارد که خود برای خود تصمیم می گیرد. این لجاجت تا به آنجا پیش می رود که ترومن حاضر به پای گذاشتن به دنیایی می شود که نه خود از وضعیتش آگاهی دارد و نه پروردگار او. اما موضوع ایستادگی در برابر پروردگار و سرنوشت محتومش به آن میزان شیرین و دوست داشتنی است که حاضر به انجام هر ریسکی می شود.

    موضوع توانمندی انسان در وارد شدن به عرصه هایی که تنها در حیطه قدرت پروردگار است در فیلم «مرگ جویان» ساخته جوئل شوماخر نیز مورد تایید قرارمی گیرد. تعدادی پزشک جوان تصمیم می گیرند تا با استفاده از تجربیات خود، مرگ را حتی برای لحظه ای کوتاه تجربه کنند. آزمایشات آنان اگرچه با موفقیت همراه است اما آنان را با دنیایی روبرو می سازد که جز بدبختی و فلاکت برای آنان چیزی به ارمغان نمی آورد. پزشکان جوان پس از فرو رفتن در عالم مرگ با گناهانی که دانسته و ندانسته در طول زندگی، مرتکب آن شده بودند به شکلی عذاب آور و تحمل ناپذیر مواجه می شوند. شوماخر با به تصویر درآوردن این موضوع که انسان در دنیای پس از مرگ، باید پاسخگوی تمامی رفتارها و گفتارهای خود باشد، به شکلی بسیار زیبا و هنرمندانه انسان ها را به پرهیز از رفتارهای ناشایست تشویق می کند. همچنین این موضوع اخلاقی که انسان با جبران گناهان خود می تواند امیدوار به بخشش الهی باشد نیز در فیلم مورد تایید قرار گرفته است اما اینکه انسان توان آن را دارد که بدون اذن الهی قلم عفو بر گناهان خود بکشد، محل بحث و خدشه است. در فیلم فوق اگرچه خداوند به عنوان خالق انسان و دنیای پس از مرگ مطرح می شود اما قدرت انسان در از بین بردن گناهان و اشتباهاتش بدون نیاز به خداوند و تنها با نیروی اراده خود همچنان مورد تاکید قرار می گیرد. به طور کلی باید بیان داشت که گسترش باورهای جدید در غرب که از آن با عنوان عرفان و یا دین جدید یاد می شود همچنان با محور قرار دادن انسان فارغ از اتصالاتش با امور قدسی و نیروی پروردگار دنبال شده است. 

    «روشنایی تضمین شده»عنوان فیلم دیگری است که سیما به نمایش گذاشت، فیلمی که در آن صریحا از ذن بودایی به عنوان بهترین روش رسیدن به آرامش درونی یاد می شد. «روشنایی تضمین شده» حکایت دو شهروند آلمانی است که بر اثر فشارهای روانی ناشی از زندگی شهری یا به قولی زندگی ماشینی، پس از یک پاکسازی درونی و پشت سر گذاشتن مراحل مختلف سیر و سلوک البته از جنس بودایی به آرامش واقعی دست می یابند و معنای واقعی یک زندگی نورانی را درک می کنند. نکته قابل تامل آنکه مفسر عزیز فیلم در پاره ای از مطالب خود اندر حکایت فواید ذن بودایی نیز سخنانی را ایراد فرمودند. فیلم هایی چون کنستانتین، دهکده، مسیر سبز، حلقه، ماتریکس، ارباب حلقه ها، هری پاتر و... تنها نمونه های کوچکی از خیل آثار به نمایش درآمده در شبکه های مختلف سیما به شمار می روند. 

    اما موضوع پخش فیلم های خارجی به اینجا ختم نمی شود به این معنا که درست در ایامی که آزاداندیشان جهان تلاش می کنند تا پرده از ماهیت سراسر کذب و دروغ هالوکاست بردارند، در فاصله زمانی کمتر از یک ماه دو فیلم «الماس تراش» و «غریبه» در جهت حمایت از قوم مظلوم یهود از شبکه های سیما به نمایش در آمد. در فیلم «الماس تراش» مخاطب با زندان های مخوف آلمان نازی و شکنجه یهودیان به ظاهر مظلوم روبرو شده تا شاید با ظلم تاریخی یهودیان همدردی صورت گیرد و در فیلم «غریبه» قصه چگونگی تصاحب اراضی متعلق به یهودیان توسط بیگانگان و اشغالگران و سرانجام پیروزی قوم یهود بر آن به اصطلاح بیگانگان به تصویر کشیده می شد. فیلم که در ژانر وسترن به تصویر درآمده است، قصه تعدادی از مهاجران یهودی است که برای دستیابی به زندگی بهتر و آسایش بیشتر به سرزمینی دور نقل مکان کرده بودند. مردم آن سرزمین با این ادعا که زمین ها ملک آبا و اجدادی آنان بوده و سال ها روی آن زحمت کشیده اند، به هیچ وجه حاضر به پذیرفتن این مهاجران نبوده و ظلم های بیشماری در حقشان روا می داشتند. مهاجران به اصطلاح مظلوم یهودی در اوج استیصال و ناامیدی با جوان مسیحی شجاعی روبرو می شوند که به دلیل برخورداری از روح حق طلبی و دفاع از مظلوم به مبارزه با مدعیان سرزمین پرداخته و پس از نابودی تک تک مالکان واقعی سرزمین، زمینه مناسب برای زندگی آسوده این مهاجران یهودی را فراهم می آورد. آیا شباهتی میان داستان این فیلم با یهودیانی که پس از مهاجرت به فلسطین اشغالی و تصاحب سرزمین های آبا و اجدادی اعراب با کمک مسیحیان صهیونیست به قلع و قمع مردم مظلوم فلسطین پرداختند وجود ندارد؟! 

    مروری بر گسترش پخش فیلم های خشن و مهییج آمریکایی در سال های اخیر نیز مشکلات و معضلات خود را داشته و حکایت از این واقعیت دارد که در انتخاب و خرید آثار آنچه که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، مشورت با متخصصان و توجه به تاثیرات نامطلوبی است که این قبیل آثار بر ذهن و روح مخاطبان خود می گذارد. نکته قابل تامل آنکه مسئولان سیما در برابر سیل اعتراضات منتقدان، به این مطلب بسنده می کنند که تمامی تلاش آنها در جهت تامین خواست مردم صورت می گیرد. این فرار از پاسخگویی مسئولان سیما در حالی بیان می شود که حتی روانشناسان و جامعه شناسان اروپایی از جمله کشور فرانسه نیز بارها و بارها جامعه و کشور خود را نسبت به عواقب دهشتناک و جبران ناپذیر پخش فیلم های خشن آمریکایی هشدار داده اند. کیهان 1/7/86

 

پخش سریال «اخراجی ها» از تلویزیون 
    گروه فرهنگی: «اخراجی ها» پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران در قالب یک مجموعه 6 قسمتی از تلویزیون پخش می شود. نخستین فیلم مسعود ده نمکی که از زمان ساخت تا نمایش حاشیه های فراوانی را پشت سر گذاشت قرار است در قالب یک مجموعه چند قسمتی همراه پشت صحنه از تلویزیون پخش شود. در حالی که برخی منابع خبری از احتمال پخش این مجموعه در هفته دفاع مقدس خبر می دهند، ده نمکی در گفت وگو با اعتماد پخش این مجموعه را در هفته دفاع مقدس منتفی می داند. او دلیل این موضوع را باقی ماندن برخی امور فنی برای آماده سازی قسمت های مختلف فیلم عنوان می کند. با این همه ظاهراً مدیران تلویزیون در تلاشند تا شرایط پخش این مجموعه را در هفته دفاع مقدس فراهم کنند.پورمحمدی مدیر شبکه 3 دیروز به مهر از برگزاری جلسه یی در روز شنبه (امروز) برای تصمیم گیری درخصوص پخش این مجموعه خبر داد.سازندگان فیلم اخراجی ها در پاسخ به تقاضای پخش این فیلم از سوی مدیران صدا و سیما طرح نمایش کامل این مجموعه همراه بخش های حذف شده نسخه نمایش داده شده در سینماها را ارایه داده اند که ظاهراً مورد موافقت ضمنی قرار گرفته است. بر این اساس مجموعه اخراجی ها در 6 قسمت حدوداً 30 دقیقه یی که 2 قسمت انتهایی شامل پشت صحنه خواهد بود از تلویزیون پخش می شود.ده نمکی زمان احتمالی نمایش اخراجی ها از تلویزیون را هفته آخر ماه رمضان عنوان می کند. اعتماد 31/6/86

 

کوچکترین عضو مخملباف ها در سن سباستین /جشنواره سن سباستین با «وعده های شرقی» آغاز شد
نویسنده: ساسان گلفر

    «نگاه فراگیر و سرشار از تنوع» و «نمایش شیوه های گوناگون درک سینما» از جمله عبارات مطنطن و ادعاهای جالب توجهی بود که میکل اولاسیرگوی مدیر جشنواره سن سباستین، پنجشنبه شب در مراسم افتتاحیه پنجاه و پنجمین دوره این جشنواره بر زبان آورد. بی دلیل نیست که او به چنین توصیف هایی متوسل شده است. این قدیمی ترین جشنواره اسپانیایی زبان قصد دارد اعتبار سال های گذشته را بازیابد و به هر نحو که شده خود را در رده جشنواره های درجه یک بین المللی همچون کن، ونیز و برلین قرار دهد. البته امسال، مدیران سن سباستین فقط به عبارات خوش آب و رنگ در توصیف جشنواره اکتفا نکرده اند و مهم ترین مساله را نیز در نظر گرفته اند: حضور ستارگان. ویگو مورتنسن، ساموئل ال جکسون، نیامی واتسن، دمی مور، ریچارد گیر، لیو اولمان، دیوید کراننبرگ، لاسه هالستروم، مایکل رادفورد، پل استر و... از جمله ستارگان حوزه های گوناگون سینما هستند که جشنواره سن سباستین سعی کرده با جذب آنها اعتبار و حیثیتی را که در چند سال گذشته تا اندازه یی از دست داده، بازیابد.
  جشنواره سن سباستین 2007 با نمایش فیلم «وعده های شرقی» دیوید کراننبرگ آغاز به کار کرد که تاکنون در چند جشنواره معتبر حضور داشته و در همه آنها نتایج خوبی گرفته و از جمله هفته گذشته جایزه بزرگ جشنواره تورنتو را نیز دریافت کرده است. این درام خونین درباره جنایات مافیای روسی در لندن که اکران آن از چند روز پیش با استقبال وسیع سینماروها نیز روبه رو شده، یکی از شانزده فیلم بخش مسابقه و یکی از دویست فیلم به نمایش درآمده در این جشنواره است.
  از جمله فیلم های دیگر بخش مسابقه پنجاه وپنجمین دوره جشنواره سن سباستین که برای جایزه صدف طلایی رقابت می کنند می توان به «نبرد حدیثه» به کارگردانی نیک برومفیلد از انگلستان درباره حوادث ماه نوامبر 2005 در شهر حدیثه عراق و «ماتا هاری ها» ساخته آیلیار بولن اسپانیایی درباره سه زن کارآگاه اشاره کرد. فیلم «بودا از شرم فرو ریخت» به کارگردانی حنا مخملباف درباره تخریب مجسمه های بودا توسط طالبان و «4«10» ساخته مانیا اکبری نیز در این جشنواره حضور دارند.پل استر رمان نویس و کارگردان امریکایی ریاست هیات داوران بخش رسمی جشنواره را برعهده دارد که فیلم «زندگی درونی مارتین فراست» دومین تجربه کارگردانی او نیز در بخش خارج از مسابقه سن سباستین به نمایش درمی آید. سایر اعضای هیات داوران جشنواره امسال عبارتند از بهمن قبادی از ایران، پرنیلااوگوست بازیگر سوئدی، نیکولتا براشی بازیگر ایتالیایی، ادواردو نوریگا بازیگر اسپانیایی، سوسو پکورارو بازیگر آرژانتینی و پیتر وبر کارگردان انگلیسی.امسال ریچارد گیر بازیگر امریکایی و لیو اولمان بازیگر نروژی آثار برگمان جایزه ویژه یک عمر دستاورده هنری را از این جشنواره دریافت می کنند. اعتماد 31/6/86

 

رئیس جمهور 80 ساله زیمبابوه آوازه خوان شد 
    گروه ترجمه: به طور معمول یک فرد هشتاد ساله بعید است بتواند ستاره راک بشود مگر اینکه رئیس جمهور زیمبابوه باشید، احتمالاً در این صورت می توانید مانند رابرت موگابه حتی اجرای زنده هم داشته باشید و رسانه های دولتی را به قبضه دربیاورید.نخستین آهنگ موگابه هشتاد و سه ساله، رئیس جمهور ونزوئلااین اواخر به طور مداوم از رادیوی این کشور پخش می شود. مقامات دولتی می گویند ایده این آواز به وزارت اطلاعات موگابه تعلق دارد. در این آهنگ که «بیت بریج» نام دارد، نونسی یکی از خوانندگان اهل زیمبابوه نیز حضور دارد. متن ترانه موگابه را یک ترانه سرا ننوشته، بلکه متن، زاییده سخنرانی است که سال ها پیش وی در پایتخت ایراد کرده بود.متن آهنگ چیزی شبیه به این است: «به پیش با بیت بریج (بیت بریج یکی از شهرهای اصلی زیمبابوه است)... بیایید بیت بریج را دوباره بسازیم... بیایید غذای مورد نیاز بیت بریج را فراهم کنیم... بیایید کاری کنیم بیت بریج در فرآیند پیشرفت عقب نماند... ما باید بیت بریج را بسازیم.»ظاهراً حالاحالاها مردم زیمبابوه باید صبح تا شب به صدای آواز رئیس جمهور که به طور مداوم از رادیو و تلویزیون پخش می شود گوش بدهند و به آبادی کشورشان و بیت بریج فکر کنند. اعتماد 31/6/86

 

مافیای مقابله با خصوصی سازی 
    گروه اقتصادی: بخش خصوصی البته باید عادت کرده باشد که در اقتصاد دولتی ایران همواره حداقل های اقتصادی را پذیرا شود. این مساله بدون شک از سوی همه تحلیلگران اقتصادی پذیرفته می شود اما اینکه در بده بستان های اقتصاد دولتی برای گسترش بخش خصوصی همچنان دولتی ها در صدر قرار دارند چالشی را برای اقتصاد به تصویر می کشد که نمی توان به سادگی پاسخی برای آن یافت. در این رابطه رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران در انتقاد به کم توجهی به بخش خصوصی در تنظیم و تدوین قوانین و مقررات می گوید: شایسته نیست بخش خصوصی در نهادهای تصمیم ساز و ناظر بر سیاست های اصل 44، کمترین نماینده را داشته باشد. یحیی آل اسحاق که در جمع گروهی از برگزارکنندگان «همایش رویکردی برای ارتقای بهره وری ملی» حضور یافته بود، نسبت به ترکیب دولتی شورای عالی واگذاری اعتراض کرد و گفت: بخش خصوصی باید نمایندگان بیشتری در کلیه نهادهای تصمیم ساز و اجرایی اصل 44 داشته باشد چون اجراکننده اصلی اصل 44 بخش خصوصی است، مناسب نیست در نهادهای تصمیم ساز، در حداقل مجموعه های تصمیم گیری باشد. وی گفت: از 22 نفر که عضو شورای عالی واگذاری هستند، فقط رئیس اتاق ایران حضور دارد درحالی که باید برای حضور تعداد بیشتری نماینده از بخش خصوصی، برنامه ریزی شود. وی در تشریح آنچه موانع اجرایی اصل 44 اعلام کرد، گفت: برخی جریان ها، خصوصی شدن اقتصاد را مغایر با اهداف و خواسته های خود می دانند و در مقابل اصلاحات اقتصادی کشور مقاومت می کنند در حالی که غافل از این هستند که کار تمام شده و تحولات آغاز شده است. رئیس اتاق تهران گفت: ظاهراً قانون نانوشته یی میان برخی وجود دارد که مانع اجرای سیاست های اصل 44 است و آنها بدون اینکه از کسی ابلاغیه یی دریافت کرده باشند، با بوروکراتیک کردن امور یا سنگ اندازی و کارشکنی می خواهند روند اجرای سیاست های اصل 44 را به تعویق اندازند. وی افزود: آنها از این نکته غافل هستند که مقاومت آنها در آزادسازی و خصوصی سازی، نتیجه یی ندارد و فقط هزینه تحولات کشور را بالامی برد. وی گفت: به عنوان رئیس اتاق تهران از صداوسیما انتظار دارم در سریال های ایرانی، به شخصیت تولیدکنندگان و کارآفرینان و صنعتگران اهانت نشود. وی گفت: معمولاً در سریال های ایرانی، کارآفرینان و تولیدکنندگان ارزش های اقتصادی، آدم هایی با صفات منفی و ظالم معرفی می شوند که همواره مترصد رانت خواری و فساد اقتصادی هستند . آل اسحاق گفت: همین روزها در تلویزیون می بینیم که شخصیت های منفی سریال ها، کارخانه دار و کارآفرین هستند و خون مردم را در شیشه کرده اند تا به منافع اقتصادی برسند اما در واقع این تصویرسازی، واقعیت ندارد و در حالی که ابلاغیه اصل 44، فضای جدیدی در اقتصاد کشور ایجاد کرده است، دیدن این گونه سریال ها نشاط آور و امیدوارکننده نیست. وی افزود: نکته جالب این است که همیشه در میان برنامه های مختلف رادیو و تلویزیونی، فیلم و سریال را قطع می کنند تا محصولات کارخانه هایی را تبلیغ کنند که توسط کارآفرینان و سرمایه گذاران کشور ساخته شده است اما چند لحظه بعد، تصویر آدم هایی شبیه او را کریه و زشت کردار پخش می کنند و ناخودآگاه به افکار عمومی تلقین می کنند که کارآفرینی، کار صحیحی نیست. اعتماد 31/6/86

 

دیگر کسی جرات کپی غیرمجاز فیلم ایرانی را ندارد
کارگردان و عضو کمیته مبارزه با قاچاق فیلم به فارس گفت: طی 5 ماه فعالیت با همکاری پلیس امنیت و مجتمع قضایی ارشاد اسلامی به دستاوردهای خوبی در عرصه مبارزه با سرقت و قـاچاق فیلم رسیـدیم. وی گفت: طی این زمان تعداد 1500 مغازه و 400 دسـتفروش در تهران مورد بازرسی قرار گرفتند و از این بین 5/3 میلیون اثر رایتی ایرانی، خارجی و مبتذل را کشف کردیم. این تهیه کننده سینما گفت:ما تاکنون 878 پرونده سرقت آثار سینمایی را کارشناسی کرده ایم و در اختیار مقامات قضایی قرار دادیم،چون ما در عین حال، مسئولیت کارشناسی پرونده ها را در وزارت ارشاداسلامی بر عهده داریم. وی افزود:نکته قابل توجه این است که ما در دو ماه نخست کارمان بیشتر کپی های غیرمجاز فیلم ایرانی را کشف می کردیم ولی الان 95 درصد مواردی که کشف می شود آثار مبتذل خارجی را تشکیل می دهد، شاید در این بین فقط 5 درصد آنها فیلم ایرانی باشد چون دیگر کسی جرات کپی غیرمجاز فیلم ایرانی را ندارد. این مسئول مبارزه با قاچاق فیلم گفت: الان بیشتر فیلم های کشف شده، رایت غیر مجاز آثارخارجی هستند و فیلم های ایرانی خیلی کم در بین آنها دیده می شود. وی تصریح کرد: قاچاق فیلم های پرده ای که به صورت همزمان با اکران پخش می شد یا قبل از عرضه قانونی به بازار قاچاق می آمد کاملامتوقف و فیلم های غیرمجاز پخش شده قبلی هم پاک سازی شده است. این تهیه کننده گفت: ما تقریبا از اردیبهشت ماه تا کنون، هیچ فیلم ایرانی نداریم که از شبکه غیرقانونی پخش شود و همه فیلم ها از شبکه قانونی پخش شده اند. این نشان می دهد که سارقان فیلم های ایرانی، امکان دسترسی به این رایت ها را پیدا نکرده اند و این مسأله کلامنتفی شده است. فرح بخش گفت: از طرفی نیز اتحادیه تهیه کنندگان، پخش فیلم های داخلی به صورت قاچاق را ممنوع کرد و این امر به تمامی دفاتر فیلم و سالن های سینما ابلاغ شد، چرا که این امر امکان دستیابی سهل الوصول به فیلم را فراهم می کرد.همچنین تمامی نسخه های سی وپنج فیلم ایرانی کدگذاری شد، که به راحتی قابل شناسایی هستند که در کدام سینما کپی شده است، پس از اجرای این طرح حتی در دورترین سینماهای شهرستان نیز می توان مکان کپی فیلم ها را شناسایی کرد. این تهیه کننده افزود: در اکثر سینماها هم به طور نامحسوس کنترل های لازم صورت می گیرد و صاحبان سینما هم در این کار فعال هستند. وی ادامه داد: ما در اتحادیه تهیه کنندگان با پلیس امنیت ،قوه قضاییه و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دست به دست هم دادیم و قاچاق فیلم را متوقف کردیم.این کار نشان داد که بخش خصوصی هر زمان وارد جریانی شد،به درستی انجام گرفت.ما از 29 فروردین همکاری خودمان را در زمینه مبارزه با قاچاق فیلم شروع کردیم وکافی است که وضعیت سینما را با اوایل سال مقایسه کنید تا به تاثیر این همکاری پی ببرید. وی ادامه داد: این قضیه تقریبا در تهران 90 درصد خاتمه یافته است، در حالی که در 3 - 2 ماه اول سال امکان نداشت ما جایی را بازرسی کنیم و مورد کشفی نداشته باشیم.فرح بخش میزان کشفیات رایتر در چند ماه اخیر را ذکر کرد و گفت: ما تاکنون 479 دستگاه رایتر کشف کردیم و در اوایل کارمان به جایی برخوردیم که 160 رایتر داشت که تحویل مقامات قضایی شد. آفتاب یزد 31/6/86

 

پخش سریال ۴ قسمتی «اخراجی ها» از تلویزیون

 گروه فرهنگ و هنر- سریال
۴ قسمتی اخراجی ها ساخته مسعود ده نمکی به تلویزیون می آید.
 به گزارش خبرنگار «ایران» مجموعه تلویزیونی اخراجی ها ترکیبی از این فیلم پرفروش و
۲ قسمت از پشت صحنه های آن است که در زمان ۳۵ دقیقه و برای پخش از شبکه سوم سیما تهیه و تدوین شده است.مسعود ده نمکی در باره زمان پخش این سریال به «ایران» گفت: تا این لحظه برای پخش این مجموعه از شبکه سوم قرار دادی منعقد نشده است. اما پیش از این در جلسه ای که با آقایان کاسه ساز و پور محمدی (مدیر شبکه ۳) داشتیم زمان پخش این مجموعه هفته اول ماه رمضان اعلام شد.بنابراین نسخه تدوین شده این مجموعه در اختیار شبکه سوم است.به گزارشی دیگر پور محمدی مدیر شبکه ۳ نیز اعلام کرد: امروز ۳۱ شهریور نوار اخراجی ها را می بینیم و بعد با برگزاری یک جلسه تصمیم می گیریم مجموعه اخراجی ها پخش شود یا نه؟این در حالی است که هفته گذشته نیز مستندی ۲ ساعته با عنوان «اخراج اخراجی ها» به کارگردانی مسعود ده نمکی و توسط مؤسسه دنیای تصویر به شبکه خانگی راه یافت و تکثیر اول این مستند که ۶۰ هزار سی دی بود، از سوی مردم خریداری شد. ایران 31/6/86

 

انتقاد وزیر ارشاد از تلاش قدرت های تسلط خواه به تمدن های اصیل در نشست وزیران عضو شبکه های بین المللی سیاست فرهنگی بیان شد
محمدحسین صفارهرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم گشایش دهمین نشست وزیران فرهنگ عضو «شبکه های بین المللی سیاست فرهنگی» از تلاش های برخی قدرت های تسلط خواه برای حمله به تمدن های اصیل و سازنده تمدن کنونی جهان انتقاد کرد.
    بنابه گزارش ایرنا از مادرید، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سخنان خود با اشاره به نگرانی های برخی از اعضای کنوانسیون«تنوع فرهنگی» در مورد عدم تأیید کامل این کنوانسیون اظهارداشت : بخشی از دلایل این نگرانی و تردیدها به ابهامات موجود در کنوانسیون و بخش دیگری از آن به اراده ای که در برخی کشورها برای عدم تحقق تنوع فرهنگی وجود دارد، مربوط می شود.
    صفار هرندی همچنین با اشاره به تهاجم فرهنگی قدرت های تسلط خواه گفت: تصور برخی از قدرت ها از پذیرفتن تنوع فرهنگی القای مدل فرهنگی خود به دیگران است که ما آن را تهاجم فرهنگی تعبیر می کنیم.وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: تهاجم فرهنگی دقیقاً مخالف تعامل فرهنگی عمل می کند و شبیخون وار، وارد عرصه فرهنگ می شود.
    صفار هرندی همچنین با اشاره به تهاجم های انجام شده علیه مسلمانان در سال های اخیر گفت : اکنون در جهان
۱/۵ میلیارد مسلمان زندگی می کنند که خود را به تمدن و فرهنگ اسلامی وفادار می دانند و به این بهانه بی رحمانه به فرهنگ آنها اهانت می شود، چرا آنها باید تقاص گناهی را پس بدهند که تعداد اندکی انسان منحرف مرتکب شده اند.
    گفتنی است، دهمین نشست وزیران فرهنگ کشورهای عضو شبکه بین المللی سیاست فرهنگی با شرکت بیش از
۵۰هیأت نمایندگی از کشورها، سازمان ها و ارگان های منطقه ای و جهانی مانند یونسکو واتحادیه اروپا دراسپانیا گشایش یافت.
    *دیدار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با وزیر فرهنگ اسپانیا
    محمد حسین صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران در دیدار با «سزار مولینا» وزیر فرهنگ اسپانیا، ضمن قدردانی از مواضع مستقل اسپانیا در خصوص مسائل مهم بین المللی در زمینه مسائل مهم فرهنگی بین المللی و دوجانبه فی مابین
۲ کشور گفت وگو کرد.
    وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این دیدار گفت: پتانسیل بالایی برای همکاری های فرهنگی میان ایران و اسپانیا بویژه در زمینه آموزش زبان
۲ کشور، موسیقی، فیلم و برگزاری نمایشگاه وجود دارد.در این دیدار همچنین آقای سزار مولینا وزیر فرهنگ اسپانیا ضمن تمجید و قدردانی از سخنرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران در مراسم افتتاحیه دهمین نشست وزیران فرهنگ کشورهای عضو آی .ان.سی.پی، نسبت به گسترش روابط ۲ کشور ابراز علاقه کرد.
 وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین در جریان برگزاری نشست سالانه وزیران فرهنگ کشورهای عضو «شبکه بین المللی سیاست های فرهنگی» (آی.ان.سی.پی) با چند تن از وزیران و معاونان وزرای فرهنگ کشورهای شرکت کننده در این نشست دیدار و در مورد مسائل فرهنگی کنونی جهان گفت وگو کرد. ایران 31/6/86

 

ادبیات دفاع مقدس در گفت وگو با قاسمعلی فراست - نویسنده -: وسط آتش فقط می شود به خود آتش فکر کرد
نویسنده: یزدان سلحشور

ادبیات جنگ، یا آن گونه که بعدها به آن موصوف شد ادبیات دفاع مقدس، آن قدر در تلاطم روزگار به قول مولانا چون کشتی بی لنگر، کژ شد و مژ شد تا به آنجا رسید که از مرز ترجمه هم گذشت. دیگر کسی را یارای چون و چرایی در این حوزه نیست. از «نخل های بی سر» قاسمعلی فراست تا «شطرنج با ماشین قیامت» احمدزاده راهی طولانی طی شد؛ همان طور که از نخستین شعرهای جنگ شاعران حوزه تا غزل های کاکایی و قزوه. البته همه متفق القول اند که داستان در این حوزه ادبی قوی تر عمل کرده و تعداد آثار ماندگارش بیشتر است. منتقدان می گویند که شعر، هنر دوران درگیری با وضعیت است و داستان، هنر پس از وضعیت. شاید دلیل ارتقای روز به روز داستان جنگ هم همین باشد. با این همه نباید فراموش کرد که این ادبیات از آثار ضعیف هم بری نبوده و انبوهی از این آثار، اکنون در کتابخانه های کشور خاک می خورند. در کشوری همچون ایران که چرخه چاپ و نشر و تولید فرهنگ اش دائم نیازمند حمایت دولت است، انتشار آثار ضعیف برای رسیدن به آثار برتر، هزینه گزافی نبوده است. می گویند که پرداخت های گزافی، اوایل دهه هفتاد توسط مرکز حفظ آثار دفاع مقدس و بنیاد مستضعفان صورت گرفته است که بی حاصل یا کم حاصل بوده است. می گویند که نویسندگان کم بنیه، پول ها را به جیب زده اند و آثار زیر متوسطی ارائه داده اند که حتی قابل قیاس با آثار شعاری دوران جنگ هم نبوده چرا که نویسندگان آن دسته آثار، با حب دین و خاک دست به قلم بردند و اینان با حب اسکناس! می گویند این پرداخت ها قطع شده چون کارآمد نبوده و آثار خوب را در انبوه آثار بد از انظار مخفی می کرده است. می گویند بهتر است که دولت حمایت هایش را وارد چرخه نشر کند نه آن که مستقیماً به نویسنده بدهد. می گویند... اینها روایات متفاوتی است که در این پرونده به سراغ شان رفته ایم. پاسخ هایی به صراحت بیان شده و پرسش هایی هم بی جواب مانده است؛ اما ادبیات جنگ همچنان به راه خودش ادامه می دهد. چه بخواهیم چه نخواهیم چه بخواهند چه نخواهند این نوع ادبیات در همه کشورهای دارای ادبیات پیشرو، طرفدار دارد.
    گروه فرهنگ و هنر
    قاسمعلی فراست متولد
۱۳۳۸ است و در گلپایگان . وی را اکثر و اغلب با رمان «نخل های بی سر» می شناسیم اما تا کنون آثاری چون «زیارت» (۱۳۶۰- حوزه اندیشه و هنر اسلامی )، «خانه جدید » (۱۳۶۱- حوزه اندیشه و هنر اسلامی )، «نخل های بی سر » (۱۳۶۳ - انجام کتاب )، نمایشنامه بن بست (۱۳۶۴- جهاد دانشگاهی )، «افطار» (۱۳۶۵ - کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)، روزهای برفی (۱۳۶۹- مدرسه) ، کتاب شناسی داستان های امام ، انقلاب ، جنگ(۱۳۸۴- عروج) و ... از وی منتشر شده است. دو رمان «آوازهای ممنوع» و «عاشقی منعی ندارد» را هم زیر چاپ دارد. او همچنین مشغول کار روی «دائرة المعارف هنرمندان معاصر» است که حدود ۵ هزار مدخل آن آماده است. وی نخستین رمان جنگ را منتشر کرد و از این نظر، خط شکن محسوب می شود. به یاد دارم که همزمان با انتشار این کار، چه غوغایی به پا شده بود. خیلی ها تصورش را نمی کردند که حتی بشود داستان کوتاه با مضمون جنگ نوشت و موفق بود چه برسد به رمان. فراست کار «نشد» را «شد» کرد. در دو دیدار متوالی در تابستان ،۶۳ اولی در اردوی کانون پرورش فکری در دماوند و پس از آن در اردوی کانون در رشت، فراست از شکل گیری این رمان بسیار گفت و اکنون از آن بسیارها، اندکی در این مصاحبه آمده است. ۲۳ سال از آن روزها گذشته و خیلی چیزها را هم «ریا»می داند برای ضبط در مصاحبه ای که همه می خوانندش. باید اعتراف کنم هنگامی که در تحریر یه روزنامه ایران دیدمش ، تغییر چندانی نکرده بود با آن فراست سال های جنگ. روحیه همان بود و منش همان بود. خوش مشرب بود و هست. شهرت این سال ها هم تأثیری بر سلوک فروتنانه اش نداشته و ندارد. آدم هایی از این جنس - جنس آب - کمتر در روزگار ما یافت می شوند.آدم هایی که عطر صداقت دوران جنگ هنوز درگفتارشان به مشام می رسد.
 
    * چطور است از سال های ،
۶۱ ۶۲ شروع کنیم، زمان شروع شدن رمان «نخل های بی سر»؛ یادم هست که سال ۶۳ می گفتید که جرقه رمان با صحنه ای شروع شد که مردم داشتند خرمشهر را تخلیه می کردند و نیروهای صدام حسین هم در حال اشغال شهر بودند؛ کسانی هم در حال «آب فروشی» بودند...
    قبل از این قضایا، می دیدم که جنگ زده ها وقتی می آیند تهران، یک عده آنها را تحویل نمی گیرند، این مسأله حس و عاطفه ام را مشغول کرد. آن موقع فکر می کردم که این رمان را در تهران و با حضور این آدم ها می شود نوشت. بعد دیدم که باید رفت این موضوع را از سرچشمه پی گرفت. رفتم خرمشهر. آنجا به عینه دیدم که مردم گریزان از ارتش صدام ، در آن گرمای جنوب به جرعه ای آب نیازمندند و آن آب هم «فروشی» بود! مادری را دیدم که آب برای خودش نمی خواست برای بچه اش می خواست. از خانه زده بود بیرون و با لوازمی که دیگر جزو ضروریات بود و کیلومتر به کیلومتر چیزی را در راه جا گذاشته بود و حالاخودش بود و بچه و یک دست لباس. بچه هم بهانه آب گرفته بود و مادر هم طلب یک لیوان آب از «آب فروش»می کرد و «آب فروش» هم می گفت که لیوانی این قدر تومان! البته ما در هر حوزه ای آدم های فرصت طلب داریم بعدتصور کنید در گلزار شهدای خرمشهر، بالای هر قبر، نه سنگ قبری نه چیزی تنها یک حلب زنگ زده روغن که رویش با گچ یا رنگ ، مثلاً نوشته بودند: دختر پنج ساله باموهای بور و دمپایی قرمز و بلوز آبی. دیگر هیچ نشانه ای ، اسمی، هیچ! این ها باعث شد که قبلاً دلم گیر کرده بود و حالاپایم گیر کند! نشستم بین بچه های رزمنده و همراه شدم با جنگیدن هاشان، خنده هاشان، گریه هاشان،جوک گفتن هاشان و «نخل های بی سر» را نوشتم.
    * هم اکنون که به گذشته نگاه می کنید جایگاه این رمان را در کجای حافظه تاریخی ادبی ما می بینید؟
    من اگر بخواهم «نخل های بی سر » را هم اکنون بنویسم، قطعاً دیگر این نخواهد بود.
    زبان، شخصیت پردازی، فضاسازی، کل قضایا تغییر خواهد کرد. وقتی یک روز از «نوشته» بگذرد، احتمال ایجاد تغییر در آن هست وقتی بیست و خرده ای سال بگذرد، طبیعتاً تغییر اجتناب ناپذیر است. اما از آنجا که نخستین رمان جنگ نسل ماست، فکر می کنم که در تاریخ ادبیات جنگ به هر حال یک جایی باز کرده باشد ـ خواه ناخواه ! ـ و برای من مثل بچه ای است که پدرومادرش توی آب و آتش به دنیایش آورده و توی آب و آتش بزرگش کرده اند. من فکر می کنم بچه ای که توی آن شرایط به دنیا بیاید با بچه ای که در دل امکانات، آرامش و رفاه به دنیا بیاید ـ بخواهیم یا نخواهیم ـ تفاوت هایی دارد. ممکن است که نسبت به این رمان ـ حالااز نظر نگارش و نوع نگارش ـ خیلی اعتراض و انتقاد داشته باشم اما آن حس وارستگی و شرایط آن روزگار و وصف آن شرایط را هنوز دوست دارم.
    * چند بار تا به حال این کار را بازنویسی کرده اید؟
    من فقط در چارچوب جدیدی که انتشارات «سریر» منتشر کرد، کمی دست بردم. بسیاری از دوستان می گفتند که این کار را نکن! بگذار همان فضای اوایل انقلاب و جنگ حفظ شود؛ اما حس خودم این است که باید «چهارسال» از عمرم را ـ یک گوشه ای ـ کنار بگذارم و این رمان را دوباره بنویسم. این چهار سال را جامعه برای من فراهم نمی کند امیدوارم روزی برسد که خودم این شرایط را برای خودم فراهم بکنم و «نخل های بی سر» را با زبان امروزی بنویسم. به نظرم جای نوع ادبیات «نخل های بی سر» هنوز در ادبیات ما خالی است یعنی وصف شروع جنگ تا آزادی خرمشهر. آنچه را که ما در آن روزگار تجربه کردیم هنوز در ادبیات این دوره نمی بینم و جایش خالی است. من از روزگار جنگ و اکنون، سه «تأسف» برایم مانده است. «تأسف» اولم متعلق به روزگار جنگ است که هر چه به بزرگانی مثل شهید جهان آرا می گفتیم بیایید خاطرات خودتان، ناگفته های خودتان را از جنگ بگویید، ریا می دانستند و نمی گفتند و حالاهم دیگر نیستند که نسل جدید از آن تاریخ ناگفته و نانوشته بهره مند شوند. دو «تأسف» دیگرم متعلق به روزگار فعلی است که چرا نویسندگانی که دانش اش را دارند و آشنایی دارند با حوزه جنگ و دلسوز نوشتن در زمینه ادبیات جنگ اند، باید کار دوم شان و گاهی اوقات سوم و چهارم شان نوشتن باشد و آن قدر درگیر باشند که وقت نوشتن و خوب نوشتن نداشته باشند؟
    مطمئناً اگر این نویسندگان معدود، این امکان و وقت را داشتند وضعیت ادبیات جنگ ما این نبود که هم اکنون هست و وضعیت به مراتب بهتری داشت. بایرامی، مجید قیصری، احمد دهقان، غفارزادگان، فتاحی و دیگر نویسندگان این حوزه، کار دوم شان نوشتن است و آن قدر درگیر زندگی روزمره اند که بعضی هاشان مدت هاست که چیز تازه ای در این زمینه ننوشته اند. این برمی گردد به جامعه و مسئولان فرهنگی ما که اگر مسأله است برایشان ادبیات جنگ، اگر جنگ ـ به قول امام (ره) ـ رأس امور است برایشان باید واقعاً رأس امور قرار بگیرد. «تأسف» سومی که می خورم و به گمانم باید همیشه هم بخورم از دست کارگزاران فرهنگی ماست. من کم دیده ام مسئول فرهنگی ای که برای مسئولیتی که پذیرفته، تخصص لازم را داشته باشد دغدغه لازم را داشته باشد صداقت لازم را داشته باشد و جزو گوشت و پوست و خونش باشد آن قضیه. نمی گویم ندیدم، دیدم اما کم دیدم! این هم دامن می زند به این که ادبیات جنگ ما دچار بحران شود. دچار کمبود و خلأ شود. راستش را بگویم! من حق می دهم به جوانی که می گوید: «کدام دفاع مقدس؟» اصلاً و ابداً من او را مقصر نمی دانم خودمان را مقصر می دانم! آنچه که از جنگ دیده آوارگی بوده، خرابی بوده، دربه دری بوده، بمب بوده، خون بوده، مجروحیت بوده، معلولیت بوده، پشت صحنه را ندیده است! اصل قضیه را ندیده! اصل قضیه را من و امثال من باید دست به دست هم بدهیم و بیان کنیم. اگر حتی بخشی از واقعیت ها بیان شود موضع نسل امروز، این نخواهد بود. ممکن است که حالامن وکیل، من وزیر، من مسئول فرهنگی شب راحت بخوابیم و پولی را که می گیریم نوش جان بدانیم اما فردای قیامت وقتی همین نسل یقه مان را گرفت، هیچ جوابی نخواهیم داشت!
    * فکر نمی کنید در همین حوزه ادبیات جنگ، اگر تمهیدی اندیشیده می شد که برای همین نویسندگان خوب و کم توقع و گاه بی توقع، یک تیراژ
۵۰ هزار نسخه ای در نظر گرفته می شد، ۲۰ هزارش که به راحتی سهم کتابخانه های کشور می شد و بخش قابل توجهی از بقیه می شد برود ضمیمه هدایای مختلف وزارتخانه ها و ارگان ها ـ به مناسبت های مختلف ـ شود و در ضمن همین شمارگان، چرخ زنگ زده «نشر» این مملکت را روغنکاری می کرد و به احتمال قوی، لااقل ۲۰ هزارش هم در جاهای مختلف به فروش می رسید؛ آن وقت با فرض متوسط قیمت ۳ هزار تومان برای هر کتاب و ۲۰ درصد پشت جلد حق التألیف نویسنده، چیزی حدود ۳۰ میلیون تومان برای نویسنده می ماند تا بتواند بنشیند و هر ۴-۳ سال یک رمان بنویسد برای جنگ؟ توجه کنید که ۳۰ میلیون تومان می شود حدود ۳۵ هزار دلار برای ۴ سال؛ سالی حدود ۸ هزار دلار و ماهی حدود ۶۰۰ دلار که در مقیاس درآمدهای نویسندگی حتی در کشوری مانند هند، خنده دار است!
     
توقع ما از این هم کمتر است! این که شما فرمودید ایده آل است در این وضع و اوضاع! اگر کارشناسی های دقیقی می شد که داستان جنگ ما در دبیرستان ها رواج پیدا کند و دختر و پسرهای جوان ما حداقل این کتاب ها را نخوانده کنار نگذارند، خب! خیلی اتفاق ها می افتاد. این عدم رواج داستان جنگ در دبیرستان ها و میان جوان ها، چند علت دارد؛ یک: یک عده از نویسندگان ما آمده اند درباره جنگ نوشته اند و بد هم نوشته اند چون بصیرت و هوشیاری چنین کاری را نداشته اند و آمده اند شعار داده اند و بد دفاع کرده اند و کارشان نه عمق هنری داشته نه سطح هنری نه هیچ هنری! پسر و دختر جوان این کتاب ها را دست می گیرد که بخواند اما با یک مشت شعار مواجه می شود که یکی می خواهد برود جبهه شهید شود و شهید هم می شود و خداحافظ، خداحافظ! در این داستان ها زندگی وجود ندارد، عشق وجود ندارد، ترس و شهامت واقعی وجود ندارد؛ دشمن در این داستان ها، یک آدم ترسوی بدشکل و بدقواره است که تا بگویی دست ها بالا! خودش را و نیروهای همراهش را تسلیم می کند یا مانند آب خوردن کشته می شود! ببینید! قهرمان واقعی در مقابل ضدقهرمان واقعی ترسیم و توصیف می شود. اگر جنگ این طور بود که لازم نبود این همه رشادت ها و از خودگذشتگی ها صورت بگیرد؛ یک گروهان می رفت و ظرف یک ساعت، ارتش صدام را خلع سلاح می کرد! حالاچرا چنین می شود؟ برمی گردد به «تأسف» سوم من! کارگزاری که آن باشد و نویسنده ای که این باشد، مصیبت هم همین می شود! این همه بد گفتم بگذارید خوب اش را بگویم. یک زمانی من مسئول شورای رمان بنیاد مستضعفان بودم. یک آقایی آنجا کارگزار فرهنگی بود؛ او تازه آمده، داستان را نمی شناسد اهل داستان نیست اهل هنر و ادبیات نیست ولی یک آدم فوق العاده سالم و منطقی است. من به ایشان گفتم: «بگذارید آثاری که با هزینه و سفارش این مرکز نوشته می شود، نویسنده هر کجا که می خواهد چاپ اش کند. اسم بنیاد نیاید چون وقتی یک نهاد کاری را منتشر می کند بعضی ها ممکن است نخوانده پس اش بزنند. ما برای وصل کردن آمدیم!» ایشان پذیرفت. هرکس رمان اش را به هر جایی که دوست داشت، داد.
۹۰ درصد رمان هایی که در جشنواره های ادبی این سال ها جایزه گرفتند، همان رمان های مشمول آن پیشنهادند. حالاشما بیایید جهت عکس را هم ببینید که یک مسئول فرهنگی ارشد بیاید، بگوید: «آقای فراست! رمان که دروغ است چرا باید از رمان حمایت کنیم؟!» آقای عزیز! حمایت نکنید! اگر شمارگان قابل قبول باشد نویسنده نیاز به حمایت ندارد. یکی از مشکلات ادبیات جنگ حمایتی بوده که کارشناسانه نبوده! نویسنده احترام می خواهد، شأن می خواهد. بچه نویسنده وقتی می بیند که همسایه شان کله پز است و فلان ماشین را دارد و پسر و دخترش به فلان مدرسه می رود و چه زندگی و چه برو بیایی اما پدرش دارد خودش را بیچاره می کند که به زور زندگی را سر و هم بیاورد و شب ها هم که همه خواب اند این تازه دارد می نویسد، فکر می کنید چه طور باید نسبت به پدرش، به قلم، به فرهنگ نگاه کند؟! مسأله دومی که باید عرض کنم دفاع بد از ارزش ها است .
    به خاطر سخت گیری هایی که در مدارس و دانشگاه ها و جامعه صورت گرفت درستی یا نادرستی اش اینجا مدنظر نیست و بحث کارشناسانه ای را می طلبد - نگاه نسل جوان دیگر مثل زمان ما نیست. اگر
۹۹ درصد جامعه آن موقع، نگاه اش مثبت بود حالارسیده به ۵۰ یا ۴۰ درصد. این فاجعه کمی نیست. اگر این شرایط پیش نمی آمد دیگر به این مرحله نمی رسیدیم که بگویند این کتاب مال بسیج و جنگ است، پس بگذارش کنار!
    * در اینجا می خواهم یکی از سؤال های رایج نسل جوان را مطرح کنم. این سؤال من نیست - و شما می دانید که نیست! - دوران جنگ، بچه ها می رفتند شهید شوند یا پیروز شوند؟
    همان طور که شما هم می دانید، چند دسته بودند. یک عده بودند که با آگاهی کامل می آمدند جنگ و جنگ شان را می کردند و نماز شب شان هم به راه بود و فوتبال شان را هم می کردند و جوک هایی هم می گفتند از جوک های امروز این جوان ها، پیشرفته تر بود! اینها زندگی می کردند به تمام مفهوم کلمه! انتخاب کرده بودند این راه را. عده ای دیگر بودند که آمده بودند برای مملکتشان بجنگند اما اهل دین نبودند چندان. اینها وقتی در شرایط قرار می گرفتند و بچه های گروه اول را می دیدند خود به خود تحت تأثیر قرار می گرفتند. گروه سوم - که کم هم بودند - لات بودند! بله لات بودند! نه دنبال این بودند و نه دنبال آن؛ اینها بودند به هر حال! اگر بخواهیم تاریخ جنگ را بنویسیم باید به اینها هم اشاره کرد. اما همین ها هم وقتی توی خط یک، توی حمله زخمی می شدند یا مشکلی برایشان پیش می آمد گاهی اوقات، جلوه هایی از خودشان نشان می دادند که حیرت انگیز بود. یکی از اینها گفته بود: «برم نگردانید عقب. نگذارید بفهمند من هم اینجا بوده ام. نمی خواهم قیاس شوم با بچه های پاک اینجا که شهید شدند. آن قدر در زندگی خراب کرده ام که نمی خواهم آنهایی که مرا می شناسند بگویند این که فلان کاره بوده آنجا چه می کرده.» این صحنه ها تأثیرگذار است. اینهاست به نظرم واقعیت هایی که باید گفته شوند.
    *«نخل های بی سر» را چند بار پیش از انتشار اولش بازنویسی کردید؟
    این مطلبی که حالامی خواهم بگویم سال ها مکتوم مانده بود تا یکی از منتقدهایی که کتاب را نقد کرد، این را در نقدش آورد و خب! متأسفانه علنی شد. بار اول که خواستم رمان را بدهم به دست چاپ یکی از برادرهایم شهید شد، وقتی کار را دوباره خواندم دیدم تأثیر لازم راندارد. دوباره دست بردم و فرستادم برای چاپ که برادر دوم ام شهید شد. باز احساس کردم کم دارد، بازخوانی کردم و بعد دادم زیر چاپ. اکنون که به آن نگاه می کنم می بینم که خیلی چیزها کم دارد. به هرحال این کار را فراست
۲۳ ساله نوشته است و نه فراستی که ۴۸ سال عمر کرده و یک چیزهایی این ور آن ور - کم و زیاد - یاد گرفته است.
    * هیچ شده به این فکر بیفتید که شخصیت های باقی مانده این رمان را به دهه
۸۰ بیاورید و ببینید که چه بر سرشان آمده؟
    با بعضی از شخصیت های آن رمان، من هنوز رفاقت دارم و جای پای آنها را می توانید در داستان های کوتاه این سال های من ببینید.
    * به فکر نیفتاده اید که اینها را حول یک «طرح تازه» جمع کنید و به فرض «نخل های بی سر
۲» را با شخصیت هایی که قضایای بیست و خرده ای سال اخیر را از سر گذرانده اند شکل بدهید؟
    به فکرش افتاده ام؛ اما مهمتر از آن برایم بازنویسی «نخل های بی سر» است که می خواهم آن را با زبان امروز و تجربیاتی که در این سال ها به دست آورده ام دوباره بنویسم. با این همه باید بگویم در رمان هایی که حالازیر چاپ دارم، به گونه ای این «نگاه» لحاظ شده و گوشه هایی از آنها اختصاص دارد به همان آدم ها؛ اما این رمان ها، «نخل های بی سر
۲» نیستند «نخل های بی سر» پراکنده هستند! در واقع ترکش های «نخل های بی سر» هستند که پخش شده اند این ور، آن ور!
    * اگر آن
۴ سال را فرصت پیدا کنید، چقدر «پلات» اثر را عوض خواهید کرد؟
    خیلی! کلیت همین خواهد بود و از شروع جنگ، شروع خواهد شد و به آزادی خرمشهر ختم خواهد شد و آدم ها همین خواهند بود ولی دو چیز عوض خواهد شد اول حجم کار است که فوق العاده عوض خواهد شد و دوم پرداخت و زبان داستانی هم کاملاً تغییر خواهد کرد.
    * قبل از این که این رمان را بنویسید «دن آرام» را خوانده بودید؟
    نه! بعدش خواندم...
    * فکر می کنید اگر قبلش خوانده بودید تأثیری بر روند شکل گیری این رمان داشت؟
    بی گمان اثر می گذاشت. وقتی «دن آرام» را خواندم زیبایی هایی را دیدم که این زیبایی ها قابل تسری به «نخل های بی سر» بود؛ منتها آن زمان چنان ما - همه ما - گرم حادثه شده بودیم، چنان استحاله شده بودیم در این واقعه و در شور این واقعه که نمی شد رهایش کرد و بین فرصت های نوشتن، به چیز دیگری مثل خواندن رمان های دیگر پرداخت. آن قدر به این فضا نزدیک بودم و نزدیک بودم به این آدم ها و کنارشان بودم که نمی توانستم فاصله بگیرم. دائم توی سنگرها بودن و خندیدن و گریه کردن با این آدم ها، فرصتی برای مطالعه نمی گذاشت در حالی که اکنون به راحتی در فواصل نوشتن به کارهای دیگر می رسم. دغدغه های آن موقع فرق داشت. وسط آتش بودیم. آدم وسط آتش نمی تواند برود گردشی هم بکند تلویزیون هم نگاه کند کتابی هم بخواند! وسط آتش فقط می شود به خود آتش فکر کرد! ایران 31/6/86

 

جمع آوری ۳۵ هزار سند مربوط به دفاع مقدس در اراک
    اراک - خبرنگار ایران: تاکنون
۳۵ هزار سند۴۰، هزار عکس و ۱۵۰ حلقه فیلم مربوط به دفاع مقدس از شهر های مختلف استان مرکزی جمع آوری شده است.
    سردار جلالی، رئیس بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس استان مرکزی با بیان این که همچنان در حال جمع آوری اسناد مربوط به نقش ادارات در دفاع مقدس و نقش زنان در دفاع مقدس هستیم افزود: منتخب این آثار در نمایشگاه ارزش های دفاع مقدس همزمان با هفته دفاع قدس به نمایش گذاشته می شوند و سپس تحویل موزه دفاع مقدس خواهند شد. وی همچنین اضافه کرد: همزمان با فرارسیدن هفته دفاع مقدس نمایشگاهی به منظور به نمایش گذاشتن اسناد و تصاویر جمع آوری شده و ارزش های دفاع مقدس و نشر و گسترش این ارزش ها در میان جامعه به خصوص جوانان در مصلای بیت المقدس اراک به مدت یک هفته بر گزار می شود. ایران 31/6/86

 

قلمرو پرخاشگران
نویسنده: حمیده احمدیان راد

وقتی خودروی مسافرکش ناگهان از مسیرش منحرف شد، عابر پیاده داخل جوی آب رفت تا خودرو با او برخورد نکند. وقتی خودروی مسافرکش کمی جلوتر توقف کرد، عابر پیاده گمان کرد که راننده می خواهد از او عذرخواهی و دلجویی کند، ولی ناباورانه راننده عصبانی را دید که تخته چوبی با سر تیز از صندوق برداشت و به طرفش آمد. اما راننده عصبانی از او گذشت و به طرف خودروی پژویی رفت که ناگهان از خیابان فرعی، جلوی خودرویش سبز شده و موجب انحراف آن شده بود. البته از آنجایی که مسافران خودروی پژو چند جوان قوی بودند، کار به درگیری فیزیکی نکشید. ولی دو طرف تا توانستند به هم پرخاش کردند.
    
    تعریف ساده پرخاشگری، جنگیدن یا تحقیر دیگری است. جنگیدن هم راه خوبی برای حل اختلاف نیست. پرخاشگری با جرأت و جسارت فرق دارد. معنی جسارت، خودباوری، بی باکی یا پای اعتقادات خود ایستادن است. در حالی که معنی پرخاشگری این است که از روی قصد بخواهیم به دیگری صدمه بزنیم.
    بنابراین هواداران دو تیم فوتبال که پس از پایان بازی شیشه های اتوبوس های شرکت واحد را می شکنند و صندلی های آنها را از جا درمی آ ورند، افرادی جسور نیستند، بلکه افرادی پرخاشگرند که هنوز هیچ کس نمی داند با آنها که می خواهند دق و دلشان را سر اتوبوس های شرکت واحد درآورند چگونه رفتار کند.
    هر روز که صفحات حوادث روزنامه ها را باز می کنیم با خبرهایی مواجه می شویم که حاکی از آن است که در نتیجه اختلاف بر سر جای پارک، یک متلک و یا پول بسیار اندک، کار به پرخاش و نزاع کشیده و قتلی رخ داده است. حتی آمارهای سال های گذشته حاکی از آن است که پرخاشگری جزو بیشترین جرایم میان جوانان بوده است.
    همچنین شهرهای ما پر از افراد پرخاشگر است. در خانه های ما همسران با یکدیگر و فرزندان با والدین با هم پرخاش می کنند. در ادارات ارباب رجوع های سرگردان وقتی با لحن طلبکارانه کارمندان مواجه می شوند از کوره درمی روند و شروع به پرخاش می کنند.
    محترم شجاعی کارشناس علوم تربیتی می گوید: «دو نوع پرخاشگری وجود دارد. یک نوع پرخاشگری فیزیکی است که به صورت شکستن، چوب و چماق کشیدن، گلاویز شدن یا داد و هوار کشیدن بر سر دیگران به قصد ایجاد صدمه فیزیکی انجام می شود. نوع دیگر پرخاشگری ارتباطی است که در آن فردی سعی می کند به شخصیت فرد دیگر یا دوستی ها آسیب بزند.»
    
    * کسی نوجوانان پرخاشگر را درنمی یابد
    شهرها بیش از روستاها مستعد پروراندن افراد پرخاشگرند. در این میان پرخاشگری میان جوانان و نوجوانان بیش از دیگران دیده می شود.
    سیمین عفیفی کارشناس روانشناسی می گوید: «پرخاشگری و خشونت در نوجوانان
    
۲ دلیل عمده دارد. یکی این که بسیاری از نوجوانان برای مقابله با تهدیدهای جسمی و روانی محیط به خشونت روی می آورند. به عبارتی وقتی در محیطی زندگی نوجوان یعنی خانه، مدرسه و کوچه و خیابان خشونت حاکم باشد، نوجوان هم یاد می گیرد برای مقابله با تهدیدهای مستمر زندگی به خشونت متوسل شود. از طرفی نوجوانانی که از نظر روانی دچار اختلال هستند و غالباً نسبت به افراد بزرگسال و همسالانشان احساس بدبینی و بدگمانی دارند، به این دلیل برای حفاظت روانی از خود به پرخاشگری و خشونت روی می آورند. یکی از منابع پرخاشگری و خشونت در دوره نوجوانی هم نیاز به قدرت است. بسیاری از پسران و دختران احساس می کنند که در بسیاری از مسائل زندگی تحت فشار و تحمیل قرار دارند. وقتی که والدین این افراد سلطه گر و خشن، معلمان سرد و بی تفاوت و همسالانشان نیز پرخاشگر باشند، تنها وسیله ای که برای دفاع از خود و به دست آوردن احساس قدرت شخصی برایشان باقی می ماند این است که به خشونت و پرخاشگری روی بیاورند. این دسته از نوجوانان از خشونت استفاده می کنند تا قدرت نمایی کنند.»
    در نتیجه پرخاشگری یک رفتار آموختنی است و نوجوانان ما آن را در محیط زندگی می آموزند و خود به منبع پرخاشگری تبدیل می شوند. در حالی که این روند قابل تغییر است.
    سیمین عفیفی می گوید: «برای افرادی که از پرخاشگری به عنوان روشی برای پاسخگویی به نیاز قدرت شخصی استفاده می کنند، تعداد راهکارها زیاد است. پیشرفت تحصیلی در مدرسه، انواع مختلف فعالیت های فرهنگی و ورزشی، اشتغال به کارهای پاره وقت و فعالیت های اجتماعی مانند ارائه خدمات و ایفای نقش های افتخاری از جمله این راهکارهاست.»
    
    * هواداران پرخاشگر تیم های ورزشی
    وقتی هواداران تیم های ورزشی گردهم می آیند، احتمال بروز رفتار پرخاشگرانه در آنها افزایش می یابد. بویژه اگر این افراد پسر باشند. تحقیقات نشان داده پسرها بیش از دخترها پرخاشگری و بویژه پرخاشگری بدنی دارند.
    در کشور ما بیشتر، هواداران تیم های فوتبال هستند که حین بازی پرخاشگری لفظی و پس از بازی پرخاشگری بدنی دارند. تجلی این پرخاشگری انبوه تماشاگرانی است که پس از بازی تیم های مورد علاقه شان روانه خیابان ها می شوند و شیشه های اتوبوس های شرکت واحد را می شکنند. براساس تحقیقاتی که انجام شده هواداران تیم های فوتبال وقتی میان انبوه تماشاگران قرار می گیرند، به خاطراحساساتی نظیر تلقین، تحریک پذیری و نیز عدم مجازات به پرخاشگری روی می آورند. برای جلوگیری از این رفتارهای پرخاشگرانه، کارشناسان توصیه می کنند هم در داخل خانواده و هم از طریق حکومت امکان تخلیه هیجانی افراد به وجود آید. بنابراین الفاظی نظیر تماشاگرنما یا اوباش نمی تواند این افراد را از رفتارشان منصرف کند. چون آنها فردای مسابقه به زندگی عادی برمی گردند. همه آنها احتمالاً در زندگی عادی خود نیز به رفتارهای پرخاشگرانه دست می زنند. ولی این امر دائمی نیست و لزوماً موجب آسیب به دیگران نمی شود. بنابراین آنها بازی ورزشی را صرفاً بهانه ای می بینند که در آن هیجانشان را تخلیه کنند.
    
    * وقتی رسانه ها و بازی ها آموزش پرخاشگری می دهند
    فیلم ها و سریال های خشن برای جوانان، بویژه پسران کشش زیادی دارد. برخی تئوری ها می گویند فیلم های خشن می تواند موجب تخلیه روانی فرد شود. چون فرد با شخصیت های فیلم احساس همذات پنداری می کند و در نتیجه سرخوردگی هایش را با رفتارها و حرکات او تخلیه می کند. ولی نظریات روانشناسی دیگر تأکید می کند که وقتی زمینه های فقر و بیکاری در جامعه فراهم باشد، فیلم ها و سریال های خشنی که مرگ و شکنجه و... را ساده می گیرند به افزایش خشونت و حتی الگوبرداری از رفتارهای خشن می انجامند و به طور کلی احساسات پرخاشگرایانه تماشاگر را تحریک می کنند به طوری که وی می خواهد آنچه را دیده بروز دهد.
    دکتر معصومه رفیقی روانشناس کودک مخصوصاً به تأثیر صحنه های خشن بر کودکان اشاره می کند: «بچه ها هرچیزی را که می بینند الگو قرار می دهند. یادگیری آنها براساس دیده ها و شنیده هایشان است. خشونتی که فیلم نمایش می دهد حتی بچه های آرام را پرتحرک می کند. اگر آنها در خیال پردازی هایشان نسبت به قهرمان فیلم احساس سمپاتی پیدا کنند، با او همانندسازی می کنند و رفتارش را الگو قرار می دهند. نمونه فیلم های خشن بازی های رایانه ای است. بچه هایی که حس قوی می گیرند، آنچه دیده اند را روی خواهر و برادر و همکلاسی هایشان پیاده می کنند.»
    وی می افزاید: «خانواده های زیادی به من مراجعه کرده و گفته اند که فرزندشان پرخاشگر و لجباز است. وقتی بررسی کردم دیده ام که در خانه شان، تلویزیون، ماهواره و بازی های رایانه ای وجود دارد. در حالی که پدر و مادرها هم نظارت دقیقی روی کارهای بچه ها ندارند. اگر فیلمی مشهور شده باشد، برای آنها تهیه می کنند و ایشان را تنها می گذارند که فیلم را نگاه کنند. بدون این که بدانند در فیلم چه چیزهایی هست و چه قدر روی بچه تأثیر می گذارد. بازی های رایانه ای هم بچه ها را عصبی و هیجان تولید می کند. به طوری که آنها راه خشونت در پیش می گیرند. این بازی ها عوارض جسمانی هم دارد و روی اعصاب و مغز بچه ها هم تأثیر می گذارد. در حالی که وقتی از خانواده هایی که مراجعه می کنند می پرسم اوقات فراغت بچه هایشان را با چه پر می کنند و بچه ها چه برنامه هایی می بینند، می گویند تا آخر شب فیلم می بینند. در حالی که کودکان حتی سریال های خاص بزرگسالان را هم همانندسازی می کنند و از آنها الگو می گیرند. بنابراین بهتر است پدر و مادرها خودشان را از برنامه خاص خودشان محروم کنند تا بچه ها هر چیزی را نبینند.»
    جالب این است که کارشناسان می گویند حتی کارتون های خشن هم می تواند موجب شود بچه ها پرخاشگر شوند و حتی با همکلاسی ها و همبازی هایشان زد و خورد کنند. به همین دلیل لازم است که رسانه ها برای فیلم ها و سریال ها محدوده سنی مشخص و دائماً آن را گوشزد کنند.
    جامعه ما مستعد انواع پرخاشگری است. ترافیک های سنگین، بی توجهی به مشتری و ارباب رجوع، رسانه هایی که تصاویر خشن منتقل می کنند و خانواده هایی که روابطشان براساس پرخاشگری است، محیط را مملو از صحنه های پرخاشگرانه کرده اند. این درحالی است که پرخاشگری آموختنی است و می توان جلوی بروز آن را گرفت. ایران 31/6/86

 

توضیح مرکز مستند سازی سیما درخصوص نامه اعتراض آمیز برخی مستند سازان
درپی درج نامه تعدادی از مستند سازان دراعتراض به عملکرد مدیریت مرکز مستند سازی سیما، درمورخه 21/6/86 توضیحی از سوی روابط عمومی این مرکز به دستمان رسیده است که متن آن بدین شرح است.
    1-موضوعی که تهیه کنندگان اصلی نامه مذکور را به این اقدام واداشته است، شامل ابعاد مختلف حرفه ای ، مالی ،حقوقی و ... است که مرکز مستندسازی سیما به هیچ وجه ضرورتی به طرح رسانه ای آنها نمی دیده و همچنان نیز نمی بیند.
    2- کلیه اقدامات مرکزمستندسازی سیما درقبال تهیه کنندگان اصلی نامه، با اطلاع وتایید شفاهی وکتبی مقامات ارشد ، ازجمله رئیس محترم سازمان صدا وسیما صورت گرفته است.
    3- مرکز مستندسازی سیما خود را مبرا از نقص وکاستی نمی داند. از همین رو همواره از نقد ونظر صاحب نظران استقبال کرده است. اما اگر بخواهیم برخی نقاط قوت این مرکزرا برشماریم ، بدون تردید عملکرد مرکز در مورد تهیه کنندگان اصلی نامه، از برجسته ترین نقاط قوت آن بوده است. به نحوی که در صورت تکرار تجربه ای مشابه با این دوستان، عملکرد مرکز قطعا مشابه عملکردفعلی- البته بدون برخی مماشات های صورت گرفته خواهد بود.
    4- همچنان که اشاره شد ،سیاست مرکز مستندسازی سیما در موارداین چنینی بویژه در مواردی که حیثیت حرفه ای وشخصی افراد مطرح باشد، پرهیزجدی از طرح رسانه ای وعمومی مسائل است. برای حل وفصل اینگونه مسائل در سازمان صداوسیما مجاری وراهکار هایی پیش بینی شده است. که از جمله درمورد تخلفات تهیه کنندگان اصلی نامه مذکور، پس ازطی مراحل مختلف ،موضوع ازمدتی قبل دراداره کل حقوقی صداوسیما درحال پیگیری است.بااین حال درصورت اصرار تهیه کنندگان اصلی نامه بر ادامه جنجال رسانه ای به منظور گریز از پاسخگویی عملکرد خود، مطالب فراوانی درمورد ابعادمختلف قضیه وجود داردکه مرکز مستند سازی سیما به رغم میل وروش خود، به ناچار آنها را درمعرض قضاوت افکار عمومی قرار خواهدداد. رسالت 31/6/86

 

آیت الله استادی: نگذاریم جانفشانی های شهدا، ایثارگران و رزمندگان غبار فراموشی بگیرد
امام جمعه موقت قم در خطبه های این هفته نماز جمعه قم که در شبستان امام خمینی(ره) حرم حضرت معصومه(س) برگزار شد ، با تسلیت ارتحال آیت الله علامه عسگری گفت: وی از دوران جوانی به دفاع از مکتب اهل بیت و راهنمایی اهل تسنن پرداخت . به گزارش ایسنا آیت الله استادی به هفته دفاع مقدس نیز اشاره کرد و گفت: وظیفه ما در حال حاضر این است که نگذاریم جانفشانی های شهدا، ایثارگران و رزمندگان غبار فراموشی بگیرد. استادی پاسداشت ایثارگران و شهدا را در نزدیکتر شدن به مبانی اسلام ناب موثر دانست و گفت: تکریم شهدا در عدم تواضع در برابر سلطه طلبی های دشمنان است. باید راهی که امام در برابر استکبار انتخاب کرد را ادامه داد. این عضو جامعه مدرسین در خطبه اول خود، با ارائه آماری از صدا و سیما گفت: هم اکنون 85 درصد مردم که بیشتر آنان را جوانان تشکیل می دهند ، برنامه های صدا و سیما را تماشا می کنند. از سوی دیگر میانگین دیدن و شنیدن و بهره برداری از رسانه در روز 4 ساعت است.
    وی با بیان این که “ برنامه های صدا و سیما باید مورد بازنگری قرار گیرد” ابراز داشت: باید سمت و سوی برنامه ها به سوی اسلام و دین باشد. رسالت 31/6/86

 

حماسه سازان بی ادعا تحلیل گران پرمدعا آسیب شناسی معرفی و شناخت ارزش های دفاع مقدس
نویسنده: ایرج نظافتی
امروز- 31 شهریورماه- بیست و هفت سال از آغاز جنگ تحمیلی می گذرد، در چنین روزی درسال 1359 رژیم بعثی عراق با تصمیم و طرح قبلی و با هدف براندازی نظام نو پای جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران آغاز و صدام حسین معدوم در برابر دوربین های تلویزیون عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، آغاز تجاوز رژیم بعثی به خاک کشورمان را اعلام کرد.
    جنگی نابرابر در شرایطی به ایران اسلامی تحمیل شد که کشورمان از جانب استکبار جهانی بویژه آمریکا تحت فشار شدیدی قرار داشت و در داخل نیز جناح های وابسته به غرب و شرق با ایجاد هیاهوی تبلیغاتی و درگیری های مسلحانه در صدد تضعیف انقلاب اسلامی بودند.
    به هرحال حماسه «دفاع مقدس» برکات و دستاوردهای گرانبهایی را برای کشورمان به ارمغان آورد و جهاد و شهادت مردمان با ایمان و مخلص این سرزمین، ستون های نظام اسلامی را مستحکم کرد.
    کارشناسان و صاحب نظران معتقدند که در دوران کنونی این امر بر همه مردم و مسئولین واجب است تا در راستای حفظ ارزش ها و آرمان ها و دستاوردهای هشت سال دفاع مقدس بکوشند و آن را با تمام جزییاتش به نسل جدید انقلاب منتقل کنند.
    باید ارزش های دفاع مقدس را تشریح کرد
    نسل جدید انقلاب می تواند همانند نسل اول حماسه آفرین و خالق بهترین لحظات باشد، به شرط اینکه به او مطالب درست و به موقع فرهنگی بدهیم و ارزش های جامعه را به او بشناسانیم.
    دکتر محمدحسن قدیری ابیانه، سفیر جمهوری اسلامی ایران در مکزیک در گفتگویی اینترنتی با سرویس گزارش روز کیهان در تعریف «دفاع مقدس» می گوید: «به عقیده من مجموعه ارزش هایی را که موجب عمل به تکلیف الهی و رسیدن به اهداف متعالی می شود و در دفاع از کیان اسلامی، تمامیت ارضی، امنیت و منافع ملی به کار می رود، می توان ارزش های دفاع مقدس نامید.»
    ایشان در تفکیک ارزش های دفاع مقدس می گوید: «این ارزش ها شامل ایمان، باورهای دینی، ایثار و از خودگذشتگی، عشق به وطن، صلابت و پایداری، مبارزه و روحیه دفاعی و درعین حال تهاجمی، نظم و انضباط و امثالهم است.»
    دکتر قدیری ابیانه در پاسخ به این سؤال که با چه راهکارهایی می توان به حفظ ارزش های دفاع مقدس پرداخت، می گوید: «باید ارزش های دفاع مقدس را به درستی تشریح کرد، یعنی به جامعه و جوانان نشان دهیم که جنگ تحمیلی دارای چه ابعاد گسترده ای بود و دفاع مقدس چیست و اصولاجوانان نسل اول انقلاب چرا به جبهه رفتند و چه انگیزه ای سبب شد تا آنها با تمام وجود و درعین شجاعت و پایمردی در برابر دشمن بعثی بایستند، وقتی این مسایل را با تمام جوانبش برای جوانان ترسیم و تشریح کنیم آن وقت است که از یک طرف جوان امروزی ما به یک خودباوری ملی، دینی و انقلابی می رسد و از طرف دیگر دشمنان در رسیدن به اهداف فرهنگی شان در داخل کشور ناکام می مانند.»
    وی می گوید: «فریبکاری دشمن برای تضعیف ارزش ها و باورهای یک ملت به منظور زمینه سازی برای از بین بردن مقاومت ملت ها در برابر تهدیدات با هدف اشغال کشورها و سلطه بر جهان است و نباید به هیچ وجه فریب توطئه های دشمنان را خورد که خوشبختانه ملت شریف ایران هوشیاری خود را تاکنون در برابر هر توطئه و تهدیدی حفظ کرده است اما در هر برهه ای از زمان باید به تقویت ارزش های والای دفاع مقدس پرداخت.»
    سفیر ایران در مکزیک در تحلیلی درباره جنگ تحمیلی هشت ساله ایران می گوید: «آمادگی برای شهادت یعنی فداکردن جان برای دفاع از عزیزتر از جان و این همان چیزی است که ارزیابی معادلات جاری نیروهای متخاصم را دگرگون می کند. آمادگی برای شهادت زمانی حاصل می شود که ایمان به خدا و روز قیامت و بهشت و جهنم وجود داشته باشد، حال اگر ایمان در کار نباشد ارتشی که سلاح های بیشتر و پیش رفته تری داشته باشد پیروز ظاهری است اما این نکته مهم را نباید فراموش کرد که هیچ قدرتی تاب مقاومت در مقابل ملت های ایثارگر و از جان گذشته را ندارد و بدون شک همین عامل موجب شد که در دوران دفاع مقدس و در جنگ نابرابر هشت ساله که قدرتهای مطرح جهان در یک جبهه به طرفداری از صدام پرداخته بودند پیروزی نصیب ملت ما گردید، پس با توجه به این امر مهم باید آرمان های متعالی و ارزش های موجود در بطن دفاع مقدس را ارج نهیم و در نشر و گسترش همه جانبه آن بکوشیم.»
    حماسه ای به نام دفاع مقدس
    گروهی از مردم کشورمان، پیر، جوان و حتی نوجوانان برای دفاع از کیان اسلامی جان خود را در طبق اخلاص نهادند و به درجه شهادت، جانبازی یا آزادگی نایل آمدند و حماسه ای به نام «دفاع مقدس» را خلق کردند، حال وظیفه امروز ما در برابر رسالتی که در پیش رو داریم بسیار خطیر و سنگین است.
    «جواد آرین منش» نایب رئیس کمیسیون فرهنگی و عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم مشهد درباره ارزش های دفاع مقدس در گفتگو با سرویس گزارش روز کیهان می گوید: «ارزش های دفاع مقدس یعنی ارزش های دینی و ملی و توسعه این گروه از ارزش ها در جامعه نیز قطعاً به توسعه فرهنگ دینی و ملی می انجامد. البته این مسئله از اهداف اساسی انقلاب اسلامی محسوب می شود.» نایب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس با اشاره به نقش فرهنگ دینی در دفاع مقدس می گوید: «فرهنگ دینی در دوران دفاع مقدس شکوفا شد و در جبهه ها شکل عملیاتی به خود گرفت و مفاهیمی مثل گذشت، ایثار، اخلاص، فداکاری، شهادت طلبی، استکبارستیزی، ولایت مداری، آمیختگی دین و سیاست و آخرت گرایی از جمله ارزش های دوران دفاع مقدس محسوب می شوند که امروز همین ویژگی ها در زمره اهداف آرمانی جامعه و اهداف چشم انداز 20ساله ما تلقی می شود.
    در اهداف چشم انداز 20ساله کشور ایران ایجاد یک جامعه ای که برخوردار از افراد مؤمن، متعهد و ایثارگر باشد، در واقع به عنوان یک آرمان و ارزش ترسیم شده است و زنده نگهداشتن ارزش های دفاع مقدس حرکت به سمت اهداف فرهنگی و معنوی همین چشم انداز 20ساله به شمار می آید. نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی حفظ ارزش های دفاع مقدس را مستلزم عزم ملی و تلاش مضاعف از سوی مجموعه حاکمیت و دولت اسلامی، سازمان ها و نهادهای فرهنگی، پژوهشی، آموزشی، رسانه ها، نهادهای دینی و حوزه های علمیه می داند و می گوید: «امروز فرد فرد ما در برابر نشر ارزش ها باید خود را مسئول بدانیم چون متأسفانه احساس می شود که هر چقدر از دوران دفاع مقدس فاصله می گیریم ارزش ها و آرمان های آن دوران کم رنگتر شده و به فراموشی سپرده می شود!
    دستیابی به جامعه ای آرمانی
    صاحب نظران و کارشناسان امور اجتماعی معتقدند جامعه ای آرمانی خواهد بود که ارزش ها و باورهایش را پاس بدارد و ضمن شناخت صحیح، آن را به آیندگان نیز منتقل کند.
    نایب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در این باره می گوید: «انتقال ارزش ها و مفاهیم دوران دفاع مقدس به نسل های کنونی و آینده از جمله ضروریات جدی برای دستیابی به جامعه آرمانی اسلامی است، افزایش آگاهی های جوانان در خصوص ارزش های دفاع مقدس، انعکاس واقعیت های این دوران در پوشش هنر، شعر، فیلم سینمایی، تئاتر، سریال و آثار مکتوب از سوی هنرمندانی که واقعیت های آن دوران را از نزدیک لمس کرده اند یک ضرورت جدی است.»
    وی می گوید: «ورود افراد ناآگاه که درک صحیحی نیز از واقعیت های جنگ تحمیلی و دفاع مقدس نداشته اند گاهی به جای انتقال مفاهیم و ارزش ها باعث تحریف واقعیت های دفاع مقدس شده است.»
    آرین منش به برنامه چهارم توسعه اشاره می کند و می گوید: «بحث حفظ ارزش های دفاع مقدس در برنامه چهار و توسعه مورد توجه قرارگرفته اما همچنان که مقام معظم رهبری فرمودند بخش فرهنگ مظلوم واقع شده، توسعه ارزش های دفاع مقدس هم مورد بی مهری مسئولان قرارگرفته و امیدواریم که در لایحه بودجه سال 1387 که مراحل پایانی خود را در دولت می گذراند به این مظلومیت پایان داده شود و به توسعه ارزش های دفاع مقدس توجه ویژه ای شود.»
    نقش بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس
    بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس در راستای ثبت و ضبط خاطرات رزمندگان و واقعیت های عینی جنگ اقدامات شایسته ای را انجام داده است که تقویت این نهاد می تواند در توسعه مفاهیم ارزشی دفاع مقدس در جامعه مؤثر باشد.
    «محمدرضا یاوری» که خود در هشت سال جنگ تحمیلی در جبهه های حق علیه باطل حضور داشته با گلایه از مسئولان فرهنگی می گوید: «متأسفانه هیچکدام از واقعیت های دوران جنگ و آن حال و هوا و روحیه عالی رزمندگان در میدان های نبرد به خوبی به نسل جوان منتقل نشده است، پیشنهاد می کنم هنرمندانی که می خواهند فیلم سینمایی یا سریال بسازند و یا اثری مکتوب درباره دفاع مقدس بنویسند با مراکزی مثل بنیاد حفظ آثار مشورتی داشته باشند یا از تجربیات کسانی که در دل جبهه و جنگ بودند استفاده کنند تا حداقل مدیون شهدا و رزمندگان نباشند.»
    یکی از روزنامه نگاران عرصه دفاع مقدس نیز می گوید: «متأسفانه به گونه ای رفتار شده که بسیاری از جوانان جامعه ما با مطالعه کتب مرتبط با دفاع مقدس بیگانه اند و هیچگونه رغبتی به مطالعه چنین آثاری ندارند، که این مسئله به خوبی نشان می دهد مسئولین مربوطه در نشان دادن چهره جنگ و رشادت های آن دوران توفیق چندانی نداشته اند و اقدام مؤثری در این باره نکرده اند.»
    وی می گوید: «اگر به کتاب فروشی های خیابان انقلاب مراجعه کنید خواهید دید که کتاب های دفاع مقدس در پستوهای این کتابفروشی ها پنهان شده و جایگاهی در ویترین ندارند حتی کتاب تازه ای هم که منتشر می شود از هیچگونه تبلیغات مؤثری برخوردار نیست، که امیدواریم مسئولان فرهنگی دولت کنونی رونق آثار پیرامون دفاع مقدس را در دستورکار خود قراردهند.»
    خانم دکتر لاله افتخاری نماینده مردم تهران و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در پاسخ به سؤالم درباره آثار عرضه شده در حوزه دفاع مقدس می گوید: «برخی از این آثار- فیلم، سریال و آثار مکتوب- نشان می دهد که تهیه کننده آن با دلی سوخته و احساس مسئولیتی متعهدانه دست به خلق این اثر زده که معمولاچنین آثاری توسط کسانی تولید می شود که خود به نوعی در عرصه های مختلف دفاع مقدس حضوری جدی داشته اند، اما برخی دیگر از آثار از فاکتورهای خوبی بهره نگرفته اند و بعضا چهره خوبی از جنگ را لحاظ نکرده اند که چنین آثاری قطعا می تواند نتیجه عکس داشته باشد.»
    این عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی پیشنهاد می دهد که باید مرکزی فرهنگی وظیفه نظارت و کنترل مستقیم هرگونه آثار شنیداری، دیداری و نوشتاری درباره دفاع مقدس را برعهده داشته باشد تا آن ارزش ها از خطر تحریف مصون بماند.
    خانم دکتر افتخاری با بیان اینکه در عرصه دفاع مقدس حرف های ناگفته فراوانی داریم، می گوید: «متأسفانه برخی ها دیدگاه های فرصت طلبانه و سودجویانه دارند و برای جذب مخاطب تصویر رزمندگان را به گونه ای غیرواقعی و بسیار زشت و ناپسند ترسیم می کند در حالی که رزمندگان روحیه ای متعالی داشتند و حتی خانواده های آنها نیز از خانواده های بعضا متدین و مقید به مسائل مذهبی هستند اما مثلامی بینیم که در فلان فیلم سینمایی خانواده رزمنده بسیار لاابالی، تارک الصلوه و غیراسلامی هستند، که اگر یک مرکزی این مسایل را به درستی فیلتر کند قطعاً شاهد خلق آثار ارزشمندتری در حوزه دفاع مقدس و رشادت های هشت سال جنگ تحمیلی خواهیم بود.»
    این عضو کمیسیون فرهنگی مجلس معتقد است که برای نشر ارزش های دفاع مقدس باید از دوران ابتدایی و تدوین کتب درسی آغاز کرد و فرهنگ ایثار و شهادت که برگرفته از سیره ائمه اطهار علیهم السلام است را به نوجوانان و جوانان آموزش داد. کیهان 31/6/86

 

بایکوت کاریکاتوریست ایرانی با کارشکنی صهیونیست ها
    مسعود شجاعی طباطبایی کاریکاتوریست شهیر کشورمان با فشار صهیونیست ها نتوانست ویزای کشور چین را اخذ نماید.
    به گزارش الف، مسعود شجاعی طباطبایی کاریکاتوریست و هنرمند ایرانی به خاطر برگزاری مسابقه جهانی کاریکاتور هولوکاست، پس از اینکه از طرف بسیاری از کشورهای اروپایی ممنوع الورود شده است، اخیرا با فشار لابی جهانی صهیونیست از سوی کشور چین نیز با بی مهری روبرو شد و نتوانست ویزای آن کشور را اخذ کند.
    براساس این گزارش، شجاعی قرار بود به عنوان سخنران در نمایشگاه بین المللی کاریکاتور چین حضور یابد.
    لازم به ذکر است مسعود شجاعی طباطبایی کاریکاتوریست شهیر کشورمان، دارای جوایز مختلف داخلی و بین المللی در زمینه کاریکاتور است و برگزاری مسابقه جهانی کاریکاتور هولوکاست از سوی وی، با استقبال وسیع کاریکاتوریست های دنیا مواجه شد.
    تجدید چاپ 28 عنوان کتاب دفاع مقدس
    به زودی و همزمان با هفته دفاع مقدس 28 عنوان کتاب از تولیدات دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری توسط انتشارات سوره مهر تجدید چاپ می شود.
    این آثار عبارتند از: «پنهان زیر باران» مصاحبه و تدوین سیدقاسم یاحسینی (چاپ پنجم تا هفتم)، «فرمانده من» از رحیم مخدومی (چاپ شانزدهم تا بیستم)، «خاطرات یک سرباز» نوشته کمال شکوفه (چاپ دوم و سوم)، «رقص دلفین ها» نوشته حجت شاه محمدی( دوم و سوم)، «چزابه» نوشته فتح الله جعفری (چاپ دوم و سوم)، «نامه های فهیمه» نوشته علیرضا کمری (چاپ دهم و یازدهم)، «حماسه یاسین» نوشته سیدمحمد انجوی نژاد(چاپ ششم و هفتم)، چاپ نهم «معلم فراری» از رحیم مخدومی، «آقای شهردار» نوشته داود امیریان، «پاوه سرخ» نوشته داود بختیاری دانشور، «پرواز سفید» نوشته داود بختیاری دانشور، «پروانه در چراغانی» نوشته مرجان فولادوند و «تکه ای از آسمان» نوشته حسین فتاحی، چاپ دوم «مرد ابرپوش» نوشته حمید نوایی لواسانی، «بچه محلی جلالی» نوشته داود بختیاری، «تیک تاک زندگی» از گلستان جعفریان، «یک دریا ستاره» نوشته سیدقاسم یاحسینی، «یک آسمان هیاهو» از رحیم مخدومی و «یک روز یک مرد» از محسن مطلق. همچنین چاپ چهارم «مهاجر مهربان» از محسن مطلق، «چهلمین نفر» از اصغر فکور، «مسافر»، «فرمانده شهر» و «غریبه» از داود بختیاری دانشور و «چه کسی ماشه را خواهد کشید» از رحیم مخدومی و چاپ پنجم «فوتبال و جنگ» نوشته محمود جوانبخت، «مردی با چفیه سفید» از اصغر فکور و «فرمانده جدید» از حسن نیری از دیگر آثاری است که تجدید چاپ می شوند.
    آغاز نمایش فیلم «دست های خالی» در عید فطر
    فیلم سینمایی «دست های خالی» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی، همزمان با عید سعید فطر، در سینماهای تهران به نمایش عمومی درمی آید.
    «دست های خالی» که در جشنواره بیست و پنجم فجر نیز مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت، دارای مضمونی اجتماعی و با نگاهی متفاوت به رزمندگان دفاع مقدس است.
    نمایش توانمندی های ایران با انیمیشن
    بخشی از توانمندی های ایران اسلامی در یک انیمیشن به تصویر کشیده می شود. پایگاه اطلاع رسانی سینمای ایران (راه فیروزه) اعلام کرد، در انیمیشن با عنوان «کوشا» توانمندی های کشورمان در عرصه های نفت، تولید برنج، تولید چای و... معرفی می شود. کیهان 31/6/86

 

حمله مشکوک به مستندسازان کشورمان در ساحل عاج
گروه مستندسازی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که به ساحل عاج اعزام شده اند، به طور مشکوکی موردحمله و ضرب و شتم قرار گرفتند.
    این گروه که درحال تهیه فیلم مستندی با موضوع چگونگی ورود اسلام به کشور ساحل عاج و همچنین تبیین نقش منفی و ضدانسانی استعمار فرانسه در آن کشور بودند، در ششمین روز فعالیت خود، مورد حمله ناگهانی و ضرب و شتم شدید گروهی قرار گرفتند و علاوه بر جراحات فیزیکی، تجهیزات فنی آن ها نیز به طورکلی نابود شد.
    نکته قابل توجه درباره این حادثه، نظارت پلیس و نیروهای امنیتی ساحل عاج و عدم دخالت به موقع آنها بود.
    گفتنی است مستند ساحل عاج به تهیه کنندگی مهدی رضوانی و کارگردانی پیام پارسا، در حال ساخت بود. کیهان 31/6/86