در اوج آسمان
که
سر بنهادی به روی خاک
یک دسته از شقایق گلرنگ رسته است.
...
از قاب عکس تو
خورشید
از شرم
سر به نقابی ز ابر برد...
اما دلم
برای نور رخت
از بار غصه ها
امشب گرفته است
...
به نقل از سایت بازتاب:
دیدار هفته گذشته رهبر انقلاب و جمعی از کارگردانان سینما، از زوایای گوناگونی، مهم و قابل بررسی است. در این نوشتار، سعی بر آن است که برخی حاشیههای این دیدار، که کمتر به آنها پرداخته شده است، مورد واکاوی قرار گیرند:
الف) در این دیدار، طیف گستردهای از کارگردانان سینمای ایران حضور داشتند، به گونهای که به جرأت میتوان گفت، تمامی جریانهای مهم سینمای ایران، دستکم یک نماینده و سخنگو در این جلسه داشتند. بیشک، دعوت و گردآوری گروهی گونهگون از کارگردانان سینما، که از جواد شمقدری تا تهمینه میلانی را در بر داشته باشد، نیازمند صبر و حوصله و ظرفیت فراوان است. آنان که با مجامع هنری ایرانی سر و کار دارند، به خوبی میدانند که جمعآوری عده زیادی از هنرمندان و به ویژه سینماگران در یک مکان، تقریبا محال است. برای این واقعیت دلایل فراوانی وجود دارد که از جمله میتوان به اینها اشاره کرد:
- بسیاری از هنرمندان به شدت با همدیگر مشکل دارند، به گونهای که ـ به قول معروف ـ چشم دیدن هم را ندارند؛ بنابراین، حضور دستهای از هنرمندان در یک جمع، برابر است با غیبت دستهای دیگر.
- سینماگران و به ویژه کارگردانان، افراد پرمشغلهای هستند و به ندرت وقت خالی برای حضور در جلسات و مجامع را دارند.
- بسیاری از کارگردانهای سینما، اغلب اوقات در سفرهای داخلی و خارجی سر صحنهها و یا جشنوارهها و غیره هستند و ... .
در مورد جلسه با رهبری، میتوان به این مشکلات عمومی یک مشکل خاص را نیز اضافه کرد و آن، پرهیز هنرمندان از برچسب «نزدیکی به قدرت» و در نتیجه شرکت نکردن در چنین جلساتی را ذکر کرد. از دیگر سو، چنانچه با دیدی خشک، بسته و دستکم محتاط به موضوع نگریسته شود، دعوت از کارگردانانی که علاوه بر ساخت فیلمهایی که چندان باب طبع حکومت نیست، بعضا حتی سوابق فعالیت در گروههای خاصی را نیز در کارنامه خود دارند، میتواند مانعی از سوی نهاد دعوتکننده (دفتر رهبری) در نظر گرفته شود.
برگزاری چنین جلسهای با چنان کیفیت و آزادی بیان، نشان از آن دارد که نهاد دفتر رهبری، بیش از پیش، از تعاملی خوب و سطح توقعی فروتنانه برخوردار شده است که این موضوع را باید به فال نیک گرفت و البته باید گفت، ای کاش چنین جمعی پیشتر از این گرد هم میآمدند.
ب) صرفنظر از برخی از کارگردانها که با جملات خوشامدگویانه و یا ادعاهای عجیب و غریب، وقت خود، همکاران و صاحب مجلس را گرفتند، بیشتر کارگردانها با راحتی و صراحت، حرفها و انتقادات خود را بیان کردند و این، از دو جهت خوشحالکننده است؛ نخست اینکه رهبری ـ به عنوان شخص اول حکومت، مقامی که در ایران در معرض خطر چاپلوسی و استبداد است ـ از درجه نقدپذیری بالایی برخوردار و حتی به گفته خود ایشان، دوستدار نقد و بیان اشکالات نیز هست.
گذشته از این، برخوردهای راحت و صادقانه کارگردانان نیز نشان از آن دارد که آنان «حکومت و قدرت» را نه امری ترسناک و نفوذناپذیر که یک جایگاه قابل گفتوگو میدانند. اظهارات صریح و نسبتا تند خانم میلانی یا پیراهن آستینکوتاه آقای حاتمیکیا را مقایسه کنید با «شرفیابی» هنرمندان «فراکپوشیده» برای «دستبوسی»های آنچنانی چند دهه پیش!
ج) بسیاری از پادشاهان و سلاطین ایران به زبان و علیالظاهر «عدالتپرور»، «حامی محرومان»، «نوکر ابیعبدالله»، «خدمتگزار» و... بودهاند، اما همیشه تاریخ مردمان این سرزمین از استبداد و خودکامگی پادشاهان و سلاطین رنج بردهاند، چراکه «به عمل کار برآید، به سخنرانی نیست»!
آنان هیچگاه سخن زیردستان را نفی یا تأیید نمیکردهاند، بلکه اگر سخن را خوش نداشتند، صاحب سخن را سیاست میکردند و اگر چنین نبود، آن رأی به ذهن ملوکانه خودشان قبلا رسیده بود(!) عباس میلانی در کتاب «معمای هویدا»، یکی از رموز موفقیت امیرعباس هویدا، نخستوزیر شاه را در این میداند که او یا نظری نمیداد و یا اگر نظری داشت، طوری مطرح میکرد که انگار این نظر و رأی خود اعلی حضرت بوده است.
همینطور میلانی خاطرهای بسیار خواندنی و عبرتآموز را نقل میکند، از یک کنفرانس بسیار مهم اقتصادی که پس از چند سال مرارت جمعی از دانشمندان و اقتصاددانان ـ و البته پس از موافقت ملوکانه! ـ درباره چشمانداز اقتصاد ایران، در تهران برگزار میشود، اما شاه حتی حاضر نمیشود که چکیده بسیار مختصر آن را مطالعه کند و وقتی که هویدا در آخرین تلاش خود، سعی میکند که خلاصه چکیده را در عرض «چند دقیقه به سمع اعلیحضرت» برساند، شاه خشمگین میشود و میگوید: «ما شاه این مملکتیم، خودمان بهتر میدانیم صلاح اقتصاد ایران در چیست» (نقل به مضمون از کتاب).
رفتار فروتنانه آیتالله خامنهای که بیش از آنکه در سخن آمده باشد در یادداشتبرداری ایشان در هنگام سخنان کارگردانان نمود داشت، نشاندهنده خضوع ایشان و از سوی دیگر، اهمیت داشتن حرفهای حاضر در جلسه برای رهبر انقلاب بود. چنین رفتاری را مقایسه کنید با رویکرد مدیران دستچندم فرهنگی که معمولا به محض پایان سخنرانیشان (که همیشه در اوایل جلسه است!) سالن را ترک میکنند... .
د) کسانی که سر و کار دایمی با تیپ مدیران و مقامات جاافتاده ایرانی دارند ـ به ویژه خبرنگاران ـ شاهد این نکته به کرات هستند که مدیران، مسئولان و صاحب مقامات ما، اصولا طرفدار کلیگویی هستند و از ریز شدن در جزییات و پرداختن به مصادیق مشخص میپرهیزند.
این امر ریشه در دو علت دارد: نخست اینکه این افراد عموما اطلاع درست و دقیقی از حوزهای که میخواهند در مورد آن حرف بزنند ندارند و به همین خاطر، ترجیح میدهند با کلیگویی و تعارفها و بازیهای کماهمیت زبانی و کلامی، مسئله را به خیر و خوشی تمام کنند و حتیالامکان بر «پرت بودن» خود سرپوش بگذارند.
دوم آنکه بنا بر یک قاعده نانوشته، بسته به میزان خوی خودکامگی و تفرعنی که در یک مقام وجود دارد، به همان میزان، دور از شأن وی است که در جزئیات و مصادیق ریز شده و «شخصیت» خود را تا حد یک رأی خاص و یک شخص معین پایین بیاورد.
با این حال، در این جلسه، ضمن اینکه آقای خامنهای خود را «حداکثر یک روحانی که بیننده فیلم خوبی است» توصیف کردند، اما موارد خاص و معینی نیز مطرح کردند. حتی در جایی، رهبری نظر خود مخالف یک شخص خاص (آقای رئیسیان) برشمردند.
و) حقیقت آن است که بیشتر کارگردانان بنام ایرانی و اجتماعی به اصلاحطلبان نزدیکترند و به همین خاطر نیز برخی از ایشان، مورد طعن و حتی لعن برخی از تریبونهایی که خود را مدافع «اصول» و «ولایت» میدانند، میشوند. این در حالی است که برخی از هنرمندان که بیشترین اصطکاک را با جمهوری اسلامی دارند، نه تنها به این جلسه دعوت شدند که حتی مجال سخن گفتن مستقیم با رهبر انقلاب را نیز یافتند و این گفتوگوی دوجانبه از شبکه ملی کشور نیز پخش شد و البته رهبری هم در این جلسه گفتمانی مستقیم پرداختن به ارزشهای دینی، ملی و انسانی را مطالبه نمود.
از این رو، به نظر میرسد که برخی از مدیران رسانههای مدافع یا حتی منسوب به رهبری، از این پس، از برخوردهای تند و قهرآمیز با این قبیل هنرمندان بپرهیزند، حتی اگر آن شخص، سابقه عضویت در برخی سازمانهای بدسابقه را داشته باشد. گویا به زور هم که شده، چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید. ایران، خانه همه هنرمندان ایرانی است و آنان انسانهایی محترم و مهم هستند؛ رفتار رهبری چیزی جز این نشان داد؟!