در حکومتی که پس از ظهور حضرت صاحب الزمان (عج) تشکیل میشود کارگزانی گماره میشوند که ”بتوانند“ اهداف حکومت مهدوی (عج) را به انجام برسانند. او ظهور میکند تا جهان سراسر «ظلم و ستم» را به نفخة بهشتی «قسط و عدل» از حضیض جهنم نجات دهد. چنین حکومتی که امر عدالت را سر لوحة خویش قرار داده، بنا دارد اسلام را آنگونه که پیامبر رحمت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) از جانب خداوند منان به عالم هدیه داده، پیاده کند. دینی که بر پایة قسط و عدل پا برجا گردیده و به عنوان آخرین دین الهی اکمال مکارم اخلاقی و بازگشت انسان به وطن اصلیاش- یعنی بهشت- را در دستور خویش مقرر فرموده است. اگر چه وجود ذی جود حضرت صاحب الزمان (عج) در رأس حکومت مهدوی- خود- سرچشمة الطاف، عنایات و برکات الهی بر عالمیان است- لیکن- بدیهی است در ادارة جهان نیروهای ”انسانی“ نقش اساسی را ایفا خواهند کرد. به عبارت دیگر حضرت مهدی سلام ا… علیه حکومت خود را از طریق افرادی به پیش میبرد که آنها هم زمیناند؛ از پدر و مادری بدنیا میآیند، دوران کودکی از پشت سر میگذارند، به مدرسه میروند، به دوران جوانی میرسند، کار میکنند، ازدواج میکنند، پدر و مادر میشوند و در نهایت میمیرند. از این نظر با انسانهای امروزی تفاوتی ندارند، اما ویژگیهایی را خواهند داشت که آن ”ویژگیها“ آنان را با قاطبة انسانهای امروزی متفاوت میکند. دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست. امروزه متأسفانه بدلایل بسیاری که جای بحث آن در این مقال نیست، انسانهایی که به تمام معنا «انسان» باشند بندرت پیدا میشوند. بسیاری، از انسانیت، تنها به وجه حیوانیاش بسنده کردهاند. عجیب آن که اگر کسی کمی از این وجه، به انسانیت بیشتر گرایش داشته باشد، دیگران چشمان تعجب به او میگشایند. برای انسان امروز متأسفانه انسان حقیقی- و نه واقعی- کیمیاست، اما- نوعی دیگری از انسان (که هر چه بیشتر خود را به حیوان نزدیک تر میکند تا جایی که حتی حیوان هم بر او احساس شرف میکند) چه بسیار دیده میشود. گشتی در محصولات تهاجم فرهنگی- فیلم، تلویزیون، اینترنت، کتاب، مطبوعات و آثار به اصطلاح هنری (به ویژه از نوع عربیاش) این ادعای دردمندانه را اثبات میکند. انسان- این نادرة هستی- در حکومت مهدوی (عج) است که نقش صحیح خود را ایفا میکند. حضرت صاحب الزمان (عج) برای کارگزاری حکومت خود انسانهایی را خواهند خواست که به تمام معنا انسان باشند. این انسانها را از جای دیگری برای زمین به ارمغان نخواهند آورد. به یقین باید شرایط ظهور آن حضرت مهیا شود تا مجوز الهی برای بیرون آمدن قائم آل محمد (ص) از پردة غیبت صادر گردد. یکی از شرایط، وجود انسانهایی است که بتوانند وظیفة کارگزاری حکومت حضرت ایشان را در بهترین شکل ممکن به انجام برسانند. انسانها از دو طریق برای نقش آفرینی در حکومت مهدوی (عج) آمادگی لازم را بدست میآورند: فردی و عمومی. ارادتمندان به حضرت ولیعصر (عج) و مشتاقان حکومت مهدوی (عج) ابتدا باید در جهت آمادگی فردی خود را از هر نظر تلاش کنند، آنگاه از طریق ارتباطات موجود در سطح جهانی به پرورش انسانهای دیگر بپردازند تا آن حضرت آمادگی جهانی را برای ظهور تشخیص دهند. خودسازی بر مبنای ویژگیهایی که مولای متقیان حضرت علی (ع) برای کارگزاران حکومت لازم و ضروری دانستهاند، آمادگی متناسب را از حیث فردی ایجاد مینماید. پرورش تک بعدی اگر چه در حد خود خوب است اما به طور قطع کافی نیست، بلکه باید بر پایة آموزههای علوی (ع) از هر نظر آماده بود. روابط نیکو، رفاقت، مدارا، دور اندیشی، مروت، جوانمردی، بلند همتی، ایثار، خوشرویی، نشاط، حلم و بردباری، تجربه اندوزی، مشورت، حفظ ایمان، احترام به دیگران، فکر، تلاش و کوشش پیگیر، پشتکار در کارها، نداشتن غرور و خودپسندی، رازداری، آزاد اندیشی، راستگویی، مردم داری، دوری از سستی و کم کاری از ویژگیهای فردی کارگزاران حکومت مهدوی (عج) است. پرداختن به عمل آگاهانه، عدم مغایرت گفتار و عمل، ساده زیستی، ساده پوشی، دردشناسی، شجاعت و شهامت، احترام به قانون و حدود الهی، مسئولیت پذیری، بلند نظری، خود را خادم مردم دانستن، سود رسانی به مردم، اصلاح طلبی، عدم گروه گرایی، افشارگری در مورد دشمنان داخلی و خارجی، احترام به شأنیت و شخصیت کارگزار حکومت، داشتن طرح و برنامه، برنامهریزی و داشتن توانایی مدیریت از دیگر ویژگیهای کارگزان حکومت حضرت امام زمان (عج) میباشد. کارگزار حکومت مهدوی (عج) باید از تملق و چالوسی پرهیزکند، تملق و چالوسی دیگران در او تأثیری نگذارد. با خائنان کمترین ارتباط را نداشته باشد و از موضع تهمت دوری نماید. خائنان که آفت مسئولان و عامل شکست آنان است را برکنار کند و کارگزاران شایسته را بکار بگمارد. در گزینش قابلیتها، تواناییها، و لیاقتها را مد نظر قرار دهد و امکان افزایش آن را فراهم آورد. افراد کارآموزده را مورد استفاده قرار دهد و از امتیاز دهی و ایجاد توقع بیجا پرهیز کند. عوامل خود را بر مبنای آزمون عملی انتخاب کند و در اعطای مسئولیتها، ملاحظات و مصلحت اندیشیهای غیر مسئولانه را بکار نبرد و رتبه افراد را بر پایه عمل آنان ارتقاء دهد. کارگزار حکومت مهدوی (عج) خود بر مبنای عدل زندگی میکند و بر پایه عدالت داوری کرده و حکم میکند. همة افراد (از جمله خود) را در برابر قانون مساوی میداند و ضمن میانهروی و تعادل، دیگران را به این ویژگی فرا میخواند. با رشوهخواران و رشوهدهندگان مبارزه مینماید و در مصرف بیت المال احتیاط میکند. او هرگز در بیت المال خیانت نمیکند و سیاستهای اقتصادی را مطابق با موازین شرع طراحی و به اجرا میرساند. حقوق دیگران را به بهترین شکل پرداخت میکند و میان آبادانی و مالیات توازن برقرار مینماید. کارگزار حکومت مهدوی (عج) هم خود و هم دیگران را- در سطح مسئولیت خود- آماده برای کارزار با دشمنان بار میآورد، و با تقویت بنیة دفاعی به هیچ دشمنی اجازة تعرض نمیدهد. کارگزاران زیردست خود را کنترل میکند و از مجموعه و اطلاعات مجموعة خود حفاظت و حراست میکند. کارگزار حکومت مهدوی (عج) میداند انتصاب مسئولان بیتخصص، غیرکاردان و ناکارآمد چه ضررهای فاحشی را به دنبال دارد بنابراین در صورت اصلاح ناپذیری آنان، حذفشان میکند. او در هیچ مجموعة فاسدی مسئولیت نمیپذیرد و به علل زوال و انقراض حکومتها واقف است. بنابراین آحاد مؤمنان به ویژه بسیجیان عزیز که بر مبنای اندیشههای مقام معظم رهبری نزدیکترین افراد به محور ولایت هستند و در جایگاه منتظر، میبایست در جهت اصلاح خویش تا رسیدن به شخصیت ”صالح“ حرکت نمایند و در جمهوری اسلامی که قرار است طلیعة حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) واقع شود چنانچه کارگزاری حکومت را در هر پایه به عهده دارند، خود را به ویژگیهای کارگزاران حکومت مهدوی (عج) نزدیک سازند. در چنین روزگاری هر اقدام ما عملی خالصانه، عبادتی عارفانه و وصلی عاشقانه است.
رهبر معظم انقلاب فرمودهاند: «اگر با فقر و فساد و تبعیض در کشور مبارزه شود، اصلاحات به معنای حقیقی (اصلاحات انقلابی و اسلامی) تحقق پیدا خواهد کرد. مشکلات ما از این سه پایة شوم و از این سه عنصر مخرب است.» در همین راستا بسیج اداری، کارگری و اصناف به عنوان یک نهاد مؤثر و فراگیر با توجه به نقش حساس خود در سه حیطه مزبور ”باید تلاش برای رفع این معضلات مهم و اساسی یعنی فقر و فساد و تبعیض“ را به عنوان بخش مهم و قابل توجه برنامه خود، در نظر گرفته، برای رسیدن به جامعة عاری از این سه معضل تلاش کند. به طور قطع حرکت در این مسیر نیازمند ”بررسی و شناخت زیربنایی عوامل پیدایی معضلات مزبور“ و ”انجام پژوهش لازم برای به دست آوردن راهکارهای عملی آن“ خواهد بود.
سه آسیب محوری فقر، فساد و تبعیض، خود از بزرگترین معضلات جامعه به شمار میآید و دامنة وسیعی را به خود اختصاص میدهد. اقشار اجتماعی اداری، کارگری و اصناف به عنوان یکی از دامنههای گستردة ایجاد، ظهور و گسترش آن بسیار قابل تأمل است. چرا که با تحقیق در این زمینه ”نقش دولت، بازاریان و کارگران را در به وجود آمدن این معضلات“ و نیز ”آسیب پذیری ایشان از آن“ غیر قابل انکار به نمایش در خواهد آمد.
برای برنامهریزی صحیح در جهت رفع معضلات فقر، فساد و تبعیض نیازمند انسجامدهی، ژرفنگری، جامعنگری و بررسی مو شکافانه خواهیم بود که لزوماً برنامهریزان و مجریان مربوطه را وامیدارد تا هر چه بیشتر نسبت به شناخت این آسیبها همت گمارند.
لذا برای آشنایی بیشتر با سه موضوع فقر، فساد و تبعیض در حد گنجایش این مطلب، به بیان تعاریف و مصادیقی از این سه معضل پرداخته میشود:
الف) فقر:
فقیر به کسی اطلاق میشود که درآمد وی از منابع مختلف برای تمام یا برخی از نیازهای ضروری مانند: خوراک، مسکن، پوشاک، بهداشت و درمان، و آموزشو پروش کافی نباشد.[1] اما این همه تعریف فقر نیست چون اگر چه شرع مقدس فقیر را مستحق دریافت زکات برمیشمارد، اما افرادی را که توان کارکردن و کسب درآمد دارند اما به سبب تنبلی و سستی کار نمیکنند فقیر نمیشمارد و پرداخت زکات به آنها را جایزه نمیداند. بنابراین میتوان فقر را به سه دسته معنا کرد:
فقر مطلق:
کارشناسان برای تعیین آمار فقیران از شاخص ”خط فقر“ استفاده میکنند. این عبارت به معنای سطح معینی از درآمد در جامعه برای افراد است که با آن بتوانند نیازهای اساسی زندگیشان را تأمین کنند. بنابراین کسانی که درآمد آنها از این شاخص پایینتر باشد اصطلاحاً ”زیر خط فقر“ شمرده میشوند و به آنان ”فقیر مطلق“ میگویند. برخی از معلولان، سالخوردگان، بیماران روانی، خانوادههای بیسرپرست و خانوادههای که سرپرست آنها نفقه و حقوق واجبشان را نمیپردازد، در این دسته قرار میگیرند. طبق آمارهای ارائه شده در سال 1378 فقط 4.400.000 از این افراد تحت پوشش ”کمیته امام خمینی (ره)“ و ”سازمان بهزیستی“ قرار داشتهاند.
2- فقر نسبی:
گروهی از مردم اگر چه میتوانند نیازهای اولیه زندگی خود را تأمین کنند، اما برای رفع بسیاری از نیازهای زندگی خود با مشکل مواجهاند. این گروه از مردم اصطلاحاً به ”فقر نسبی“ دچار هستند و آنها را به عنوان گروههای ”کم درآمد“ برمیشمارند. در جامعه ایران بیشتر اقشار نیازمند جامعه که آنان را کارگران، کارمندان، کشاورزان و روستاییان تشکیل میدهند ”فقیر نسبی“ هستند که با توجه به رشد تصاعدی هزینههای ضروری زندگی و شتاب بیش از حد رشد قیمت کالاها و خدمات مصرفی در مقایسه با درآمدهای عمومی دامنه این فقر روز به روز گسترش مییابد. در این تقسیم بندی میتوان به بخش دیگری از اجتماع اشاره کرد که اگر چه وضعیت اقتصادی مناسبی را دارند، اما به لحاظ دیدگاههای فرهنگی و حالات روحی و روانی خود را در این دایره احساس میکنند.
فقر موضعی:
گاهی حوادث یا بلایای ناگهانی مانند زلزله، خشکسالی، بیماری، تصادف، آتشسوزی، سرقت، ورشکستگی و… توان مالی و اقتصادی افرادی را از بین میبرد این گروه در دام ”فقر موضعی“ دچار میشوند.
ب) فساد:
فساد که از ریشة ”فسد“ میباشد در مقولههای اجتماعی به مواردی گفته میشود رفتارهای شناخته شده فرهنگی، مذهبی، قانونی، اقتصادی، مالی و… به روشی ناسالم معمول شود. ما در اینجا مصادیق فساد را به دو دستة فساد اداری و فساد اجتماعی تقسیم میکنیم:
فساد اداری:
استفادة غیرقانونی از اختیارات اداری و دولتی را برای نفع شخصی، ”فساد اداری“ میگویند و مصادیقی از جمله رشاء و ارتشاء، اختلاس، کارشکنی، تعلل در امور ارباب رجوع، تخلفات، بیانضباطیها، قانونشکنیها و تباهیهایی را در برمیگیرد که در ادارات، نهادها و شرکتهای دولتی و حتی سازمانهای و شرکتهای خصوصی اتفاق میافتد. برخی از فسادهای اداری توسط بعضی از رؤسای دولت، وزیران و کارمندان عالی رتبه صورت میگیرد که به آن ”فساد کلان“ میگویند و ”فساد خرد“ توسط کارمندان جزء شکل میگیرد. گروه اول به دلیل برخورداری از ”حریم حفاظت اداری“، ”توان توجیه“، ”حمایت“ و ”امکان فرار“ معمولاً از تعقیب مصون میمانند. براساس آمار سازمان بازرسی کل کشور در سال 1378 حدود 77% از تخلفات اداری بررسی شده، توسط مدیران دستگاهها و مدیران شرکتها به وقوع پیوسته و حدود 23% مابقی توسط کارمندان انجام شده است.[2] اما فساد خرد بدلیل ارتباط گستردة عاملین آن با عموم، ادارات و سازمانها را در افکار عمومی بیش از آن چه هست، آلوده نمایش میدهد.
ارتشاء، اختلاس، رانتخواری (چه با انگیزههای خیرخواهانه، و چه با انگیزههای شخصی و چه در لوای انگیزههای گروهی و جناحی)، و ضعف وجدان کاری از مصادیق بارز فساد اداری است که متأسفانه در سطوح مختلف و به اشکال گوناگون در جاهای بسیاری دیده میشود. امید است اصلاح مدیریت اجرایی کشور با حضور هوشمندانه، برنامهریزی شده، و مؤثر بسیجیان دلسوز بتواند به سرعت به حذف این گونة فساد از دامن جامعة اسلامی ایران بینجامد.
فساد اجتماعی:
آسیبها و ناهنجاریهایی که در فضای عمومی جامعه (اعم از اداری و غیراداری) بوجود میآید و با گسترش آن امری فراگیر و همگانی را شکل میدهد، فساد اجتماعی مینامند. دامنة مصادیق فساد اجتماعی بسیار وسیع و گوناگون است. تجملگرایی، رفاهزدگی، اسراف، تبذیر، مفاسد رسانهای (مثل تصاویر، فیلمها و آهنگهای مستهجن)، اعتیاد، ناهنجاریهای پوششی، ناهنجاریهای آرایشی، و ناهنجاریهای ارتباطی زن و مرد بخشی از این گونة فساد است.
ج) تبعیض
تبعیض نقطة مقابل عدالت است. برخی تبعیضها به لحاظ قانونی، مشروع و پذیرفته شده تلقی میشود مثل توزیع ناعادلانة بودجه، اختلاف فاحش حقوق و مزایای کارکنان دولت، توزیع ناعادلانة امکانات، امتیازات، و فرصتها بین اقشار مختلف، و اختصاص امتیازهای ویژه به طبقات ثروتمند. اما بسیاری از تبعیضها و نابرابریهای ناعادلانهای که در کشور به وقوع میپیوندد مورد حمایت قانون قرار ندارند اما برخی از آنها متأسفانه به شکل فرهنگ در آمده و به عنوان هنجار پذیرفته شده است. اگر چه هرگز اجتماع این ناهنجاری را برنمیتابد. برخورداری گروهی از مدیران و شخصیتهای ردههای بالای کشور از امکانات و لوازم رفاهی یا تشریفاتی غیرضرور، برخورد دوگانه کارگزاران دولت با دو قشر مستضعف و مستکبر جامعه، رفتار برخی مسئولان در نحوة ملاقات با مردم و پذیرش ارباب رجوع، برخورد دوگانه با پسران و دختران و عدم استیفای کامل حقوق بانوان از این دست تبعیضهاست.
در ابتدای سال 1383 و پس از تحویل سال نو رهبر معظم انقلاب در پیام نوروزی خود امسال را "سال پاسخگویی مسئولان حکومت اسلامی به مردم" نامیدند. یکی از اقداماتی که در اجرای این فرمان در زمینه فرهنگی میتوان انجام داد، توضیح و تشریح چگونگی، چرایی، مخاطبان اصلی این فرمان، زمان انجام، و جایگاه های پاسخگویان است. این مطلب هم با توجه به بضاعت اندک نویسنده قصد دارد به طور مختصر به نکاتی در این بحث با نگاهی بسیار گذرا به کتاب گرانسنگ نهج البلاغه مولای متقیان حضرت امام علی ابن ابیطالب (ع) بپردازد. به یقین فرمانهای قاطع، دقیق، اصولی، قابل اجرا، ایمان مدار، مردم خواه، و بی بدیل امیرمؤمنان(ع) به امراء، فرماندهان، کارگزاران، نمایندگان، و دیگر مخاطبان آن مولا برای آحاد مردم به ویژه مسئولان و حاکمان مسلمان و غیرمسلمان راهگشا است. بسیاری از مشکلاتی که امروزه فراراه مدیران کشور قرار دارد با عمل به دستورات امام علی(ع) مرتفع می شود.
در حکومت اسلامی به فرموده حضرت علی (ع) هدف از حکومت و جنگ برگشت به آموزه های دینی و اصلاح وضع مردم است تا در پرتو آن مردم ستمدیده در امنیت به سر برند.[1] در این حکومت چنان باید اندیشید که تفاوتهای اساسی میان حکومت اسلامی با حکومت های غیر اسلامی وجود دارد و این تفاوت که از سرچشمه الهی آن نشأت میگیرد فراتر از فعالیت های صرفاً مادی است. حکمران در حکومت اسلامی هرچند بنا به فرمان امیرالمؤمنین(ع) اصلاح وضعیت مردم و شهرها[2] را به عهده دارد و در این مسیر نباید از هیچ اقدامی فروگذار کند تا آنجا که مردم در سایه این حکومت از امنیت و رفاه کمال گرایانه ای برخوردار باشند اما نوع نگاه او به این امکان که ظاهری دنیایی دارد آنگونه است که بر اساس آیین علوی (ع) حکمرانی را طعمه نمی داند بلکه امانتی الهی می پندارد که بر گردن اوست.[3] با چنین دیدگاهی است که امام علی (ع) به نفس خود و همه حکمرانان هشدار می دهند که آیا نفس خود را به شنیدن لقب امیرالمؤمنین قانع کنیم، درحالی که شریک سختی های روزگار و اندوه مردم و رعایای خود نیستیم و در تلخ کامی های زندگی آنان الگو و پیشگام نمی باشیم؟[4]
در حکومت اسلامی صداقت، صراحت، دلسوزی برای مردم، پاسداری از ارزشها، و در یک کلام "عدالت" بر حکمران اسلامی لازم می کند که در جهت رعایت حقوق مردم جز در امور جنگی به محافظه کاری و پنهان کاری نپردازد.[5] چرا که بسیاری از دلهای بیمار گسترش عدالت را بر نمی تابند، لذا فضایی فتنه برانگیز را میان بی خبران ایجاد می کنند و از این راه ابری غبارآلود ازانبوه دروغ و شایعه و... بین مردم و مسئولان می سازند. این فضا در صورت غفلت و اشتباه حاکمان اسلامی خدای ناخواسته به سرنگونی حکومت منجر می شود. به منظور مقابله با چنین اقدامات آرام و براندازانه ای حضرت امام علی (ع) به حاکم منصوب خود میفرمایند که اگرشهروندان او به وی در ستمگری گمان بد بردند، عذر و بی گناهی خود را آشکار ساخته، ثابت نماید و از این راه شایعات را با ارائه دلایل روشن نابود سازد.[6]
امام علی (ع) برای پیشگیری از ایجاد فضای کور و تاریک از عملکرد مسئولان نظام اسلامی به مالک اشتر به عنوان نمونه ای از حاکمان اسلامی می خواهند که کارگزارانش را از میان انسانهایی مومن و شجاع انتخاب کند که در برابر ضعیفان، مهربان و در مقابل ثروتمندان، سخت گیرتر باشند.[7] آنان می توانند برای مردم خود آزادی را به ارمغان آورند و با اجرای مساوات و عدم تبعیض برای نزدیکان با ایثارگران در تقسیم هر گونه امتیازات، قانون گرایی را موجب گردند. چنین حاکمانی با عنایت خاص به مستضعفین و حمایت از آنان امنیت اجتماعی و قضایی را تضمین می کنند و از این راه به توسعه اقتصادی و فرهنگی می پردازند. آنان با مردم رفتاری انسانی خواهند داشت و با خوش رفتاری هر چه بیشتر، با ایشان بطور مستقیم ارتباط برقرار می کنند.
از سوی دیگر، مردم به عنوان ناظران صادق، دقیق، و همیشگی، از مسئولان خود حقوقی بر گردن دارند که از این میان امام علی(ع) از مردم انتظار دارند که از گفتار حق و رایزنی عادلانه دریغ نکنند، چرا که حضرت ایشان نیز خود را فوق خطا نشمرده بلکه تاکید میکنند که ایشان هم از لغزش و خطا مصون نیستند، مگر اینکه خداوند یاریشان فرماید.[8]
در تعاملی که به این نحو میان مردم و مسئولان برقرار باشد پاسخگویی به عنوان یکی امکانات تحکیم پایه های حکومت اسلامی قلمداد می گردد و در این فرآیند ضمن روشنگری هر چه بیشتر، سره از ناسره شناخته می شود. بر این اساس اقدام بایسته و شایسته پاسخگویی، مسئولان خدوم را از مدعیان دروغین مردم داری باز می شناساند.
انشاءالله
چنان مردی
که بی دردی
در آن صحرای بی مردی
میان آتشی از نامرادی ها
رهایش کرده
تا بی انتهای عالم و آدم،
چه می سازد؟
در آن میعادگاه راستان
در خانه ای از عشق
بنشسته
بازی
با پر بسته
غمی چون کوه او را
بر کف زندان
به نقشی از سکوت
از لب فرو بستن
بنشانده است.
مورهایی شب نما
بر دست های یل
به دستانی که از مردانگی پرچین
به بازویی گشایشگر
به آن فتاح خیبر
آه
بنهادند بند حقد و نامردی.
ولی
آن پهلوان
کز کرده
جای قبضه شمشیر
مظلومانه در آغوش
بازوی ستبر خویش می مالد.
کنار حلقه چشمش
کز او بیناتری هرگز
ندیدم درجهان
اما
نمی از اشک می ماند.
بسم الله الرحمن الرحیم
0-
تصور کنیم...
قرار است بارانی سیل آسا بر شهر تهران ببارد...
و ما مسئول حفاظت از شهر در مقابل سیل هستیم...
1-
ما کارشناسانی خبره در اختیار داریم که می توانند از قبل پیش بینی کنند چنین بارانی می بارد وسیلی بنیان کن نیز در پی خواهد داشت.
داشتن چنین کارشناسانی از الزامات ماموریت ماست و به یقین چنین پیش بینی ای فقط در صورت استفاده از نظرات کارشناسان دقیق، دلسوز، مطمئن، و متخصص میسر است و صدالبته این کارشناسان با بهره مندی از علوم و ابزار مورد نیاز می توانند چنین اطلاعاتی را در اختیار ما قرار دهند.
1/1-
می توان پیش بینی کارشناسان را به کار بست و راهی را انتخاب کرد که به حفاظت شهر در مقابل سیل بینجامد...
2/1-
یا اینکه به نظرات کارشناسان مورد اعتماد خویش اعتنایی نکرد و در نتیجه خود و شهر را بدست سیلاب خانمان برانداز سپرد...
2-
وقتی از سیل موصوف با خبر شدیم بهترین کار در راستای ماموریتمان چیست؟
اگر بیاییم مسیری را برای سیلاب مشخص کنیم و پیشاپیش کانال هایی را متناسب با حجم سیل ایجاد کنیم تا از آغاز باران و شروع حرکت سیل، آب فروباریده از منبع فیاض الهی در کانال های از پیش تعبیه شده بغلتد و در مسیر مورد نظر حرکت کند تا به محل هایی برسد که ما انتظار داریم؛ تصفیه خانه های آب، مزارع، باغات، پشت سدها و ...
بدیهی است که طراحی و اجرای کانال هایی که بتواند این سیل را مهار کند هزینه زیادی در برخواهد داشت اما در عوض ضمن بهره برداری از این نعمت الهی ماموریت ما نیز به بهترین شکل انجام پذیرفته، شهر هم از خطر سیل ( آن بلای بالقوه) نجات یافته است.
3-
در شکل دیگر یا از وجود ابرهای باران دار سیل افکن بی اطلاعیم و یا به نظرات کارشناسان آگاهی بخش بی اعتنا...
حتی منتظر هم نمی مانیم تا باران ببارد و سیل بر ریشه خانه های شهر چنگ اندازد، بلکه بی اعتنا و با ژست انسانهای فهیم نگاهی عاقل اندر سفیه بر چهره محجوب ایشان (کارشناسان) انداخته و به کار روزمره خویش می پردازیم.
زمان سپری می شود...
باز هم زمان می گذرد...
باز هم فرصت ها از دست می رود...
و باز هم...
آسمان از ابرهای درهم تنیده پر می شود... ما نگاهی به آسمان می اندازیم و از خود می پرسیم در این تابستان گرم چه جای ابر سیاه؟ بعد پوزخندی که" آسمان هم در این اوضاع نمی داند چه کند!!" و باز به کار روزمره خود مشغول می شویم...
قطرات باران تک تک بر روی پیشلنی ما می نشیند تا شاید ما را از خواب خرگوشی مان بیدار کند اما ما غرق در حریم کبریایی! خویش، در دل خوشحال می شویم که در این هوای دم کرده عصر تابستان این قطرات خیس باران چه صفایی دارد...
در سینه آسمان از بی خبری و تفاخر شیطانی ما غوغایی است... غرش رعد آسمانی ما را نهیب می زند... ولی ما به روزمرگی خود دچاریم و این غفلت لحافی از نشئه خواب آلودگی را بر چشم و روح و قلبمان کشیده است.
بارش باران آغاز می شود...
و می بارد...
و می بارد... بی واهمه از هیچ کس...
سیل راه می افتد و خبرهایی که ما را از و قوع یک بلای آسمانی آگاه می کند. و ما بیدار می شویم...
به سرعت دستور " آنی" تشکیل ستاد بحران را صادر می کنیم. چند نفری از اعضای ستاد نمی توانند در جلسه حضور یابند، چرا که برخی در ماموریت خارج از کشور تشریف دارند، بعضی در حال استفاده از مرخصی سالانه هستند، برخی هنوز در دسترس نیستند، ... و بعضی هم خانه شان را سیل برده است و دارند برای نجات زن و فرزند خود تلاش می کنند...
بالاخره جلسه با اندکی ! تاخیر برگزار می شود و ما حساسیت موضوع را به اطلاع حاضران می رسانیم و در جلسه برای نجات شهر از سیل و مقابله با این حادثه غیر مترقبه! بودجه قابل توجهی را (احتمالا کمی کمتر از هزینه ایجاد کانال) تصویب می نماییم...
بررسی ها به سرعت انجام و تصمیمات مقتضی اتخاذ می شود. هرچند بسیاری از منازل مسکونی و اماکن عمومی بشدت خسارت دیده لکن سدهایی از موانع مختلف ایجاد می کنیم تا اقلا خانه های دیگر خراب نشود و خسارات جانی و مالی بیشتری برای شهر به بار نیاید.
در نهایت تلاش طاقت فرسای همه خدمتگزاران مردم به نتیجه می رسد و سیل مهار می شود. آب گل آلود سیلاب کم کم راه خود را پیدا می کند و در جویهای شهر روان می شود. آب از کنار خانه های ویران شده از سیل می گذرد و بر حال خود افسوس می خورد که " چرا این نعمت خدادادی در اثر سهل انگاری آن مسئول به نقمتی منفور مبدل شد.
چند روز بعد در آرامش پس از طوفان خسارتهای ناشی از سیل را اعلام می کنیم و بسیاری از جمله همان کارشناسان مغموم می بینند که این "خسارت" به اضافه "هزینه ترمیم خرابی ها" و "زیان های جبران ناشدنی جانی" چندین برابر ایجاد آن کانال های گره گشا بار مالی بر دوش مردم و مسئولان گذاشته است، ضمن آنکه از آب این نعمت پاک الهی هیچ بهره ای جز خسارت بدست نیاورده ایم.
4-
برخورد اخیر منفعلانه است و برخورد ماقبل آن فعال...
5-
آیا می توان این فرمول را در مباحث فرهنگی نیز مورد توجه قرار داد و عملکرد خویش را در مقایسه ای منصفانه در میزان سنجش نهاد؟
6-
در مقایسه ای اینچنین جایگاه ما در کدام بخش قرار دارد؟ برخورد فعال یا منفعل؟!
ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن
بخوان به راه پروردگارت
با حکمت و موعظه زیبا
و با آنها جدل کن با
آنچه بهتر است.
خواننده گرامی!
آنچه بهتر است، چیست؟
سینما چیست؟
تلویزیون چیست؟
هنر چیست؟
فرهنگ چیست؟
آیا کسی هست که به این سوالات پاسخ دهد؟